فرهنگ دیداری و روش‌شناسی تحلیل تصویر

    از ویکی‌نور
    فرهنگ دیداری و روش‌شناسی تحلیل تصویر
    فرهنگ دیداری و روش‌شناسی تحلیل تصویر
    پدیدآورانکهوند، مریم (نویسنده)
    ناشریک فکر: دانشگاه هنر
    مکان نشرتهران
    سال نشر1399
    شابک5ـ5ـ96434ـ600ـ978
    موضوعارتبا‌ط دیداری,سواد دیداری,جا‌معه‌شنا‌سی‌ تصویری
    کد کنگره
    ‏P ۹۳/۵/ک۹ف۴ ۱۳۹۹

    فرهنگ دیداری و روش‌شناسی تحلیل تصویر تألیف مریم کهوند، فرهنگ دیداری (بصری) تفسیری است که از اوایل دهۀ هفتاد میلادی در غرب مطرح شد. این پژوهش بر مجموعۀ فرانمودهای ملموس بصری دلالت دارد که از ناحیۀ افراد، اقوام، ملت‌ها، دولت‌ها و تمدن‌ها به کار می‌رود. فرهنگ دیداری با گسترۀ وسیعی از مکاتب و مطالعات از جمله هنرهای تجسمی، سینمایی و رویکردهای روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و نشانه‌شناختی هم‌پوشانی دارد.

    ساختار

    کتاب در دو فصل سامان یافته است.

    گزارش کتاب

    فرهنگ دیداری (بصری) تفسیری است که از اوایل دهۀ هفتاد میلادی در غرب مطرح شد. این پژوهش بر مجموعۀ فرانمودهای ملموس بصری دلالت دارد که از ناحیۀ افراد، اقوام، ملت‌ها، دولت‌ها و تمدن‌ها به کار می‌رود. فرهنگ دیداری با گسترۀ وسیعی از مکاتب و مطالعات از جمله هنرهای تجسمی، سینمایی و رویکردهای روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و نشانه‌شناختی هم‌پوشانی دارد. امروزه فرهنگ دیداری با رشته‌ای به نام فن‌آوری بصری مرتبط می‌باشد. فن‌آوری بصری به مجموعه‌ای از ابزار و رسانه‌هایی اطلاق می‌شود که آماج و هدف اصلی خود را گسترش و تعمیق دریافت، شناخت و شعور دیداری انسان معاصر قرار داده است.

    هرچند عمر فرهنگ دیداری با تمدن از پگاه تاریخ تاکنون با عمر انسان قرین بوده است، اما گستره و حوزۀ فرهنگ دیداری به معنای دقیق آن به دهۀ هفتاد میلادی بازمی‌گردد. جیمز الکینز ـ هنرشناس معاصر ـ به نوشتۀ مایکل بکساندال یعنی نقاشی و تجربه در سدۀ یازدهم ایتالیا تکیه کرده و مدعی است این واژه نخستین بار در سال 1972 پدیدار شده، اما مطالعۀ اولیۀ فرهنگ دیداری را جان برجر در اثر معروف خود «شیوه‌های دیدن» مطرح کرد.

    نویسنده در این کتاب مجموعۀ یافته‌ها و تجربیات آموزشی و هنری خویش را با زبانی سلیس و قابل فهم گنجانده است. نگارنده در این اثر با نظری دقیق داده‌های تحقیقی معتبر را با توجه به ابعاد روش‌شناختی مهم مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و ضمن اشاره به سابقه و ادبیات مهم تحقیق راهبردهای مهم در این گستره را به دقت و با وسواس تبیین نموده است.

    فرهنگ دیداری در سایۀ چرخش فرهنگی در زمینۀ ادبیات و علوم انسانی و اجتماعی حادث شده که آن هم به نوبۀ خود در پیوند مستقیم با توسعۀ روزافزون تکنولوژی و به‌ویژه تکنولوژی ارتباطی و متأثر از آن است. فرهنگ دیداری ناظر بر شرایط و ویژگی‌های جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، اقتصاد و سیاست است و از آنها تأثیر می‌پذیرد. تحلیل انتقادی تصویر، به مثابۀ موضوعی اجتماعی، هدف اصلی مطالعات فرهنگ‌ دیداری خواهد بود. هدف اصلی این پژوهش، با توجه به جوان بودن این زمینۀ مطالعاتی و نیز فقدان روش‌های کارآمد تحلیل تصویر در واحدهای درسی رشتۀ پژوهش هنر، معرفی و مطالعۀ فرهنگ دیداری هم به عنوان یک زمینۀ انتقادی تازه در تحلیل آثار هنری و به‌ویژه تصویر و هم به مثابۀ یک گسترۀ میان‌رشته‌ای دانشگاهی از اهداف اصلی این کتاب است.

    فصل نخست مشتمل بر مفاهیم و رویکردهای فرهنگ دیداری و روش‌شناسی فرهنگ دیداری است و به معرفی، بحث و تبیین مفاهیم و رویکردهای فرهنگ دیداری اختصاص یافته است. در این فصل با مقدمه‌ای دربارۀ فرهنگ به عنوان موضوع اصلی فرهنگ دیداری، مطالعات فرهنگی به عنوان بستر و خاستگاه اصلی فرهنگ دیداری مورد بررسی قرار گرفته است. چگونگی پیدایش و شکل‌گیری فرهنگ دیداری و ارتباط آن با روایت‌های تاریخ هنری و تاریخ هنر نوین، از مباحث اصلی این فصل است که مقدمه‌ساز تبیین بحث‌های زمینه‌ای بیشتری می‌گردد. از مهم‌ترین موضوعات این بخش، تشریح و تبیین ماهیت دیدن به عنوان فرآیند مهم شکل‌گیری معنای تصویر در تجربۀ دیداری است و از این گذر، واژۀ «دیدمان» به عنوان مفهومی کلیدی در محتوای این پژوهش و نیز حوزۀ فرهنگ دیداری مورد بحث و تأکید قرار می‌گیرد. در این بخش تأکید بر مفاهیم و اصطلاحاتی چون چرخش دیداری، تصویر، انگاره، سواد دیداری و معانی آنها از چشم‌انداز فرهنگ دیداری، به سبب آنکه کارکرد فراوانی در متون آن دارد، اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. مباحث پایانی این فصل به مطالعۀ فشرده‌ای دربارۀ ادبیات نظری فرهنگ دیداری در خصوص روش‌ها و راهکارهای تحلیل تصویر اختصاص یافته و در مباحث آن به دسته‌بندی و مقایسۀ روش‌شناسی و شیوه‌های پژوهش فرهنگ دیداری از دیدگاه چند تن از اندیشمندان این حوزه از جمله دالیوا، اسپنسر، لیوون، و جویت و رز پرداخته شده است.

    فصل دوم کتاب به معرفی روش‌شناسی تحلیل دیدمان و راهکارهای عملی آن به عنوان روشی مؤثر برای تحلیل تصویر اختصاص یافته است. در این بخش تلاش شده تا چگونگی بهره‌گیری از رویکرد تحلیل انتقادی دیدمان به عنوان مدلی ساختاری و پویا برای تحلیل تصاویر روشن شود. مدل موردنظر با الهام از تحلیل گفتمان فوکویی و تلفیق آن با مدل سه‌لایه‌ای رز در تحلیل تصویر و نیز تلفیق آن با تحلیل گفتمان فرکلاف، به الگویی چندوجهی برای تحلیل دیدمان تصویر تبدیل شده که هم‌زمان کیفیات تصویر را در رابطه با سایر ویژگی‌های آن در زمینۀ دیداری مورد توجه و تأکید قرار می‌دهد. بخش پایانی این فصل به تحلیل نمونه‌هایی از آثار هنرهای تجسمی معاصر ایرانی (پوستر، عکس و نقاشی) اختصاص دارد که در دهه‌های اخیر خلق شده و به نمایش گذاشته شده‌اند. هر یک از آثار ذکرشده بر اساس مدل ارائه‌شده در فصل نخست در سه سطح و گستره مورد تحلیل قرار گرفته‌اند و نمونه‌های عملی برای روش تحلیل دیدمان به شمار می‌روند.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها