صفحة عن علماء آل سعود الوهابيين و آراء علماء السنة في الوهابية

    از ویکی‌نور
    صفحة عن علماء آل سعود الوهابيين و آراء علماء السنة في الوهابية
    صفحة عن علماء آل سعود الوهابيين و آراء علماء السنة في الوهابية
    پدیدآورانرضوی، مرتضی (مصری) (نویسنده)
    ناشر[بی نا]
    مکان نشر[بی جا] -
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    صفحة عن علماء آل سعود الوهابيين و آراء علماء السنة في الوهابية تأليف سيد مرتضى رضوى در 138 صفحه است، كه در سال 1408 هجرى قمرى تأليف گرديده است. در اين كتاب تلاش بر آن است كه ريشه و اصل حركت وهابيت و جنايات آنان و ساختگى بودن اين آيين و ارتباط آنان با يهود را بررسى نمايد، و پرده از جنايات و خيانت‌هاى وهابيون عليه مسلمانان بردارد.

    اين كتاب توسط على اكبر ضيائى با عنوان "برگى از جنايات وهابی‌ها" به زبان فارسى ترجمه شده است.

    انگيزه تأليف

    مؤلف در مقدمه بيان مى دارد كه اين كتاب مختصر را بنا به در خواست يكى از برادران عزيزم جمع‌آورى كرده‌ام، وى از من كتابى درباره وهابيت آل سعود خواسته بود كه در آن آراء علماء اهل سنت نسبت به وهابيت جمع‌آورى شده باشد. در پاسخ به خواسته ايشان اين كتاب را با نام "صفحة عن آل سعود الوهابيين" ارسال مى دارم.

    ساختار

    در مقدمه و متن كتاب به مطالب مهمى از جمله زندگى نامه محمد بن عبدالوهاب مؤسس وهابيت، ريشه نژادى او و يهودى بودن اجداد وى، بررسى خاندان فيصل كه آيين وهابيت با پشتيبانى آنان تأسيس گرديد، و ريشه يهودى آل سعود اشاره می‌شود. به عقايد باطل وهابيت و جنايات آنان از ظهور اين آيين جعلى تا امروز اشاره و اسنادى را در حمايت وهابيت از يهود و خيانت‌هاى آنان به مسلمانان و ارتباط آنان با يكديگر ارائه می‌شود. در پايان نيز مؤلف مصادر خود را آورده و تذكر می‌دهد كه مطالب ارائه شده در اين كتاب با عجله و در فرصت كم جمع‌آورى شده و اميد است كه مجموعه كاملترى را بتواند ارائه نمايد.

    گزارش محتوا

    آيين وهابيت

    وهابيت مسلكى است كه در سال 1143 هجرى قمرى در شبه جزيره‌ عربستان بوجود آمده است و در بسيارى از اصول عقايد و احكام شرعى با مذاهب ديگر تفاوت دارد. پيروان اين مسلك را «وهابى» گويند.

    وهابى‌ها خود را مسلمانان حقيقى و ديگر مسلمانان را منحرف و مشرك مى‌دانند، و به آنان به ديده‌ى حقارت مى‌نگرند. فرقه وهابيت از شيوه‌ى زور و سنگدلى و قساوت در تحميل افكار غيرمنطقى خود بر مسلمانان، استفاده مى‌كند. به خاطر نسبتش به «محمد بن عبدالوهاب تميمى» كه اولين‌بار افكار و انديشه‌هاى اين فرقه را ساخته و ترويج نموده «وهابيت» نامبرده مى‌شود. محمدبن عبدالوهاب بعضى از عقايد خود را از ابن تيميه گرفته است، از آنجا كه وى تحت تأثير اين عقايد بوده وزارت مستعمرات انگليس براى تاسيس مكتب جديد بر او سرمايه‌گذارى كرده است.

    خلاصه‌ى عقايد محمد بن عبدالوهاب عبارتست از:

    1. تشبيه خداوند متعال به مخلوقاتش
    2. توحيد عبادى و ربوبى
    3. احترام نكردن پيامبر اكرم(ص)
    4. تكفير مسلمانان

    تاريخچه وهابيت

    محمدبن عبدالوهاب در سال 1115 در شهر عُيَينه از توابع نجد ديده به جهان گشود. پدر وي، عبدالوهاب از قضات آن شهر به شمار می‌رفت. محمد، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. سپس برای تكميل معلومات رهسپار مدينه‌ي منوره شد و در آنجا به تحصيل حديث و فقه پرداخت. تا زماني كه پدرش در قيد حيات بود وي كمتر سخن میگفت. تنها گاه ميان او و پدرش نزاعي در می‌گرفت. ولي پس از درگذشت پدر به سال 1153 ق، پرده از روي عقايد خود برداشت.

    تبليغات محمد بن عبدالوهاب در شهر حريمله افكار عمومی را برآشفت، به گونه‌ای كه ناچار شد آنجا را به عزم اقامت در عيينه (زادگاهش) ترك كند. در عيينه با حاكم وقت، عثمان بن معمر، تماس گرفت و دعوت جديد خود را با او در ميان نهاد و قرار شد كه او با پشتيباني حاكم، آيين خود را تبليغ كند. ولي طولي نكشيد فرمانروای احساء كه مقامي برتر از حاكم عيينه داشت عمل عثمان را ناروا شمرد و دستور داد هرچه زودتر محمد بن عبدالوهاب را از شهر عيينه بيرون كند.

    بنابراین وي ناچار شد نقطه‌ي سومي را به نام درعيه برای اقامت برگزيند كه محمد بن سعود (جد آل سعود) بر آن حكومت میكرد. او دعوت خود را با حاكم درعيه در ميان نهاد و هردو پيمان بستند كه رشته‌ي دعوت از آنِ محمد بن عبدالوهاب و زمام حكومت در دست محمد بن سعود باشد. برای استحكام اين روابط، ازدواجي نيز بين دو خانواده صورت گرفت.

    محمد بن عبدالوهاب تبليغ خود را در پرتو قدرت حاكم آغاز كرد. به زودي هجوم به قبايل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و سيل غنايم از اطراف و اكناف به شهر درعيه كه شهر فقير و بدبختي بود، سرازير گشت. اين غنايم چيزي جز اموال مسلمانان منطقه‌ي نجد نبود كه با متهم شدن به شرك و بت‌پرستي، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبدالوهاب حلال شده بود.

    دو چيز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در ميان اعراب باديه‌نشين نجد كمك كرد:

    1. حمايت سیاسی و نظامي آل سعود.
    2. دوري مردم نجد از تمدن و معارف و حقايق اسلامی.

    جنگ‌هایي كه وهابيان در نجد و خارج از نجد (همچون حجاز و يمن و شام و عراق) میكردند، جاذبه‌ای دل فريب داشت، ثروت هر شهري كه با قهر و غلبه بر آن دست میيافتند، بر مهاجمين حلال بود، اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار میدادند و در غير اين صورت به غنايمي كه به دست‌آورده بودند، اكتفا میكردند. ممكن است تصور شود كه وهابيان تنها بلاد شيعه‌نشين را مورد تاخت و تاز خود قرار میدادند. ولي اين تصور به هيچ‌وجه درست نيست و بايد گفت كليه‌ي مناطق مسلمان نشين حجاز و عراق و شام، آماج حملات آنها قرار داشت. وهابيان پس از قتل عام طائف، نامه‌ای به علمای مكه نوشته و آنان را به آيين خويش دعوت كردند. مردم مكه سخت در وحشت و اضطراب افتادند، چندان كه گويي قيامت برپا شده است. علما اطراف منبر (در مسجدالحرام) جمع شدند. ابوحامد خطیب به منبر رفت و نامه‌ي وهابيان و جواب علما در رد عقايد آنان را قرائت كرد. آنگاه خطاب به علما و قضات و ارباب فتوا گفت: گفتار نجديان را شنيديد و عقايدشان را دانستيد. درباره‌ي آنان چه میگوييد؟ همه‌ي علما و مفتيان مذاهب اربعه‌ي اهل سنت، از مكه‌ي مشرفه و ساير بلاد اسلامی كه برای ادای مناسك حج آمده بودند، به كفر وهابيان حكم كردند و بر امير مكه واجب دانستند به مقابله‌ي با آنان بشتابد.....

    بدين‌گونه میبينيم كه آيين وهابيت از ديرباز از سوي كليه‌ي فرق اسلامی (چه شيعه و چه اهل سنت) محكوم به بطلان بوده است.

    ريشه‌های وهابيت:

    پدر بزرگ محمد بن عبدالوهاب، يك يهودي به نام «سليمان قرقوزي» بود كه از تركيه به حجاز مهاجرت كرده بود. همچنين خاندان سعودي كه مدت دو قرن است بر حجاز حكومت می‌رانند، ريشه يهودى دارد. نام جد يهودي خاندان آل سعود كه خود را به مسلماني زد، مردخای بن ابراهيم بن موسي از يهوديان بصره بود.

    مؤلف از قول ناصر السعيد می‌نويسد: «در دهه 1960 برنامه‌ای با عنوان "يهوديت آل سعود" از رسه‌گانه‌هایی مثل راديو صدای عرب و راديوي انقلاب يمني در صنعا پخش شد. ملك فيصل در اين برنامه با نوعي افتخار تلاش می‌كرد تا اين موضوع را ثابت كند. البته وي مسير بازگشت به اسلام را نيز با تزوير حفظ می‌كرد. وي می‌گفت: پيوند آل سعود با يهود به ريشه مشترك سامي آنان باز می‌گردد. اين مطلب در روزنامه واشنگتن پست 17 سپتامبر 1969 و همچنين برخی روزنامه‌های عربی مثل الحياه نيز منتشر شد.»

    ملك فيصل در آن زمان بيان مى دارد: «ما و يهود پسر عمو هستيم، لذا راضي نشديم آنگونه كه برخی می‌خواستند، آنها را در دريا غرق كنيم، بلكه می‌خواهيم با آنها در فضای صلح و امنيت زندگی كنيم. همانگونه كه می‌دانيد ريشه ما و يهود به سام می‌رسد و علاوه بر آن از نظر سرزميني‌هم با يكديگر مشتركيم. سرزمين ما محل شكل گيري يهوديت نخستين است كه از آنجا يهود به سراسر جهان گسترش يافت.»

    ناصر السعيد می‌افزايد: «اين اظهارات ملك فيصل و اظهارات ديگری كه مشابه آن دارد، چندان مورد توجه کسی قرار نگرفت، زيرا در اين دوره اتحاديه عرب در وضع بدي قرار داشت و از طرفي رسه‌گانه‌های جهانیهم تلاش كردند تا دامنه اين اظهارات چندان گسترده‌نشود.»

    در كتابى به نام "تاريخ آل سعود"، چاپ سوم كه در بيروت انتشار يافته است، می‌خوانيم: «نسب يهودي سعودي‌ها در سرزمين نجد بر کسی پوشيده نيست و بسیاری از افراد ريشه آنها را می‌شناسند و حتي می‌دانند كه چگونه سعودي‌ها برای پوشاندن اهداف و اغراضشان خود را در ميان اعراب و مسلمانان جا زدند. یکی از افرادی كه به اين نسب اشاره می‌كند، شاعر معروفِ نجدي، "حميد الشويعر" است كه اشعار وطن دوستانه وي بسيار معروف است.»

    اما پوشش اسلامی فرقه وهابيت در تفكر "سلفي" است كه معتقد به بازنگري در دين و پيراستن آن از بدعت‌ها و حاكم كردن توحيد واقعى است. بعضى از مواردى كه اين فرقه آنها را بدعت هايى كه در دين وارد شده می‌داند عبارت از طلب شفاعت از پيامبر و صالحان و توسل به ايشان، تبرک به مقدسات، زيارت قبر پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و ساير اولياء دين، گريه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بزرگداشت مواعيد و اقامه جشن، سوگند به غير خدا، تعمير قبور اولياى خدا و استمداد از ارواح اولياى خداست. اما بايد توجه داشت كه اساس حل نزاع در اين مسائل اختلافى ميان جماعت اندك وهابى با قاطبه مسلمانان، تحليل مفهوم عبادت و حد و مرز و معناى شرك است.

    جمود فكرى از اصلى ترين مشكلات وهابيون افراطى است كه تنها به 5 6 آيه قرآن پرداخته و بقيه را رها كرده‌اند. به عنوان نمونه وهابيت كه بوسيدن ضريح ائمه اطهار عليهم‌السلام را شرك می‌دانند، بوسيدن «حجر الاسود» را استثنا و از سنت می‌دانند؛ در حالي كه در شرك استثنا وجود ندارد.

    در ادامه مؤلف پرده از برخى جنايات وهابيون و خيانت‌هاى حكام سعودى بر مى دارد و شواهد و اسناد خود را ارائه مى نمايد.

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن خود كتاب
    2. فصلنامه تراثنا، شماره 17، مقاله معجم ما ألفه علماء الامة الإسلامية للرد على خرافات الدعوة الوهابية
    3. مقاله: كتابنامه وهابيت، على اكبر مهدى پور، سايت تخصصى حج
    4. سايت جُهَينة
    5. سايت نافذه

    وابسته‌ها