ابن وزان زیاتی، حسن بن محمد
نام | ابن الوزان الزیاتی، حسن بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | لئون آفریقایی
لیون آفریقایی، جان اسد غرناطی، یوحنا لئوآفریکانوس، یوهانس لئودی مدیچی، جووانی وزان، حسن بن محمد لئوی آفریقایی يوحنا لئون ايبيرى |
نام پدر | محمد |
متولد | 1492م |
محل تولد | اندلس |
رحلت | 959 ق یا 1552م |
اساتید | |
برخی آثار | وصف إفریقیا |
کد مؤلف | AUTHORCODE03299AUTHORCODE |
حسن بن محمد ابن وزان زياتى (۱۴۹2–۱۵۵2م)، مشهور به لئون آفريقايى، آخرين مؤلف بزرگ جغرافيايى در قلمرو مغرب به شمار مىرود، و نویسندهٔ سدهٔ شانزدهم است. مهمترین اثر او وصف إفریقیا است.
از کتاب اساسى او فقط ترجمههاى اروپايى به جا مانده و اصل عربى آن وجود ندارد، ولى به احتمال قوى وجود داشته است. كشف این مؤلف بهوسيله هموطنان مغربى او انجام شده و یک مراكشى معاصر در همین اواخر تحقيقى درباره او كرده است. سرگذشت زندگى او تا حدى مانند ادريسى است، ولى اسم نامأنوسش نشانه ابهامى است كه درباره او وجود دارد.
وى، در اقطار عربى به حسن بن محمد بن الوزان الزياتى شهره است، ولى در مؤلفاتى كه در اروپا به وجود آورده، يوحنا اسد غرناطى است و این معرب نام اروپايى او؛ يعنى يوحنا لئون ايبيرى يا آفريقايى است. ظاهراً وى، كمى پيش از سال 492ق كه غرناطه به دست مسيحيان افتاد، در این شهر متولد شد. پس از سقوط غرناطه خانواده او نيز همانند بسيارى از خانوادههاى مسلمان به مراكش رفتند. وى در شهر فاس رشد يافت و به همین جهت فاسى نامیده شد و از سال 1511م، با عموى خود در یک سفر سياسى همراه بود و از راه دره به تمبوكتو رفت.
او، در فنون انشايى ديوانى دست داشت و دست كم سه بار در جنوب مراكش از طرف خاندان بنى وطاس كه حاكم فاس بود، به سفارتهاى مهم گماشته شده بود. این خاندان، آخرين تيره خاندان بنى مرين است كه به تشویق فرهنگ و رونق تمدن مغرب اشتهار دارند و گزارش دقيق و مفصل شهر فاس به قلم لئون آفريقايى مربوط به دوران آنهاست كه بايد آن را دوران انتقال تاريخ مراكش از قرون وسطى به عصر جديد به شمار آورد.
وى، در اثناى سفرهاى مكرر، داخل و شمال آفريقا را نیک شناخته بود. هنوز انگیزههایى كه وى را در سال 1515م / 921ق، به ترك مراكش و سفر در اقطار جهان واداشت، چون ديگر مسائل مربوط به زندگى او، روشن نيست. شايد انگیزه اصلى او حج بود و يا انگیزههاى ديگرى داشته است. به هر حال بايد گفت كه تعداد مناطقى كه ديده بىسابقه بوده است، زيرا چنانكه خود مىگوید، به مصر، بلاد عرب، ایران، شام و ارمنستان سفر كرده و بلاد تاتار را كه ظاهراً منظورش منطقهاى از تبريز است، ديده است.
در سال 1517م / 923ق، در مكه و مصر حضور داشت و این سال، یکى از مراحل قاطع تاريخ این منطقه بود كه سلطان سليم عثمانى، مصر را گشود، ولى مؤلف ما خبرى درباره آن نمىگوید. الوزان، در سفر خود، به استانبول نيز رسيد كه در آن موقع مورد توجه عربهایى كه وطنشان مستقيم يا غير مستقيم قلمرو نفوذ دول عثمانى شده بود.
تعيين تاريخ دقيق مسافرتهاى او میسر نيست، ولى به هر حال سرانجامى غمانگیز داشت، زيرا در راه بازگشت، نزدیک جزيره جربه، به دست دزدان دريايى جزيره سيسيل اسير شد كه در حدود سال 1520م، او را به ناپل و از آنجا به رم بردند و با یک زرافه به پاپ لئوى دهم(1513 - 152) هديه كردند. مغربى، ناچار شد مسيحى شود و نام ولى نعمت خود، جووانى لئونى را بگیرد و پاپ او را در رم و بولونيا به تدريس زبان عربى و فعاليت علمى واداشت.
چون زبان اسپانيولى را كه تقريباً زبان مادرى او بود نیک مىدانست، به كمك آن خيلى زود با محيط تازه آشنا شد و زبان ايتاليايى و لاتينى را به خوبى فراگرفت.
از سال 1524م / 930ق، یک فرهنگ عربى - عبرى - لاتينى، برای پزشكى يهودى تأليف كرد كه نسخه آن در اسكوريال موجود است. در دهم مارس سال 1526م، ترجمه ايتاليايى کتاب خود را كه اصل آن را به عربى و با عنوان «وصف افريقيا» تأليف كرده بود و مورد نظر ماست، به سر رسانيد، البته به عقيده ماسينيون اصولاً متن عربى کتاب وجود نداشته و این سخن خطاى محض است. به گفته او، لئون آفريقايى آن را به زبان عربى ننوشته، بلكه يادداشتها و ملاحظات خود را به زبان ايتاليايى تدوین كرده است. شايد اين، به واقع نزدیک تر باشد؛ بهخصوص كه خود مؤلف در متن ايتاليايى مىگوید: کتاب خویش را از روى حافظه و پس از ده سال كه یک کتاب عربى نديده، به قلم آورده است.
در سال 1527م، کتابى جامع درباره سرگذشت سى تن از مشاهير عرب در فلسفه و طب به لاتينى تأليف كرد. این کتاب، در سال 1664م، بهوسيله هوتينگر چاپ شد. اين، نخستين اثر قابل ملاحظهاى بود كه از تاريخ تكامل علوم عرب به زبان اروپايى نوشته مىشد. كمى پس از آن و شايد به سال 1528م، فرار كرد و به آفريقا برگشت و مسيحىگرى را رها كرده، به دين قديم خویش بازگشت.
وفات
الوزان، ظاهراً در تونس در دوران آخرين فرمانرواى بنى فحص به سال 1552م، درگذشت.