روانشناسی زبان
روانشناسی زبان تألیف ایچ ویند کولز، مترجم دکتر حوریه احدی، روانشناسی زبان حوزهای میانرشتهای در پژوهش است که از علومی چون روانشناسی، زبانشناسی، علوم رایانه، علوم اعصاب و علوم شناخت به وجود آمده است.
روانشناسی زبان | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | کولز، ایچ ویند (نویسنده) احدی، حوریه (مترجم) |
ناشر | نویسه پارسی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1397 |
شابک | 7ـ67ـ7030ـ600ـ978 |
موضوع | زبان -- روان شناسی,sycholinguisticsB |
کد کنگره | P 37/ک9ر91398 |
ساختار
کتاب در هشت فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
روانشناسی زبان حوزهای میانرشتهای در پژوهش است که از علومی چون روانشناسی، زبانشناسی، علوم رایانه، علوم اعصاب و علوم شناخت به وجود آمده است.
مطالعات میانرشتهای از رویکردهای جدید علمی هستند که به علت پیچیدگی مسائل و پدیدهها به وجود آمدهاند. پیچیدگی انسان و به تبع آن زبان، موجب شده است رویکردهای میانرشتهای متفاوتی برای مطالعۀ زبان ایجاد شود که روانشناسی زبان یکی از آنها است. پیدایش روانشناسی زبان با فعالیتهای ارزشمند «نوام چامسکی» و «جورج میلر» و نیز ایجاد تحول در روانشناسی رخ داد. آنها باعث تغییر دیدگاه از رفتارگرایی به شناختی شدند. از آنجا که در دهۀ اخیر توجه زیادی به مطالعات میانرشتهای شده است، بسیاری از زبانشناسان برای کشف قواعد و عوامل مؤثر در فراگیری زبانی به تحقیق و بررسیهای روانشناختی زبان پرداختهاند. به دلیل تفاوتهای ساختاری موجود در زبانها لازم است این بررسیها در زبانهای مختلف انجام شود.
یکی از محورهای اصلی این کتاب که از امتیازهای اصلی آن نسبت به سایر کتابهای ترجمه شده در این حوزه است، پرداختن به روشهای پژوهش در روانشناسی زبان است.
در این کتاب موضوعاتی اساسی مورد بررسی قرار گرفته است که پژوهشها را شکل دادهاند و درک بهتری از نحوۀ پردازش زبان به ما دادهاند. بنابراین ابتدا در فصل دوم مقدمهای کوتاه دربارۀ زبان ارائه شده است. همانطور که میدانید مطالعه زبان دربرگیرندۀ بررسی آواها، ساخت و معناست. در فصل دوم، در هر یک از این حوزهها، جنبههایی از زبان مطرح خواهد شد که بیشتر با روانشناسی زبان ارتباط دارند و آواهای زبانها و چگونگی دستهبندی و تنظیم اصوات در زبانهای مختلف بحث خواهد شد. در فصل دوم، ساختار درونی واژهها و جملهها نیز بررسی شده است. در این فصل، مشخص خواهد شد که زبان با وجود پیچیدگی، تابع قواعدی است که میتوان آنها را تعریف کرد و برای پیشبینی موارد قابلقبول و غیرقابل قبول (دستوری و غیردستوری) در زبان از آنها استفاده کرد. برای نمونه در زبان انگلیسی میتوانیم واژهای جدید مانند «pilt» را بسازیم، اما نمیتوانیم واژۀ «tlip» را بسازیم که در فصل دوم علت آن بررسی شده است.
در فصل سوم، برخی از شیوههای هوشمندانۀ پژوهشگران حوزۀ روانشناسی زبان بهمنظور آشکارسازی فرآیندهای غالباً ناخودآگاه بررسی خواهد شد. همانطور که خواهیم دید، پژوهشگران نیاز به روشهایی دارند که دریچهای به سوی فرآیندهای در حدود میلیثانیه میگشاید و میتوانند پردازشهای زبان را به روشی مورد کاوش قرار دهند که حتی با آگاهی آزمودنیها از آزمودهشدن نحوۀ درک یا بیان زبان، آنها هنوز معتبر هستند: روشهایی با فناوری پایین که فقط شامل مداد و کاغذ هستند و همچنین روشهایی با فناوری بالا مانند تصویربرداری تشدید مغناطیسی که از فناوری پیشرفته برای تعیین فعالیت مغز در پاسخ به زبان استفاده میکنند. در این فصل ارزیابی برخی از روشهایی که پژوهشگران به کار میبرند تا مطمئن شوند که آزمون آنها همان مسئلهای را میسنجد که آنها فکر میکنند درحال سنجیدن آن هستند و به اینکه آزمودنیها نمیتوانند مسئلۀ مورد آزمون را حدس بزنند، نیز پرداخته شده است.
در فصل چهارم، نحوۀ برخورد افراد با ابهام زبانی بررسی میشود. این موضوع طی دو دهه، حوزۀ غالب و مورد توجه پژوهشگران بوده است. این فصل بخش اعظمی از کتاب است، زیرا بخش بزرگی از زبان، مبهم است و درک پردازش زبانی الزاماً بهمعنای درک چگونگی پردازش زبان مبهم است. پس همانطور که خواهید دید، رفع ابهام در رأس موضوعات اساسی مطرح در روانشناسی زبان، یعنی جریان اطلاعات قرار دارد. وقتی با آواها برخورد میکنیم و از آنها واژهها و بعد جملهها را میسازیم، چه اطلاعاتی توان انجام این کار را به ما میدهند؟ آیا فقط میتوانیم از اطلاعات ورودی، یعنی خود آواها، واژههای انتخاب شده و غیره استفاده کنیم یا میتوانیم از اطلاعات بافتهای بزرگتر از آواها و واژهها نیز استفاده کنیم و اگر چنین است چه جنبههایی از بافت استفاده میشود؟ آیا علم به جهان واقع یا محتویات معنایی بخش اولیۀ جمله، نحوۀ تفسیر ما از ساخت جمله یا معنای واژههای درون آن را تغییر میدهند؟
در فصل پنجم، به چگونگی بازنمایی زبان در مغز و نحوۀ تعامل زبانهای متعدد پرداخته شده است. در این فصل به تعیین بخشهای مهم مغز در رابطه با زبان و نیز چگونگی ایجاد گسستگی در زبان در اثر آسیب مغزی پرداخته میشود. خواهیم دید عملکرد زبانی به شیوههایی گوناگون ممکن است آسیب ببیند، برای نمونه، اِشکال در درک و بیان ساختهای زبانی بدون اِشکال در واژهها. در ضمن در این فصل به اختلالات زبانی پیشرونده مانند زوال معنایی و اینکه مطالعۀ اختلالات زبانی چه اطلاعاتی را دربارۀ مبانی عصبشناختی زبان فراهم میکنند، نیز پرداخته میشود. در این فصل، دربارۀ بازنمایی زبان در افرادی که بیش از یک زبان دارند نیز بحث شده است. برخی موضوعات اساسی دربارۀ دوزبانهها نیز در این فصل بررسی شده است عبارتند از چگونگی تأثیر چندزبانگی بر بازنمایی زبان و میزان تعامل زبانها با یکدیگر و سایر جنبههای شناخت.
در فصل ششم، نگاهی شده بر پژوهش دربارۀ عملکرد زبان در بافتهای گستردهتر؛ یعنی اینکه چگونه گویندگان و شنوندگان یک گفتوگو بر یکدیگر تأثیر میگذارند و اینکه چگونه بافت اولیه بر نحوۀ پردازش زبان ما تأثیر میگذارد. در حالی که گویندگان، آشکارا با گفتن اطلاعات جدید به شنوندگان بر آنها تأثیر میگذارند، ممکن است تأثیرات نامحسوستری از سوی شنونده نیز وجود داشته باشند که پردازش زبان را برای شنونده آسانتر یا دشوارتر کند. در این فصل، به اثرات شنوندگان بر گویندگان، چگونگی هماهنگسازی زبانی آزمودنیها در یک گفتوگو طی طمان و نیز نحوۀ تأثیر بافت بر چگونگی ارجاع به اشیاء پرداخته شده است.
در فصل هفتم، به زبان اشاره پرداخته شده است، تا مشخص شود که آیا پردازش زبان اشاره از گفتار متفاوت است و اگر متفاوت است، تفاوتها کدامند؟ این مسئله تأثیرات مهمی بر شیوۀ تفکرما از سازماندهی زبان دارد، زیرا نشانگر این است که کدام بخشهای پردازش زبانی مربوط به انتزاعی و نمادینبودن آن و کدام بخشها مربوط به وجه زبان یعنی صورت زبانی، گفتاری یا اشارهایبودن آن هستند؟
در پایان این کتاب، یعنی فصل هشتم نگاهی به یک فریضۀ کموبیش جدید دارد. بیشتر پژوهشهای پیشین، پردازش کامل زبان توسط شنوندگان و گویندگان را بدیهی میدانند؛ براساس آنها در این کتاب تلاش شده از آنچه شنیده یا خوانده یا تولید شده، بازنموندی کامل بسازد. چه میشود اگر وضعیت این چنین نباشد؟ چه میشود اگر تنها بازنمودی ناقص بسازیم که فقط برای فعالیت زبانی موجود «به اندازۀ کافی خوب» باشد؟ پاسخ به این پرسشها میتواند در شیوۀ تفکرمان دربارۀ زبان، تغییر اساسی ایجاد کند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات