فلسفه‌ی اسلامی و جنبش‌های ملی ایرانیان در آینه‌ی الهیات سیاسی

    از ویکی‌نور
    فلسفه‌ی اسلامی و جنبش‌های ملی ایرانیان در آینه‌ی الهیات سیاسی
    فلسفه‌ی اسلامی و جنبش‌های ملی ایرانیان در آینه‌ی الهیات سیاسی
    پدیدآوراننوشاد، اسماعیل (نویسنده)
    ناشرنقد فرهنگ
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۳۹۹ش
    شابک0-35-6682-622-978
    موضوعفلسفه‌ اسلامی‌ -- ایران‌ -- تا‌ریخ‌,فلسفه‌ -- ایران‌ -- تا‌ریخ‌,فقه‌ -- ایران‌ -- تا‌ریخ‌
    کد کنگره
    BBR۶۰/الف۹/ن۹‏

    فلسفه‌ی اسلامی و جنبش‌های ملی ایرانیان در آینه‌ی الهیات سیاسی تألیف اسماعیل نوشاد؛ تاریخ ایران و خاورمیانه، انباشتی چند هزار ساله از رویدادها، اشخاص و دولت‌هاست. نویسنده این تاریخ را «تاریخ کشکولی» نامیده است. زیرا هیچ مفصل بندی و چارچوب نظری‌ای در این تاریخ وجود ندارد. این تاریخ گویی بختکی ازلی ست از بازی‌های مقدر و بازیگرانی رنجور. اندک نظریه پردازانی هم که در دوران معاصر تلاش‌هایی در باب فهم منطق آن کرده‌اند، به دلیل اینکه نظریاتشان ترجمه‌ی الگوهای غربیانی بوده که اصولا دغدغه‌ی این تاریخ را نداشته‌اند، به بیراهه رفته‌اند. برخی دیگر از نظریات، مشکل فرمی و روش‌شناسی دارند. با توجه به این پیشینه، نویسنده قصد داشته است نوعی دیالکتیک شرقی برای گشودن بختک تاریخ شرق فراهم کند؛ تا ببینیم نرد الهه‌ی حقیقت چه اندازه با آن می‌خواند.

    ساختار

    کتاب از هفت فصل تشکیل شده است:

    فصل اول: از صورت بندی‌های اسطوره‌ای تا زیرساخت‌های تمدن اسلامی

    فصل دوم: از ظهور تمدن اسلامی در حجاز تا پیدایش علوم و فلسفه‌ی اسلامی

    فصل سوم: نهضت ترجمه‌ی اسلامی

    فصل چهارم: از نهضت ترجمه تا صورت بندی‌های فلسفی

    فصل پنجم: به سوی فلسفه‌ای ایرانی

    فصل ششم: ایران جدید

    فصل هفتم: افق‌های فکر آینده: جست و جوی یک منطق تاریخی ویژه‌ی تمدن ایرانی

    گزارش محتوا

    مطالعه‌ی تاریخ ایران و خاورمیانه، کاری سهل وممتنع است. می‌توان سیرخطی رویدادهای تاریخی را در چند روز یا چند هفته خواند. اما وقتی با جزئیات تاریخی و دستگاه‌های نظری و مفهومی در دوره‌های مختلف روبه رو می‌شویم، مشکل آغاز می‌شود. چون ما فاقد ابزار طبقه بندی مفهومی و دورانی هستیم. برای بررسی تاریخ شرق، ما چارچوبی نظری جهت مفصل بندی دورانی نداریم . روش‌شناسی خاصی هم نداریم. برخی محققان با استفاده از روش‌های فیلسوفان غربی، سعی کرده‌اند یک چارچوب نظری مناسب برای تحلیل و مفصل بندی تاریخ شرق بیابند، اما نتایج مطلوب نیست. این روش‌ها و قالب‌های نظری به تاریخی متفاوت تعلق دارند و با راحتی ظرفیت تطبیق با تاریخ ایران را ندارند. همی امر باعث می‌شود تاریخ ما در اطلاق این چارچوب‌های نظری مثله شده و به نتایجی نامنطبق برسیم. به همین خاطر در طول بررسی مسئله اصلی مان بارها با معضل چارچوب نظری و روش در خور بررسی موضوع برخوردیم و در نهایت سعی کردیم با ارائه‌ی پیشنهادی در این زمینه بپردازیم. مسئله زمانی پیچیده تر می‌شود که در جست و جوی یک روش‌شناسی مناسب، متوجه می‌شویم که به سمت یک چارچوب نظری - یا بهتر بگوییم یک منطق تاریخی- رهنمون هستیم و این دو مفهوم بسیار به هم نزدیک می‌شوند. چیزی که آن را از هم جدا می‌کند نه معنای مفهومی، بلکه مراحل پژوهش است. هر روش‌شناسی سرانجام به یک چارچوب نظری ختم می‌شود. برای انجام هر تحقیقی ناچاریم یک متدولوژی را در ابتدای کار اتخاذ کنیم. اما وقتی با آن به سراغ موارد جزئی می‌رویم، روش پیوسته ارتقا یافته و مفاهیم آن کلی تر و جامع تر می‌شوند. در پایان کار به یک چارچوب نظری رسیده‌ایم. این چارچوب دیگر آن متدولوژی اولیه نیست بلکه یک منطق و در اینجا یک منطق تاریخی عام در مورد موضوع است. می‌توان گفت که بین روش‌شناسی و چارچوب نظری عام یک دور هرمنوتیکی برقرار است. روش بر روی مواد جزئی تاریخی پیاده می‌شود، اما در پایان یک چارچوب نظری عام خود را نشان می‌دهد و این چارچوب عام به نوبه خود روش‌شناسی را اصلاح می‌کند.

    ایران هزاران سال تاریخ مکتوب دارد و این در صورتی است که تاریخ شفاهی و اسطوره‌ای مان را نادیده بگیریم. تاریخ ما در سر چهار راه تاریخ جهانی شکل گرفته؛ بنابراین نمی‌توانیم وجوه مشترکمان با دیگر تمدن‌ها را نادیده بگیریم. این کار، البته شدنی نیست. بابل، سومر، آشور، مصر، یونان، مسیحیت و اسلام در تمدن ما تنیده و برای همیشه همراه ما شده‌اند. دوره‌های مختلف سیاسی مذاهب مختلف، مکاتب ایدئولوژیک مختلف و...، وجود متنوع تاریخ ما را تشکیل داده‌اند. آن‌ها همراه ما خواند بود، حتی اگر مکتوب نباشند. تاریخ و فرهنگ ایران در واقع تاریخ و فرهنگ خاورمیانه است. طبیعی است که تاریخ پربار مشکلات پیچیده نیز به همراه دارد. مللی که تاریخ ندارند، به راحتی با تغییرات کنار می‌آیند، ولی در عین حال تنها آن ملتی می‌تواند مصدر تغییرات بزرگ در تاریخ جهانی باشد که تاریخ داشته باشد.

    به دلیل فقدان منطق تاریخی و عقلی که مجری این منطق باشد، چند هزار سال تاریخ در پشت سر ما به مانند یک توده‌ی بی شکل بر روی هم ریخته است. لفظ کشکول برای توصیف این وضعیت مناسب است. تاریخ ما بدون هیچ استخوان بندی عقلانی، چونان یک کشکول بزرگ است. زیرا هیچ مفصل بندی و چارچوب نظری‌ای در این تاریخ وجود ندارد. این تاریخ گویی بختکی ازلی ست از بازی‌های مقدر و بازیگرانی رنجور. اندک نظریه پردازانی هم که در دوران معاصر تلاش‌هایی در باب فهم منطق آن کرده‌اند، به دلیل اینکه نظریاتشان ترجمه‌ی الگوهای غربیانی بوده که اصولا دغدغه‌ی این تاریخ را نداشته‌اند،به بیراهه رفته‌اند. برخی دیگر از نظریات، مشکل فرمی و روش‌شناسی دارند. با توجه به این پیشینه، نویسنده قصد داشته است نوعی دیالکتیک شرقی برای گشودن بختک تاریخ شرق فراهم کند؛ تا ببینیم نرد الهه‌ی حقیقت چه اندازه با آن می‌خواند.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

    وابسته‌ها