ابومسلم اصفهانی، محمد بن بحر

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از محمد بن بحر اصفهانی)
    ابومسلم اصفهانی، محمد بن بحر
    نام ابومسلم اصفهانی، محمد بن بحر
    نام‌های دیگر
    نام پدر بحر
    متولد 254
    محل تولد احتمالا در اصفهان
    رحلت 322 ق
    اساتید ابوالحسين خياط معتزلى؛ ابوالقاسم بلخى كعبى
    برخی آثار جامع التأویل لمحکم التنزیل؛ کهن‌ترین تفسیر اعتزالی
    کد مؤلف AUTHORCODE19563AUTHORCODE

    ابومسلم اصفهانى، محمد بن بَحْر معتزلى (254 - 322ق)، كاتب، نحوى، اديب، متكلم، مفسر و از رجال دولت عباسى

    ولادت

    از زندگى ابومسلم، به‌ویژه نيمه اول عمر او، اطلاع چندانى در دست نيست. تنها از برخى گزارش‌هاى پراكنده تاريخى برمى‌آيد كه او احتمالا در اصفهان زاده شد و تحصيلات خود را در همین شهر آغاز كرد و سپس برای ادامه تحصيل به بغداد سفر كرد.

    تحصیلات

    ابومسلم خود از حضورش در بغداد خبر داده است، اما تاريخ دقيق آن به‌درستى معلوم نيست. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانى از ديدار وى با بحترى سخن مى‌گوید. بنابراین، ابومسلم مى‌بايست پيش از 279ق، هنگامى كه بحترى بغداد را برای همیشه ترك كرد، در آنجا بوده باشد. مى‌توان حدس زد كه وى در بغداد با دانشمند برجسته معتزلى، ابوالقاسم بلخى كعبى (متوفای 319ق) و همچنين با على بن عيسى بن جراح (متوفای 334ق)، از رجال مشهور دولت بنى عباس، آشنا شده و احتمالا نزد ابوالحسين خياط معتزلى، استاد بلخى نيز تحصيل كرده است.

    نزدیکى افكار و عقايد معتزله و زيديه باعث شد تا ابومسلم و ابوالقاسم بلخى، دو عالم معتزلى، پس از بازگشت به ایران جذب دستگاه حكومت علویان در طبرستان شوند. ابومسلم در سال‌هایى پيش از 287ق، سمت دبيرى محمد بن زيد داعى، حاكم علوى طبرستان را به عهده داشت. ابن اسفنديار نيز حضور وى را به همراه ابوالقاسم بلخى و ناصر كبير حسن بن على در مجلسى نزد محمد بن زيد داعى گزارش كرده است.

    مشاغل

    همكارى ابومسلم با حكومت عباسيان، از 300ق، آغاز مى‌گردد. او از سوى خليفه المقتدربالله (حك‍ 295 - 320ق) به حكمرانى اصفهان و فارس و ديگر سمت‌هاى ديوانى برگزيده شد.

    در تاريخ قم آمده كه وى در 309ق، والى و عامل قم بوده است و هم در آن سال این شهر را «مساحت كرده و خراج عرب از خراج عجم جدا» ساخته است.

    ابومسلم نه تنها مفسر قرآن محسوب مى‌شد، بلكه از ديگر رشته‌هاى علمى نيز آگاه بود و به ادبيات عرب تسلط داشت و به زبان فارسی و عربى شعر مى‌سرود. وى بسيار فصيح بود و از هوش و استعداد بهره‌اى وافر داشت و این همه موجب شد كه مورد توجه و ستايش ديگران واقع شود.

    عقايد و آراء

    در باب افكار و نظريات ابومسلم، اطلاعات ما بسيار اندك است؛ زيرا هيچ‌یک از آثار او به دست ما نرسيده است. ابن مرتضى، وى را در طبقه هشتم از طبقات معتزله جاى داده است. با توجه به تحصيلات او در بغداد و آشنايى‌اش با بلخى، بايد وى را از معتزله مدرسه بغداد بشمار آورد. به نظر نمى‌رسد كه ابومسلم درباره انديشه‌هاى معتزله و اصول عقايد ايشان، آراء مهمى در زمان خود ارائه كرده باشد؛ زيرا اگر چنين بود پس از وى نظرياتش مانند نظريات بسيارى ديگر از متفكران معتزلى نقل مى‌شد و مورد نقد و بررسى قرار مى‌گرفت؛ بااين‌حال، ظاهرا وى را مفسرى صاحب‌نظر و مورد اعتماد مى‌دانستند و متكلمان و مفسران بزرگى چون قاضى عبدالجبار، سيد‌ ‎مرتضى، فخرالدين راضى و طبرسى در موارد متعددى نظريات وى را در تفسير آيات نقل كرده، آنها را پذيرفته يا نقد كرده‌اند.

    از نظريات برجسته و مهم ابومسلم، عقيده او درباره نسخ آيات قرآن است. در بسيارى از كتب علم اصول و تفسير، در ذيل مبحث نسخ، نام ابومسلم به‌عنوان كسى كه اجماع علماء را در این مورد خرق كرده، آمده است، اما این منابع كه در ضبط نام ابومسلم نيز گاه دچار اشتباه شده‌اند، درباره نظر دقيق ابومسلم در مورد نسخ، رأى ثابتى ندارند. گروهى گفته‌اند: وى مطلقا منكر وقوع نسخ بوده، هرچند عقلاً آن را جايز مى‌دانسته است و برخى گفته‌اند كه نظر او انكار وقوع نسخ در شريعت واحد بوده است؛ اما همچنان‌كه گروهى گفته‌اند، این نظريات از یک مسلمان معتقد و آگاه به مبانى اسلام روا نيست؛ زيرا نسخ شرايع يهود و مسيحيت توسط شريعت اسلام و نسخ بسيارى از احكام چون تغيير قبله از بيت‌المقدس به كعبه از مسلمات و ضروريات دين است. همین امر موجب اظهار نظرهاى نامساعد درباره ابومسلم شده است تا جايى كه عده‌اى او را از شمار مسلمانان خارج ساخته‌اند و برخى نيز سخنان وى را در این باب قابل توجه و بررسى ندانسته‌اند.

    به نظر مى‌رسد سخن آن عده كه ابومسلم را فقط منكر وقوع نسخ در آيات قرآن - و نه به‌طور مطلق - دانسته‌اند، صحيح‌تر باشد. بيضاوى مى‌نویسد: ابومسلم به نسخ برخى از آيات قرآن توسط برخى ديگر اعتقاد نداشته و برای اثبات نظر خود به آيه شريفه«لا يأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ».[۱]استناد مى‌جسته است. به عقيده او اگر در قرآن نسخ وجود داشته باشد، در واقع باطل بدان راه يافته است و این مخالف نصّ صريح آيه شريفه است. ابومسلم در اثبات نظر خود دلايل ديگرى نيز آورده است.

    عده‌اى در صدد رفع اختلاف ابومسلم و جمهور علما در این مورد برآمده و گفته‌اند كه نزاع او با ديگران نزاعى لفظى است و در واقع ابومسلم منكر نسخ نبوده، بلكه او تنها آن را «تخصيص» خوانده و اعتقاد داشته كه حكم منسوخ، حكمى موقت و محدود است كه با ورود ناسخ، مدت آن به سر مى‌آيد. با این بيان، وى محدود كردن حكم به زمان را نظير محدود كردن آن به برخى افراد موضوع دانسته است. به‌هرحال، داورى در این باره آسان نيست. این قدر مى‌توان گفت كه ابومسلم مى‌كوشيده با تأویل نصوص قرآنى، بى‌آنكه منكر نسخ شود، از پذيرفتن آن بگريزد.

    آثار

    در منابع متقدم آثارى به ابومسلم نسبت داده شده كه هيچ‌یک از آنها تاكنون در دسترس نيست؛ از آنهاست:

    1. جامع التأویل لمحكم التنزيل (تفسيرى است كه ابومسلم بر اساس عقايد معتزله تأليف كرده)؛
    2. مجموعه رسائل؛
    3. الناسخ و المنسوخ؛
    4. کتاب في النحو[۲].

    پانویس

    1. فصّلت: 41 / 42
    2. حبیبی مظاهری، مسعود، ج6، ص224

    منابع مقاله

    حبیبی مظاهری، مسعود، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1373


    وابسته‌ها