معجم المؤرخين الدمشقيين و آثارهم المخطوطة و المطبوعة
معجم المؤرخین الدمشقیین و آثارهم المخطوطة و المطبوعة | |
---|---|
پدیدآوران | منجد، صلاحالدین (نویسنده) |
ناشر | دار الکتاب الجديد |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1398 ق یا 1978 م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
معجم المؤرخين الدمشقيين و آثارهم المخطوطة و المطبوعة، اثر صلاحالدين منجد(دمشق، 1920-2010م، رياض) است كه نویسنده در آن، مجموعهاى از تاريخنگاران دمشقى و آثار علمى آنان را به ترتيب تاريخى معرفى كرده است.
ساختار
اين كتاب از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل شرح حال جمعى از مورخان دمشقى از صدر اسلام تا اواخر قرن چهاردهم هجرى قمرى) تشكيل شده است.
در اين اثر، در مجموع تعداد 251 تاريخنگار شناسانده شده است.
نویسنده در مقدمهاش كه آن را در بيروت، در سال 1978م، نوشته تأكيد كرده است: از ايام كودكى به تاريخ دمشق و مورخانش عنايت داشتم و بسيارى از رسالهها و آثار آنان را منتشر كردم و در دو كتابم: «المؤرخون الدمشقيون و آثارهم المخطوطة من القرن الثالث إلى نهاية القرن العاشر» و «المؤرخون الدمشقيون في العهد العثماني» از آنان سخن گفتم و در پيگيرى اين مباحث، فترت و خللى حاصل نشد؛ تاآنكه در نزد ما مطالب بسيارى جمع شد كه چند برابر مطالب آن دو كتاب مىشد. پس به نظر رسيد كه اين معجم را بنويسم تا شامل همه مورخان دمشق شود، از قرن دوم هجرى تا روزگار ما.
منظور ما از مورخان، كسانى هستند كه تاريخى عمومى يا اختصاصى درباره دمشق يا غير آن نوشتهاند - چه آن را بر اساس حوادث سالها تنظيم كرده باشند، چه بر اساس تراجم بهصورت نظم يا نثر - و كسانى هستند كه در مورد طبقات رجال با انواع گوناگونش و وفيات و همچنين فضائل اشخاص يا بلاد يا خطهها اثرى نگاشتهاند. منظور ما از دمشقىها كسانى هستند كه در دمشق متولد شده و زندگى كرده و مردهاند يا وارد آنجا شده و در آنجا زندگى كرده و مردهاند و يا در آنجا زندگى كرده، ولى مرگ آنها در شهرى ديگر فرارسيده است..[۱]
نویسنده كتاب حاضر، نخست تعداد 241 نفر از مورخان دمشقى را نام برده و زندگى و آثارشان را شناسانده است و بعد تحت عنوان «ذيل» بهصورت مختصر تعداد 10 نفر ديگر را معرفى كرده و افزوده است[۲]و سپس تحت عنوان «اضافات»، توضيحاتى به برخى از مطالب قبلى كتاب افزوده و اطلاعات كتابشناختى مورخان را كاملتر كرده است[۳]
گزارش محتوا
برخى از مطالب سودمند اثر حاضر كه روش و محتواى آن را بهخوبى نشان مىدهد، چنين است:
- زهرى: محمد بن مسلم بن عبيدالله زهرى، ابوبكر، مورخ، محدث، فقيه، مدنى الاصل، حوالى سال 80ق، وارد دمشق شد و در آن مستقر شد و با خلفا ارتباط برقرار كرد و او از اولين مورخان اسلام است... او در شغب كه اول مرز فلسطين و آخر مرز حجاز از شمال است، درگذشت و گفته شده قبرش در ارما پشت شغب است و اين واقعه در سال 124ق724/م روى داد. منابع شرح حال او: ابن الجزري، طبقات القراء، ج2، ص262؛ ابن كثير، البداية، ج9، ص340؛ الصفدي، الوافي، ج5، ص24؛ الدوري، بحث في نشئة علم التاريخ، ص78-102. تأليفاتش: 1. «مغازي رسولالله(ص)». مطالبى از اين كتاب در آثار ابن اسحاق، و بلاذرى و طبرى آمده است. 2. «نسب قريش». از همين كتاب، مصعب زبيرى در كتابش «نسب قريش» مدد گرفته است. 3. «أسنان الخلفاء الأمويين و مدة حكمهم». اين كتاب را براى وليد بن عبدالملك نوشته است و در تاريخ طبرى موجود است. نسخههاى خطى: اصل اين آثار به دست ما نرسيده است[۴]
- ابن عساكر: على بن الحسن بن هبةالله، ابوالقاسم دمشقى، معروف به ابن عساكر، درگذشته سال 751ق1175/م. پيشواى اهل حديث در زمان خودش بود و بين شناخت اسانيد و متون جمع كرد و محتاط و ثقه و استوار و اهل دقت و تأمل بود و سفرهاى فراوانى كرد و مطالبى را جمع كرد كه احدى جمع نكرده بود. شمار شيوخ و استادانش به هزار و سيصد شيخ رسيد و همچنين از هشتاد زن دانش آموخت. در دمشق رحلت كرد و در مقبره باب الصغير در جانب شرقى حجرهاى كه در آن معاويه دفن شده، مدفون شد. منابع شرح حالش: بهصورت مفصل در شرح حال حافظ در مقدمه مجلد اول تاريخ دمشق، از شرح حال او سخن گفتيم و همه منابع زندگىنامهاش را برشمرديم. مؤلفاتش: فراوان است و آنچه براى ما در اينجا مهم است در درجه اول، تاريخ دمشق است كه در هشتاد جلد نوشته شده و بزرگترين تاريخى است كه در ميراث فرهنگ عربى درباره يك شهر نوشته شده است. در مقدمه اين تاريخ، از فضائل شام، فتوحات آن، خطههايش، مساجدش، دروازههايش، خانههايش، كنيسههايش و... سخن گفته، سپس به شرح حالهاى كوتاه و بلند براى هر كسى پرداخته كه وارد دمشق و شهرهاى شام بهطور كلى شده، از دوره جاهليت تا قرن ششم - روزگار نورالدين - از انبياى آن شهر، هاديان، خليفهها، واليان، فقها، قضات، علما، راويان، قاريان، نحوىها، شاعران و اديبان و... پس اين كتاب، مفصلترين فرهنگنامهاى است كه براى شرح حال، بعد از تاريخ بغداد پيدا شده و منبعى است براى تاريخ رجال همه شام، نه دمشق بهتنهايى..[۵]
- زركلى: خيرالدين بن محمود زركلى، با كسره زاء و راء، نسبت است به قبيله كردى زركلى و آن قبيلهاى است كه از زمره آنان بود خاندان كردى آل يوسف در دمشق. در دمشق رشد كرد و نویسنده، روزنامهنگار، شاعر و تاريخنگار بود. در قاهره در آخر سال 1976م1396/ق درگذشت. منابع زندگىنامه او: تقىالدين، منتخبات التواريخ، ص851 (الزركلية)، شرح حال خودنوشتش در جلد دهم كتاب «الأعلام» (چاپ 2)..[۶]
وضعيت كتاب
نویسنده براى كتاب حاضر در پايان آن، فقط فهرست آثار تاريخى مذكور در اين معجم، مؤرخين و فهرست منابع و فهرست منابع بيگانه[۷]، فراهم كرده و متأسفانه فهارس فنى (اعلام، امكنه و...) و حتى فهرست مطالب را نيز آماده نكرده است. او براى توليد اثر حاضر از تعداد قابل توجهى كتاب خطى و چاپى و نشريه به زبان عربى و انگليسى و غيره از منابع مهم استفاده كرده و اسامى و مشخصات كتابشناختى آن را نيز آورده است[۸]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.