زردشتنامه
زردشتنامه | |
---|---|
پدیدآوران | آتبیان، مهراسپند (نویسنده) |
ناشر | شورآفرین |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1399 |
شابک | 9ـ036ـ259ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
زردشتنامه تألیف مهراسپند آتبیان؛ این کتاب دربرگیرندۀ اشعار شاعر تاجیکستانی دربارۀ زندگی و زمانۀ زردشت پیامبر باستانی ایرانیان به زبان پارسی سره است.
ساختار
کتاب در هشت فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
اشوزردشت پایهگذار نخستین دانشها و اندیشههای فلسفی و نخستین آیین یکتاپرستی و بازسازگر ساختار دین و شهریاری در ایران باستان بود که «اَشا» (راستی، هَنجار هستی) را اندازهگیر یگانۀ دانش و رفتار و کنش جهانیان شمارید و خرد را مایۀ هستی و دستور زندگی گمارید و تودگان را به راه نیکی، داد، دانش و روشنایی راهنمایی کرد. او نه تنها در دین و خیم و کنش و فلسفه که در ساختار شهرداری و دادگستری و پیشبرد زندگانی تودههای مردم و دانشهای روزگار کهن نیز گردشی بزرگ به میان آورد.
زردشت پیشتر از کنفوسیوس چینی، ولتر، هگل و مارکس و بسیاری دیگر، پایهگذار دانشهای فلسفی، کشورداری و بازسازگر ساختار شهریاری و دادگستری بود و جز این، چون پیامبر، مردم را به راستی، نیکی و داد و دانش راه مینمود. از بس که از روزگار زردشت تا این دم زمان دور و درازی گذشته است، داستان زندگانی او با گذشت زمان دگرگونی پذیرفته و ریخت افسانه گرفته است؛ چه در گذشتههای دور پیامبران سامی را به زردشت مانند کرده، سامیان بخشهای زندگی او را به پیامبران خود دادهاند.
مهراسپند آتبیان دربارۀ چرایی سرودنِ زردشتنامه نوشته است: «در تاجیکستان، در سالهای نود سدۀ گذشته و نیز آغاز سدۀ بیستویکم، نیاز آمد که به کارهای دانش و فرهنگ و زبان و ادبیات روی آورده شود؛ چه از یکسو، فرهنگ بیگانه با شتاب بلند در مغز تودههای مردم گذار میکرد و فرهنگ ملی رو به فراموشی میرفت و از دیگرسو، زبان ویران میگردید. به زبان ما شماری فراوان واژههای تازی، دانسته و ندانسته، میدرآمد که بیشتر آنها نادرست کاربرد میشدند که هم خندهآور و هم دلگیرکننده بود .... دربارۀ زردشت که سرآمد و سرآغاز فلسفه و آیین یکتاپرستی در جهان است و آموزههای او با اندیشههای پذیرفتهشدۀ امروزی و دیدگاههای دانشمندان زمان سازگارند، در تاجیکستان کم مینویسند و کم میدانند و در اینباره شمار کمی دسترس خوانندۀ تاجیک شده است و بس .... آلودگی زیستبوم، ویرانی و نابودی جهان زندگان، جنگ و کُشتار، ویرانشوی رفتار تودگان و بسیار دشواریهای دیگر نبود، اگر ما از آموزههای اشوزردشت میآموختیم و به آن کار میکردیم. پایۀ آموزههای زردشت خردگرایی، راستی، اندیشۀ نیک (هومَت)، گفتار نیک (هوخت) و کردار نیک (هووَرِشت) است. در فلسفه، زردشت قانونهای دیالکتیکی پیکار هَمیستارها (نیکی و بدی) و دگرگونشوی پیوسته را پیش از همگان اندریافته است. او نیکی، زیبایی و زیباپرستی، خوشی و خرمی و آبادکاری را به مردمان آموخت. پیشوند «هو-» (بِه-، خوب-، خوش-، نیک-، نیکو-)، در آموزههای او، بخش نخست بسیار از واژهها گشته است، که بسا پررنگ و بار است، چونان: هوبوی (خوشبوی، خوشمزه)، هودین (بهدین)، هوگر (نیکوکار)، هوکِرب (خوشاندام، خوبپیکر)، هوکِرد (نیکساخته، خوشساخت)، هواُخ (خوشدل)، هُژیر (نیکو، خوبچهره)، هوزیوِش (خوبزی، خوشزندگانی). چشم بر آن داشتم که نوشتهای در اینباره از سوی دانشمندان و نویسندگان گرامی ما به جهان هستی آید و به دست خوانندۀ تاجیک رسد، ولی سالها گذشتند و به چشم نآمد. از این روی، خود سال ۲۰۰۰ آغاز کردم به در رشته کشیدن دانههای گوهر، گوهرهایی که چون مُردهریگی از گذشتگان به ما مانده است؛ به دیگر سخن، گفتارها و افسانههایی که دربارۀ زردشت تا به روزهای ما آمده رسیده، تا خوانندۀ تاجیک از زردشت و آموزههای او آگاهی داشته باشد؛ زیرا آن سالهای خواهشمندی و نیاز مردم به تاریخ فرهنگ و دانشهای ایران باستان (سرزمینهایی که آریاییان در آنجا باشندگی داشتهاند) بیشتر از هر زمانی به چشم میرسید. خود بخشی از آن را روی کاغذ آوردم و باز از نوشتن آن دست بازداشتم و درنگیدم و پس از چندی، سال ۲۰۰۲، آن را باز از سر گرفتم ....».
شاعر این کتاب دربارۀ واژگان این سروده گفته است: واژههای «زردشتنامه» از سرچشمههایی چند آمدهاند: نخست از اوستایی، آن واژههایی که در پارسی امروز هم به نمودی نگاه داشته شدهاند و دریافتنیاند؛ دوم از پارسیگ (پهلوی)؛ سوم از سرودههای پارسی، از رودکی و همزمانان او سر کرده تا زمان تاختوتاز مغول، بهویژه از شاهنامه؛ چهارم از فرهنگهای پارسی؛ پنجم از گویشهای کنونی پارسی تاجیکستان، چونان واژۀ «اَرغُشت» (پایکوبی، رقص) که از گویش تاجیکی وام ستاندهام؛ ششم از زبانهای ایرانی اگر برای همۀ پارسیزبانان دریافتنی باشد، چونان «بژی» در زبانهای کردی که دیسهای از «بزی» پارسی است یا «پُس» (پسر) را که در زبانهای بدخشان مانده است. این زبانها دنبالۀ زبان ایرانی باستان و میانهاند و در آنها واژگان زیبا و پررنگ و باری زنده ماندهاند که به جای آنها واژههای تازی، مغولی، ترکی و روسی را به کار بردن درست نیست».[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات