طبقات فحول الشعراء

    از ویکی‌نور
    طبقات فحول الشعراء
    طبقات فحول الشعراء
    پدیدآورانجمحی، محمد بن سلام (نویسنده) شاکر، محمود محمد (شارح)
    ناشردار المدني
    مکان نشرجده - عربستان
    سال نشر1400 ق
    چاپ1
    موضوعشاعران عرب - تاریخ و نقد

    شعر عربی - پیش از اسلام - تاریخ و نقد

    شعر عربی - تاریخ و نقد
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏PJA‎‏ ‎‏2164‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏8‎‏ط‎‏2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    طبقات فحول الشعراء يا «طبقات الشعراء»، تأليف محمد بن سلام جمحى بصرى (139-231ق)، مشتمل بر شرح حال و اشعار شعراى جاهليت و اسلام است. محمود محمد شاكر بر اين كتاب مقدمه زده و آن را شرح كرده است.

    بنا به عقيده بسيارى از محققان ادب معاصر عربى، اين كتاب در تاريخ ادب عربى، نخستين اثر بشمار مى‌آيد و برخى نيز آن را اولين اثر تدوين‌شده در نقد ادبى عرب مى‌دانند. بر اين پايه، ابن سلام را به‌حق مى‌توان پرچم‌دار تاريخ ادب‌نويسان دانست؛ زيرا ابوالفرج اصفهانى «صاحب الأغاني»، ابوعلى قالى و زجاج در كتاب‌هاى خود، راه وى را پيموده‌اند[۱]

    ساختار

    كتاب، مشتمل بر دو مقدمه مفصل (170 صفحه) و مختصر از محقق كتاب، مقدمه مؤلف و متن كتاب در دو سفر و هر سفر در ده طبقه است.

    گزارش محتوا

    محمد شاكر در مقدمه، مطالبى درباره نسخه‌هاى خطى كتاب، شيوه خود و نام كتاب نوشته است. ابن سلام در مقدمه، درباره نقد شعر، دانشمندان بصره و تأسيس علم نحو و عروض سخن به ميان آورده و از ميان دانشمندان كوفه فقط به مفضل الضبى اشاره كرده است[۲]

    ابن سلام جمحى در كتاب «طبقات الشعراء» (طبقات فحول الشعراء)، پس از تقسيم شاعران به شاعران دوره جاهلى و دوره اسلامى، در طبقه‌بندى هر دوره ملاك‌هايى چون جودت شعر، زيادى اشعار، نظر علما درباره آنان و تشابه شعرى آن‌ها با يكديگر را در نظر گرفته است[۳]

    ابن سلام از راوين و منتقدان قديم عرب است كه با نوشتن كتاب طبقات الشعراء، ادبيات‌نويسى و نقد ادبى را در ادب عربى پايه‌ريزى كرد. او در كتاب خود، استفاده از روش طبقه‌بندى، بيان اصل و نسب شاعران، بيان ويژگى‌هاى اخلاقى و شخصيتى آنان و نقد و بررسى اشعار را مورد توجه قرار داده است. اين روش‌ها گرچه ريشه در نقد ادبى دوره جاهلى و اموى دارد، ولى مورد استقبال منتقدان دوره‌هاى پس از ابن سلام نيز قرار گرفت و بايد اعتراف كرد كه برخى از اصول آن، در دوره معاصر همچنان كاربرد بسيار دارد[۴]

    بخش اول كتاب به شاعران دوره جاهلى و مخضرمين (شاعرانى كه در پيش و پس از اسلام مى‌زيستند) و بخش دوم به شاعران دوره اسلامى اختصاص داده شده كه سودمندتر از بخش اول است. ابن سلام شاعران هر دوره را در ده طبقه دسته‌بندى كرده و در هر طبقه چهار شاعر را گنجانده است. گرچه دسته‌بندى او ساده به نظر مى‌رسد و خود كتاب نيز از نظم دقيقى برخوردار نيست، ولى از آنجا كه طبقات الشعراء اولين كتاب در نوع خود است، مى‌توان از كاستى‌هاى آن چشم‌پوشى كرد. نویسنده در كتاب خود، نسبت هر شاعر و گفته‌هاى ديگران درباره او را به‌همراه بخشى از اشعار شاعر مورد نظر و اخبارى از وى بيان داشته و گاهى نظر خود را نيز درباره آن شاعر گفته است[۵]

    نویسنده از يك‌سو، ادبيات قبل و پس از اسلام و شاعران مربوط را بر اساس ترتيب زمانى بيان مى‌دارد و از سوى ديگر، گروهى از شاعران را بر پايه موضوع شعرشان دسته‌بندى مى‌كند؛ براى نمونه از آنجا كه رثا در شعر عرب رواج بسيار داشته و ظاهراً اعراب به رثا و مفاخره بيش از انواع ديگر دلبسته بوده‌اند، دسته‌اى از شاعران را با نام‌هاى المتمم بن نويره، خنساء اعشى و كعب بن سعد به‌عنوان شاعران مرثيه‌سرا معرفى مى‌كند و المتمم بن نويره را بر ديگران ترجيح مى‌دهد؛ يا اينكه از ميان شاعران رجزسرا، الاغلب العلجى را اولين كسى مى‌داند كه به سبک رجز شعر سروده است. ابن سلام در استفاده از نوع ديگر دسته‌بندى شاعران؛ يعنى ترتيب مكانى، از شاعران مدينه اين‌گونه نام مى‌برد: حسان بن ثابت، كعب بن مالك، عبدالله بن رواحه، قيس بن الخطیم و ابوقيس بن الاسلت و سپس حسان بن ثابت را شاعرترين آنان معرفى مى‌كند. وى سپس بر پايه مذهب، به دسته‌بندى خود ادامه مى‌دهد و به شاعران يهودى مدينه مى‌پردازد و از پنج نفر نام مى‌برد[۶]

    ابن سلام به‌عنوان يك راوى و نسب‌شناس، براى جلوگيرى از هرگونه اشتباه در ضبط و ثبت‌نام‌هاى مشابه، كوشش كرده تا به‌طور دقيق و موشكافانه، نسب شاعران را بيان كند؛ براى نمونه، نسب امرؤالقيس شاعر مشهور دوره جاهلى و صاحب معلقه را اين‌گونه پى مى‌گيرد: «امرؤالقيس بن حجر بن الحارث بن عمرو بن حجر آكل المرار عمرو بن معاوية بن الحارث بن يعرب بن ثور بن مرتع بن معاوية بن كنده». وى در جاى ديگر به ذكر چند شاعر با نام يكسان «كميت» مى‌پردازد: كميت بن معروف و جد او كميت بن ثعلبه و كميت بن زيد. از ميان اين سه شاعر، ابن سلام، كميت بن معروف را از نظر نبوغ و كميت بن زيد را از نظر فراوانى شعر ترجيح مى‌دهد[۷]

    ابن سلام پيش از آنكه به بررسى اشعار شاعران بپردازد، به‌عنوان يك زندگى‌نامه‌نويس، گاهى بخشى از زندگى شاعر مورد اشاره را كه حاوى نكته سنجيده و مفيدى است، ابراز مى‌دارد و در ترسيم شخصيت وى، پاره‌اى از ويژگى‌هاى اخلاقى او را از نظر مى‌گذراند. گويى نمى‌توان بدون شناخت همه‌جانبه از سراينده‌اى، شعر وى را مورد نقد و بررسى قرار داد؛ براى نمونه وى عمرو بن شأس را نزد مردم قبيله‌اش داراى منزلت و شأن والا معرفى مى‌كند و ضابى بن حارث را شرور، لبيد بن ربيعه را دلاور و مسلمان و راستگو، حطيئه را آزمند و زياده‌طلب و زبرقان را بردبار توصيف مى‌كند[۸]

    وضعيت كتاب

    اين كتاب تنها اثر باقى‌مانده از ابن سلام است. ابتدا در 1916م نسخه ناقصى از آن توسط يوزف هل به چاپ رسيد كه با مقدمه وى به زبان آلمانى همراه بود. اين نسخه در 1920م، در قاهره تجديد چاپ شد. چند چاپ ديگر نيز از آن منتشر گرديد كه يكى از آنها به كوشش محمود محمد شاكر مصرى بود. شاكر بعدها به نسخه كامل‌ترى دست يافت و با مراجعه به كتاب‌هايى چون الأغانى، الموشح و شرح نهج‌البلاغة (ابن ابي‌الحديد)، آن را باز هم كامل‌تر گردانيد و با مقدمه مفصلى در قاهره (1394ق1974/م) در دو مجلد منتشر ساخت كه بهترين و كامل‌ترين چاپ كتاب طبقات است، جز اينكه تغيير نام كتاب به طبقات فحول الشعراء و افزودن قسمت‌هايى به متن اصلى را با همه دلايلى كه شاكر براى اين تغييرات و تكميل متن كتاب عرضه كرده است، بعضى خلاف آيين تحقيق دانسته و نپسنديده‌اند[۹]

    محمد شاكر در صفحه عنوان از لفظ «قرأه و شرحه» استفاده كرده است. وى در توضيح به‌كارگيرى اين لفظ چنين مى‌نويسد كه من لفظ «تحقيق» و جميع مشتقاتش را از كلام و كتاب‌هايم حذف كرده‌ام. وى تأكيد مى‌كند كه كار او در اين كتاب بيش از اين نيست كه كتاب را به‌درستى قرائت كند و بر عبارات دشوار آن پاورقى زده و شرح كند و خواننده را بر فهم آنچه كه مى‌خواند و اطمينان به صحت قرائت و صحت معناى آن دارد، راهنمايى كند؛ ولذا خود را خواننده، شارح يا راهنما دانسته و محقق نمى‌داند[۱۰]

    پانويس

    1. ر.ک: دادخواه، حسين، ص80
    2. ر.ک: همان، ص79
    3. صفرى فروشانى، نعمت‌الله، ص39
    4. ر.ک: دادخواه، حسين، ص77
    5. ر.ک: همان، ص80
    6. ر.ک: همان، ص81-80
    7. ر.ک: همان، ص81
    8. ر.ک: همان، ص82
    9. لسانى فشاركى، محمدعلى، ص702
    10. ر.ک: مقدمه محمد شاكر، ص158

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. صفرى فروشانى، نعمت‌الله، «فصلى در تاريخ‌نگارى اسلامى»، مجله تاريخ اسلام، زمستان 1379، صفحه 32 تا 71.
    3. لسانى فشاركى، محمدعلى، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج3، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، تهران، مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، چاپ دوم، 1374.
    4. دادخواه، حسين، «روش‌هاى نقد ادبى در طبقات الشعراء، اثر محمد بن سلام الجمحى»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: مدرس علوم انسانى، پاييز 1379، شماره 16، صفحه 77 تا 84.

    وابسته‌ها