شكوی الغريب عن الأوطان إلی علماء البلدان

    از ویکی‌نور
    ‏شکوی الغریب عن الأوطان إلی علماء البلدان
    شكوی الغريب عن الأوطان إلی علماء البلدان
    پدیدآورانعسیران، عفیف (محقق) عین‌القضاة، عبدالله بن محمد (اعداد)
    ناشردار بيبليون
    مکان نشرپاریس - فرانسه
    سال نشر1962 م
    موضوعتصوف عرفان - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏282‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏ع‎‏9‎‏ش‎‏8‎‏*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان، توسط عين القضات همدانى، به رشته‌ى تحرير درآمده است. اين رساله همراه با رساله ديگر مؤلف، به نام «زبدة الحقائق»، در يك جلد چاپ شده است. هر دو رساله به زبان عربى و در موضوعات عرفانى است.

    تحقیق این اثر به همت عفیف عسیران صورت گرفته است.

    ساختار

    مباحث رساله «شكوى الغريب»، جز سه فصل آخر و خاتمه رساله، بقيه، فصل‌بندى و باب‌بندى نشده، ولى جناب محقق براى هر مبحث، عناوينى مناسب را برگزيده است.

    رساله «زبدة الحقائق»، مشتمل بر يك مقدمه و 100 فصل است.

    گزارش محتوا

    مباحث مهم «شكوى الغريب»، عبارتنداز:

    1. نبوت و ولايت: به نظر مؤلف، حقيقت نبوت و ولايت با عقل و انديشه بشرى حاصل نمى‌شود، زيرا حقيقت نبوت وراى طور ولايت و حقيقت ولايت وراى طور عقل است. اين نظريه به شدت توسط علماء انكار مى‌گردد و بالاخره مقدمات تكفير وى را فراهم مى‌سازد.
    2. مريد و شيخ: اجماع ارباب حقيقت از اهل تصوف، بر اين است كه هر كس شيخ و استادى نداشته باشد، اصلا دينى ندارد و امام و استاد وى شيطان است. پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية».
    3. حسد از كبائر مهلكه است و به نص رسول‌الله(ص) كسى از آن نجات نمى‌يابد و علمايى كه حسد در قلب آنها ريشه دوانده است، بدون حساب و كتاب وارد دوزخ مى‌شوند.
    4. همان‌طورى كه براى علوم مختلف، مفاهيم و اصطلاحات خاصى وجود دارد، هم‌چنين تصوف هم داراى اصطلاحات خاصى است كه فقط اهل الله به آن‌ها واقفند و غير اين طايفه، از آن معانى و اصطلاحات بهره‌اى ندارند.
    5. اسم صوفى از قرن سوم مشهور شده است و مهم‌ترين اعلام صوفيه عبارتند از:
      جنيد بغدادى، احمد بن وهب زيّات، حسن بصرى، سفيان ثورى، حسان بن حريث عدوى، ابوحمزه‌ى بغدادى بزاز، ابوجعفر صيدلانى، عامر بن عبدالله بن قيس، ابومحمد مرتعش خراسانى، ابوعبدالله سندى، رابعه‌ى عدويه، حارث بن اسد محاسبى، ابوبكر محمد بن عمر وراق ترمذى و ابوجعفر نيشابورى.
    6. براى تصوف اصطلاحاتى از قبيل بقاء، فناء، عدم، تلاش، قبض، بسط، سكر، صحو، اثبات، محو، حضور، غيبت، علم، معرفت، وجد، كشف، مقام، حال، فراق، وصال، اسقاط، اتصال، جمع، تفرقه، ذوق، فهم، وصول، سلوك، شوق، انس، قرب، تجلى، رؤيت، مشاهده و... وجود دارد كه براى استفسار معانى آن بايد به منابع صوفيه مراجعه كرد.
    7. به نظر عين القضات، معرفت خداوند سبحان محال است. وى مى‌گويد: «ان الله تعالى منزه عن ان يدركه الانبياء فضلا عن غيرهم»؛ براى اينكه حقيقت ادراك، آن است كه مدرِك به كمال مدرَك احاطه داشته باشد و چنين امرى جز براى خدا محال است.
    8. شطح در اصطلاح صوفيه سخنان عجيب و غريبى است كه از عارف در حالت سكر و شدت غليان وجد، صادر مى‌شود و انسان در اين حالت، قادر به امساك نفس خود نمى‌باشد؛ مثلاًبا يزيد بسطامى مى‌گويد: از نفس خود منسلخ شدم، مانند انسلاخ مار از پوست، پس به‌سوى محبوب نظر افكندم؛ در حالى كه من او بودم.
    9. علمايى كه راسخون درعلم هستند، صلاحيت تأويل احاديث و آيات قرآنى را دارند و اكثر مردم در معانى آن متحير هستند.
    10. عين القضات، در لابه‌لاى كتاب، به مؤلفات خود اشاره مى‌كند، از قبيل«قرى العاشى الى معرفة العوران و الاعاشى»، «رساله علائيه» و رساله «نُزهة العشاق و نَهزة المشتاق» و ساير كتب كه ذكر آنها در اين مجال نمى‌گنجد.
    11. عين القضات، بخش پايانى كتاب را در سه فصل، به بحث از ايمان به خدا و صفات وى، ايمان به نبوت و ايمان به آخرت اختصاص داده است.

    عين القضات همدانى، در كتاب «زبدة الحقائق»، حقايق اصول سه گانه‌ى دين را بر اساس موازين تصوف و عرفان بيان مى‌كند. محور مباحث عين القضات، بر بى‌كفايتى عقل در اكتناه حقايق الهى است.

    پاره‌اى از مباحث اين كتاب چنين است:

    كسانى كه معارف الهى را تصديق مى‌كنند، چهار گروه‌اند و قوم چهارم همان اولياى الهى هستند كه صرفا بر اساس كشف ذوقى و ايمان حقيقى، معارف حقه را تصديق مى‌كنند.

    خداوند سبحان، مصدر وجود با همه اجناس و انواع مختلف آن است.

    خداوند با توجه به اقسام مختلف موجودات، داراى صفات و اسماء متعدد است.

    بهره عقل آن است كه از طريق وجود موجودات، بر وجود خدا استدلال مى‌كند.

    عروج عقل در معرفت الله محدود مى‌باشد.

    عقل فقط معناى قليل و كثير عددى را مى‌فهمد، ولى بصيرت و نور باطنى، قليل مطلق و كثير مطلق را درك مى‌كند.

    كسى كه از ملكوت عالم بهره‌اى ندارد، از ادراك حقيقت ولايت و نبوت حظى نبرده است.

    ايمان انسان، در اثر مجالست و مؤانست با اهل عرفان تقويت پيدا مى‌كند.

    بصيرت انسان، احوال عشق را درك مى‌كند، نه عاقله‌ى وى.

    صفت ايجاد، منحصر در واجب تعالى است.

    تمامى موجودات امكانى، صور مرآتى حق تعالى هستند، لذا هيچ‌گونه استقلالى ندارند.

    معارف انبياء، علوم لدنى است و فقط مستفاد از مكتب حضرت حق است و علمايى كه از علوم ذوقى و كشفى بهره‌اى دارند، مى‌توانند وارث علوم انبياء باشند.

    نفس، روحانیة الحدوث و البقاء است.

    وضعيت كتاب

    كتاب، توسط عفيف عسيران مورد تحقيق و تصحيح قرار گرفته است. وى، در پاورقى‌ها موارد اختلاف نسخ را ذكر كرده و واژه‌هاى دشوار را توضيح داده است. زندگى‌نامه محقق به قلم خودش، به آخر كتاب ملحق شده است.

    وابسته‌ها