سهروردی؛ فلسفیدن فارغ از وجود

    از ویکی‌نور
    سهروردی؛ فلسفیدن فارغ از وجود
    سهروردی؛ فلسفیدن فارغ از وجود
    پدیدآورانامید، مسعود (نویسنده)
    ناشرنگاه معاصر
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک7ـ071ـ290ـ622ـ978
    موضوعس‍ه‍روردي‌، ي‍ح‍ي‍ي‌ ب‍ن‌ ح‍ب‍ش‌، 549؟-587ق‌. -- ‏?ديدگاه درباره وحدت‌ وجود

    سهروردي، يحيي بن حبش، 549؟ - 587ق. - ديدگاه درباره هستي شناسي وحدت وجود (فلسفه اسلامي)

    هستي شناسي (فلسفه اسلامي)
    کد کنگره
    ‏8الف3و / 773 BBR

    سهروردی؛ فلسفیدن فارغ از وجود تألیف مسعود امید؛ این کتاب تحقیق و تأملی است در باب فلسفۀ سهروردی در باب فلسفۀ سهروردی برای نشان‌دادن عزم و اندیشۀ شیخ اشراق برای گذر از موجود/ وجوداندیشی از افلاطون و ارسطو تا صدرالمتألهین. این مکتوب مشتمل بر طرح دیدگاه حداکثری در گذر از مسئلۀ وجود و پشت سر نهادن آن در نزد سهروردی است.

    ساختار

    کتاب در هفت فصل تدوین یافته است.

    گزارش کتاب

    به نظر می‌رسد فلسفۀ سهروردی دارای دو جنبۀ سلبی و ایجابی است. جنبۀ سلبی فلسفۀ وی عزم گذر از مسئلۀ وجود و وجوداندیشی دارد و جنبۀ ایجابی آن طراحی فلسفه‌ای فارغ از وجوداندیشی، یعنی نور ـ ظلمت اندیشی است. در مباحث مربوط به فلسفۀ سهروردی و نیز تاریخ فلسفه‌ای، جنبۀ سلبی تفکر سهروردی چندان مورد توجه و تمرکز و تأمل قرار نگرفته است. بزرگ‌ترین مسئله‌ای که جنبۀ سلبی فلسفۀ سهروردی در برابر دیدگاه ما قرار می‌دهد، مسئلۀ اندیشیدن نه در فراق وجود بلکه در فراغت از وجود است؛ یعنی این مسئله که: آیا می‌توان مسئلۀ وجود را که از اندیشۀ افلاطون و ارسطو آغاز و در صدرالمتألهین به اوج خود رسیده است و حتی در نزد برخی از فیلسوفان جدید مانند هایدگر مورد توجه قرار گرفته است، از متن فلسفه به حاشیه راند و محور دیگری برای آن برگزید و حتی در صورت لزوم وجود را به خدمت آن گماشت؟ آیا فلسفی‌اندیشی مساوی و مساوق یا معادل یا مشابه با وجوداندیشی است یا آنکه یکی از شقوق فلسفیدن، وجوداندیشی است؟ آیا می‌توان فارغ از مسئلۀ وجود، فلسفه‌ورزی کرد؟ وجه سلبی فلسفۀ سهروردی پاسخی مثبت و قاطع به چنین پرسشی است.

    این کتاب تحقیق و تأملی است در باب فلسفۀ سهروردی در باب فلسفۀ سهروردی برای نشان‌دادن عزم و اندیشۀ شیخ اشراق برای گذر از موجود/ وجوداندیشی از افلاطون و ارسطو تا صدرالمتألهین. این مکتوب مشتمل بر طرح دیدگاه حداکثری در گذر از مسئلۀ وجود و پشت سر نهادن آن در نزد سهروردی است. برداشت این تحقیق از فلسفۀ سهروردی آن است که فلسفه را پوسته‌ای است و هسته‌ای و وجود جزء پوستۀ فلسفه است و غیر وجود یعنی نور و ظلمت جزء آن هستۀ آنند.

    سهروردی مهم‌ترین مسئلۀ فیلسوفان که وجود است را وانهاد و محوریت و اهمیت را به نور و نه ظلمت داده است. این فیلسوف با تمایز مفاهیم عینی و ذهنی، موجود و وجود را اعتباری دانست و محوریت را به هویات عینی داد. از نظر سهروردی فلسفه اساساً و بالذات، عهده‌دار عین‌شناسی است و نه اعتبارشناسی (امور اعتباری) که امر فرعی و بالتبع است. به نظر وی هویات عینی، خود اشیاء و مقومات آنها هستند؛ ولی امور اعتباری، مربوط به اشیاء و نظم‌دهنده و مرتب‌کنندۀ آنها در سطح شناخت آنها هستند.

    پرسش فلسفی سهروردی در باب یک شیئ (مانند انسان) بر اساس محور فلسفه‌اش یعنی نورشناسی، در وهلۀ نخست، آن نیست که آن شیئ هست یا نیست (متافیزیک کلاسیک) یا این پرسش هم نیست که ماهیت آن در جهان بودن است یا در جهان بودن نیست (هایدگر)، بلکه نخستین سؤال فلسفی این فیلسوف آن است که یک شیئ خودآشکار و دیگرآشکار است یا نه؟ آیا شیئ صحنۀ ظهور و آشکارسازی خود و جزخود است یا نه؟ مثلاً پاسخ سهروردی در مورد انسان آن است که آدمی حقیقتی برخوردار از یک ظهور چندگانه است: ظهور هم برای خود و هم دیگران برای خود و هم خود برای دیگران.

    این کتاب که در آن نظر سهروردی در تقابل با مسئلۀ وجود و موجود به معنای متافیزیکی آن، مورد توجه و تأمل قرار گرفته است، تلاشی است مدافعانه و همراهانه در توضیح و تحلیل و تکمیل منظر سهروردی یا دیدگاه اشراقی در قبال دیدگاه‌های مشایی و تعمیم آن به منظر صدرایی و ترسیم و تصویر نحوۀ گذر از مسئلۀ وجود در دو دیگاه مشایی و صدرایی است.

    موضوع فلسفه عنوانی است که فیلسوف واقعیات را در ذیل آن فهم می‌کند و از طرف دیگر تمام بخش‌های فلسفی خود را بر حسب آن نظم و وحدت می‌بخشد و ارتباط و پیوستگی درونی آنها را تضمین می‌کند. فصل اول کتاب دربارۀ موضوع فلسفۀ سهروردی است. در فلسفۀ سهروردی سخن از عینی بودن (مقابل اعتباری بودن) موضوع است و منظریت و تمثیلی بودن، به معنای دقیق کلمه چنین اوصافی را برنمی‌تابند.

    نخستین مسئلۀ مهم در سهروردی‌پژوهی این است که موضوع فلسفۀ او چیست؟ در فصل دوم کتاب به تفصیل و تشریح نظریات مختلفی که در این باب مطرح شده، پرداخته شده و در نهایت نویسنده کوشیده تا گزینۀ مستندتر و مقبول‌تر ارائه گردد. در این فصل معلوم می‌شود که کشف موضوعیت نور و ظلمت در فلسفۀ سهروردی بر حسب پرسش چیستی و از خلال آثار و منابع و دلایل و مؤیدات متنی اثبات می‌شود. اما مسئلۀ مهم‌تر و فلسفی‌تر آنکه روشن است که برای سهروردی گزینش نور و ظلمت به عنوان موضوع تفکر فلسفی صرفاً به دلیل وجود زمینه‌های آن در تاریخ فلسفه و تقلید از آن یا برحسب پسند و... به عنوان یک گزینش ذوقی نبوده است، بلکه گزینش چنین موضوعی برای سهروردی بر حسب دلایل ویژۀ خود و نیز معیارها و ملاک‌هایی است که در سنت و تفکر فلسفی مقبول و معقول است. در فصل سوم به تحلیل‌ها و دلایلی که ناظر به تأیید موضوع خاص مدنظر سهروردی است، پرداخته شده است. در فصل چهارم نیز به پرسش‌ها و پاسخ‌هایی در باب موضوع فلسفۀ سهروردی پرداخته شده است.

    فصل پنجم مربوط به مباحثی در چگونگی گذر از نظریۀ مشایی و صدرایی در باب موجود و وجود بر اساس تحلیلات و تأملات اشراقی در باب آنهاست. در این مباحث به تحلیل‌ها و دلایلی که از نظر سهروردی و از منظر اشراقی برای پشت سر گذاشتن نظریۀ مشایی و صدرایی در باب موجود و وجود ارائه شده‌اند، پرداخته می‌شود. در واقع این مباحث به نوعی از ماهیت سلبی برخوردارند، یعنی با هدف سلب نظریه مشایی و حتی صدرایی در باب موجود و وجود، تحلیل و تنظیم شده‌اند.

    در فصل ششم برای تعیین مرزهای تفکر اشراقی با تفکر غیراشراقی اعم از مشایی یا صدرایی به تحلیل و بیان برخی از تفاوت‌ها و تمایزهای بنیادین این دو نوع تفکر فلسفی بر محور وجود پرداخته شده است.

    فصل پایانی کتاب بر آن است تا یکی از بازخوانی‌ها و تفسیرهای جدیدی را که در باب نظریۀ اصالت وجود ملاصدرا تنظیم شده است و از مصادیق بازخوانی فعال بخشی از سرمایۀ فلسفی ماست، مطرح و مورد تأمل و نقد قرار دهد. تفسیر مذکور با گذر از توصیف ماهیت به معنای حد وجود و نظریۀ مجاز در مورد آن و ارتقای ماهیت به سطح وجود در مقام مصداق، درصدد ارائۀ نظریه‌ای جدید در باب اصالت وجود صدرایی است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها