غربت علم: علم و تکنولوژی در کشاکش مدح و ذم
غربت علم | |
---|---|
پدیدآوران | راسخی لنگرودی، احمد (نویسنده) |
ناشر | قصیده سرا |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 8ـ48ـ8618ـ964ـ978 |
موضوع | علوم,تکنولوژی |
کد کنگره | Q ۱۶۲/ر۲غ۴ ۱۴۰۰ |
غربت علم: علم و تکنولوژی در کشاکش مدح و ذم تألیف احمد راسخی لنگرودی، اگر گفته میشود غربت علم، مقصود اینكه علم در تاریخ خود با وجود آنهمه توجهات و كانون مراجعات، همواره در میان دو طایفه در غربت بوده و كمابیش همچنان است؛ طایفهای موسوم به علمستیزان و طایفهای موسوم به علمستایان. هر یک به نحوی حق علم را آنچنان كه باید ادا نكردهاند؛ طایفهای به بهانههای مختلف به علم تاختهاند و مانع بر سر راه آن ایجاد كردهاند. در مقابل، طایفهای به بهانههایی دیگر، بیش از حد علم را ستوده، تا آنجا كه به علممداری روی آوردهاند. این نیز مانع دیگری بر سر راه علم بوده است.
ساختار
کتاب در هفت فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
چرا غربت علم؟! مگر علم هم غربت میگیرد؟! مرثیهسرایی بر غربت علم دیگر چرا؟! آن هم در عصر و زمانهای كه علم و تكنولوژی در تمامی زوایایش رخنه كرده و جوامع را با هر زبان و فرهنگ و نژادی به دنبال خود كشانده است. اگر گفته میشود غربت علم، مقصود اینكه علم در تاریخ خود با وجود آنهمه توجهات و كانون مراجعات، همواره در میان دو طایفه در غربت بوده و كمابیش همچنان است؛ طایفهای موسوم به علمستیزان و طایفهای موسوم به علمستایان. هر یک به نحوی حق علم را آنچنان كه باید ادا نكردهاند؛ طایفهای به بهانههای مختلف به علم تاختهاند و مانع بر سر راه آن ایجاد كردهاند. در مقابل، طایفهای به بهانههایی دیگر، بیش از حد علم را ستوده، تا آنجا كه به علممداری روی آوردهاند. این نیز مانع دیگری بر سر راه علم بوده است.
رشد و پیشرفت علوم تجربی در قرون جدید و سیطره و استیلای تكنولوژی بر بسیاری از جوانب حیات بشری و بهتبع، آثار سازنده یا مخرب ناشی از آن، به طور کلی دو نوع مواجهۀ غیراصولی را بین دستهای از صاحبنظران در پی داشته و به شكلگیری پارهای مواضع تند و افراطی نسبت به علم و تكنولوژی و فناوریهای جدید دامن زده است كه عبارتاند از: الف) نخستین نگاه و دیدگاه انحرافی نسبت به علم ذیل عنوان کلیِ علمستیزان میآید. در ذیل این عنوان میتوان دو گرایش را تشخیص داد. یک گرایش بر این اندیشه تأکید دارد که جهتگیری علم صرفاً دنیوی و مادی بوده و در تعارض با جهتگیری دین، كه صرفاً معنوی و اخروی است، قرار دارد. علم با یافتههای خود نهایتاً میخواهد جای دین و خدا را بگیرد و مستندات وحیانی را رهسپار موزه تاریخ كند. پس باید با آن جنگید، یا دستكم با بیاعتنایی زمینۀ رشد و پیشرفت آن را فراهم نكرد. گرایش دوم بر این نظریه مبتنی است که علم و محصول آن تکنولوژی، اگرچه در تأمین رفاه و راحتی زندگی انسان نقش كلیدی داشته، اما برای محیط زیست و طبیعت زیانآور و زندگی انسان را از معنی و مفهوم تهی كرده است. در نتیجه باید با آن به مبارزه برخاست، یا دستکم از پذیرش آن اعراض کرد. ب) دومین نگاه و دیدگاه انحرافی نسبت به علم عبارت است از اینكه: علم مدار عالم و آدم است. ماشین علم قادر است عالم و آدم را درنوردیده و به تنهایی قدرت آن را دارد كه حل كلیۀ مشكلات كنونی و آیندۀ بشر را ممكن سازد و «خوشبختی» و «سعادت»، این کعبۀ آمال را ارزانی انسان پیشرفته گرداند. پس باید آن را از هر نظر ستود و مورد تقدیس قرار داد. نخستین نگاه انحرافی كه به اتخاذ موضعی خصمانه در برابر علم انجامیده است به جمودگرایان و قشریگرایان دینی و ایضاً طبیعتگرایان بازمیگردد. بیشترین آن در دورۀ تاریخی قرون وسطای مسیحی دیده شده و پارههایی از آن در برخی از نحلههای دینی و طبیعتگرا در دنیای معاصر قابل شناسایی و ذكر است. دومین نگاه انحرافی در بین دستهای از متفكران مغربزمین پس از ظهور اندیشۀ مدرنیسم دیده میشود كه تحت تأثیر ماه عسل علم، علم جدید را امری مطلق در نظر گرفته و با اعتمادبهنفسِ بالایی آموزههای تجربی را یگانه ابزار كارآمد برای كشف راز و معمای هستی به شمار آوردند و درنتیجه، بینیازی بشر را از مأثورات دینی و آموزههای وحیانی به تبلیغ كشاندند. این دسته از متفكران، در اصل، ستایشگران و ثناگویان علم و در یك كلمه «ساینتیستها» و «علممداران» خوانده میشوند. نتیجه اینكه هر دو دیدگاه، حق علم را آنچنان كه باید به جا نیاوردند: یكی آنقدر علم را تنزل داد كه ضدّدین و سنت و طبیعتش خواند، و آن دیگری آنقدر در ستودن علم افراط روا داشت كه به مقام خداییاش رساند. همان اندازه كه قشریگرایان دینی و طبیعتگرایان در مقابل علم و تکنولوژی، سنگ دین و طبیعت را بر سینه میزدند، به همان اندازه علمستایان نیز بر اصالت علم ابرام میورزیدند.
مطالب این کتاب در هفت فصل گرد آمده است. فصل نخست اثرات سوء جمودگرایی بر تولید علم، قشریگرایی در جغرافیای اسلام و جدای قشریگرایان را با علم تجربی مورد بحث و نظر قرار میدهد. نیز سبک شمردن علم در کشورهای اسلامی و از جمله ایران به بهانۀ علم غربی و غیراسلامی و نیز اشاره به پارهای از دیدگاههای عرفانی در دامن زدن به غربت علم تحت عنوان «علم ظاهر» از مباحث دیگر این فصل به شمار میآید.
فصل دوم مهمترین بخش این کتاب را به خود اختصاص داده است. در این فصل ضمن اشاره به بیمهری ارباب کلیسا با علم و وضعیت ناگوار علم در قرون وسطای مسیحی، به محکمههای انگیزاسیون و دادگاههای تفتیش عقاید و برخورد قهرآمیز ارباب کلیسا با اخترشناسان و دانشمندان برجستهای همچون برونو، کپلر، گالیله، وانینی و ..... پرداخته شده است. جدال دین با علم محوریترین مبحث این فصل را به خود اختصاص داده است.
فصل سوم مروری است بر عصر طلوع علم و آزادی آن از انقیاد کلیسا. در این فصل گفته میشود نوزایی علم برداشتهای تازهای آورد که از اساس با برداشتهای پیش از آن متفاوت بود. همۀ توجهات معطوف پژوهش و دانشورزی شد. عصری پدید آمد آکنده از رشد و شکوفایی علم و آخرین دستاوردهای تجربی. اما دریغا در ماه عسل علم، سرنوشت علم به گونهای دیگر رقم خورد. علم این بار زاویهنشین غربت شد؛ غربتی که مداحان و ثناگویان افراطی علم و علمزدگان در چهرۀ «ساینتیسم» اساس آن را تدارک دیدند.
در فصل چهارم به دیدگاههای ثناگویان و هواداران افراطی علم پرداخته شده است. همچنین ظهور مکتب ساینتیسم و علممداری و ویژگیهای آن و پیامدهای علم معطوف به قدرت، از جمله موضوعاتی است که در این فصل به تفصیل جایی برای نقد و نظر گشوده است. محور اصلی این فصل را جدال علم با دین شکل میدهد.
فصل پنجم در واقع فصل حاشیهای این کتاب را به خود اختصاص داده است. در این فصل با طرح این پرسش که آیا ظهور علم جدید در غرب منشأ نژادی دارد؟ نظرات برخی از متفکران نژادگرا در نسبت علم با نژاد غرب مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.
فصل ششم به مواضع و دیدگاههای معارضان علم میپردازد. نگاهی اجمالی به بازتابهای کلامی، ناشی از دلزدگیهای علمی از سوی برخی اندیشمندان و نویسندگان غربی تا آنجا که به غربت علم اشاره دارد، مباحث دیگر این فصل را به خود اختصاص میدهد.
فصل پایانی کتاب جایگاه واقعی علم و نسبت آن با دین و تمایز علم و علممداری را مورد بحث و نظر قرار میدهد. پرسش از تکنولوژی و مواجهۀ درست با آن مبحث پایانی این فصل به شمار میآید.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات