عارفی با دو چهره: سیری در احوال و آثار محمود شبستری

    از ویکی‌نور
    عارفی با دو چهره
    عارفی با دو چهره: سیری در احوال و آثار محمود شبستری
    پدیدآورانموحد، صمد (نویسنده)
    ناشرماهی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1399
    شابک2ـ350ـ209ـ964ـ978
    کد کنگره

    عارفی با دو چهره: سیری در احوال و آثار محمود شبستری تألیف صمد موحد، شبستری ـ نامورترین عارف نیمۀ اول قرن هشتم آذربایجان ـ افزون بر منظومۀ «گلشن راز» که زبانزد اهل حکمت و عرفان است، منظومۀ ناتمام دیگری به نام «سعادت‌نامه» دارد که چندان شناخته نیست. این کتاب گزارش تحلیلی گوشه‌هایی از آراء و عقاید این عارف از منظر این دو منظومه ـ به صورت دو بخش جداگانه ـ است. پیش از این گزارش، نگاهی گذرا به احوال و آثار شبستری انداخته شده است.

    ساختار

    کتاب در سه فصل تدوین شده است.

    گزارش کتاب

    از قرن پنجم هجری، در میان شهرهای آذربایجان، به علل سیاسی و اقتصادی، کانون اصلی فرهنگ و ادب مرکز عمدۀ تجمع مشایخ و دانشمندان آن سامان تبریز بود؛ شهری که محیط علمی و عرفانی و مدارس و خانقاه‌های آن رونق و اعتباری قابل توجه داشت و طالبان علم و معرفت را از هر کران به سوی خود می‌خواند. روی‌آوردن بزرگانی از نواحی دیگر ایران به تبریز و ماندگارشدن شماری از آنها نمایانگر محیط فرهنگی مساعد و شهرت پیران و مشایخ آن دیار در خارج از منطقۀ آذربایجان است.

    پیشینۀ حوزۀ عرفانی تبریز به نیمۀ دوم قرن سوم هجری می‌رسد. بنا بر روایات، مقدم مشایخ تبریز، عارفی است به نام ابواسحاق ابراهیم جوینانی. جوینانی مرید و پروردۀ بایزید بسطامی بود و پس از بازگشت از خراسان، تا 275 یا 277 که سال وفات اوست، در صومعه و مسجدی که در محلۀ چرنداب تبریز داشت، به تربیت سالکان و طالبان مشغول بوده است.

    چنان‌که از «روضات الجنات» ابن کربلایی برمی‌آید، تصوف حوزۀ فرهنگی تبریز ـ که شامل خود تبریز و آبادی‌های اطراف آن مانند صوفیان، شبستر، خسروشاه، دهخوارقان، بادامیار، سیس و کججان است ـ با ابراهیم جوینانی پا می‌گیرد و در قرن پنجم با کوشش پیرانی مانند باله خلیل صوفیانی و خواجه محمد خوشنام که هر دو از مریدان و شاگردان اخی فرج زنجانی بوده‌‌اند، گسترش می‌یابد و نهادینه می‌شود. دوران شکوفایی حوزۀ عرفانی تبریز از اواخر قرن ششم تا نیمه‌های قرن هشتم است. در این فاصله با چهره‌هایی مانند بابافرج تبریزی، باباحسن سرخابی، خواجه محمد کججانی و ابوبکر سله‌باف مواجه می‌شویم که همه از آشنایان عالم معنی و راهیان طریق عشق و معرفت‌اند. اوج این دوره را در محمود شبستری می‌تواند دید که آثار او (گلشن راز و رسالۀ حق الیقین) نمایانگر راه‌یافتن جهان‌بینی ابن عربی و عرفان نظری شارحان نوشته‌های او به حوزۀ تبریز است.

    شبستری ـ نامورترین عارف نیمۀ اول قرن هشتم آذربایجان ـ افزون بر منظومۀ «گلشن راز» که زبانزد اهل حکمت و عرفان است، منظومۀ ناتمام دیگری به نام «سعادت‌نامه» دارد که چندان شناخته نیست. این کتاب گزارش تحلیلی گوشه‌هایی از آراء و عقاید این عارف از منظر این دو منظومه ـ به صورت دو بخش جداگانه ـ است. پیش از این گزارش، نگاهی گذرا به احوال و آثار شبستری انداخته شده است.

    بنابراین در مقدمۀ این کتاب به اختصار مطالبی دربارۀ حوزۀ عرفانی تبریز بیان شده است. فصل اول کتاب اختصاص به گفتگو دربارۀ احوال و آثار محمود شبستری دارد. از جزئیات زندگی او چندان چیزی معلوم نیست؛ اما این اندازه معلوم است که سال‌های زندگی او با حکومت سه تن از فرمانروایان مغول ایران (ایلخانان) یعنی غازان‌خان، الجایتو و سلطان ابوسعید هم‌زمان بود. در این دوره تبریز که تختگاه اصلی فرمانروایان ایلخانی بود، به اوج شکوه و آبادانی رسید و مرکز علم و تجارت و صنعت گردید. مدرسه‌ها و خانقاه‌های آن رونق یافت و کانون عمدۀ دانشمندان و هنرمندان و مشایخ صوفیه شد. در چنین محیط فرهنگی و اجتماعی مساعدی محمود شبستری پرورده شده و علوم رسمی زمان خود را فرا گرفته است. آثار باقی‌مانده از او گویای تبحر و تسلط وی بر قرآن، حدیث، کلام، فقه و به‌ویژه معارف صوفیه است.

    فصل دوم کتاب اختصاص به بررسی «سعادت‌نامۀ» شبستری دارد. شبستری در این منظومه بر آن است تا اعتقاد صحیح و رأی درست مؤمنان صوفی‌مشرب را دربارۀ مسائل عمدۀ اصول، یعنی ذات و صفات و افعال خداوند بیان کند و بدعت‌ها و کجروی‌ها را یادآور شود. شیخ با اشاره به آشفته‌بازار دینی روزگار خود تصریح می‌کند که هرچند اهل شعر و شاعری نیست، اما به دلیل دلبستگی مردم زمان به شعر، سخنان خود را منظوم کرده است.

    نویسنده در فصل سوم کتاب، از منظر دیگری به جهان‌بینی این عارف نگریسته است: از نظرگاه «گلشن راز» که در آن زلال جاری سروده‌های عطار با موج‌خیز تعلیمات ابن عربی یک‌جا جمع شده است. از آنجا که منظومۀ «گلشن راز» و رسالۀ «حق الیقین» نشان‌دهندۀ تأثیر اندیشه‌های ابن عربی در افکار و باورهای شبستری است، در این فصل گاه به مطالب «حق الیقین» نیز استناد شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها