رحلة الهولندي الدكتور ليونهارت راوولف في النصف الثاني من القرن السادس عشر الميلادي

رحلة الهولندي الدكتور ليونهارت راوولف في النصف الثاني من القرن السادس عشر الميلادي، برگردان عربى سفرنامه دكتر راولف از متن انگليسى آن است که توسط سلیم احمد خالد انجام شده است.

رحلة الهولندي الدکتور ليونهارت راوولف في النصف الثاني من القرن السادس عشر الميلادي
رحلة الهولندي الدكتور ليونهارت راوولف في النصف الثاني من القرن السادس عشر الميلادي
پدیدآورانراوولف‌، لئونارد (نویسنده) خالد، سلیم احمد (تعريب)
ناشرالدار العربية للموسوعات
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1428 ق
چاپ1
موضوعخاور میانه - سیر و سیاحت

راوولف، لئونارد، 1540؟ - 1596م. - سفرها

سفر نامه‌ها

عراق - سیر و سیاحت
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏DS‎‏ ‎‏48‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏2‎‏ر‎‏3
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

انگيزه دكتر راولف از نگارش اين اثر، كه در واقع همان هدف وى از انجام اين سفر مى‌باشد، معرفى و بيان فوائد طبى و غذايى گياهانى است كه در كشورهاى عربى مى‌رويد.

نگارش اين اثر از 1573م آغاز و تا سال 1575م ادامه مى‌يابد.

از نقطه نظر جغرافيايى اين كتاب داراى اهميت فراوان است؛ زيرا ما را با وضعيت عمومى شهرهاى اسلامى در دوران حكومت عثمانى‌ها آشنا مى‌سازد. همچنين اطلاعات ارزشمندى درباره اوضاع اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى آن مناطق در اختيار ما قرار مى‌دهد.

ساختار

كتاب حاضر؛ مشتمل بر شانزده فصل و يك بخش الحاقى است، كه توسط مترجم به كتاب افزوده شده است.

گزارش محتوا

فصل اول به معرفى شهر طرابلس و زمين‌هاى حاصلخيز آن و نيز رونق تجارت در آن و همچنين حمام‌ها و بناهاى عظيم موجود در آن اختصاص يافته است. در اين فصل مؤلف به تفصيل درباره حمام‌ها و گرمخانه‌هاى موجود در اين شهر و نيز كسانى كه در اين گونه اماكن به كار مشغولند، سخن مى‌گويد و از علامتى كه حمام‌هاى زنانه از مردانه توسط آن بازشناخته مى‌شود، ياد مى‌كند.

در فصل دوم، به معرفى مردان و زنان ترك كه در طبقات بالاى اجتماعى قرار دارند و از ايشان با عنوان لواء يا پاشا نام برده مى‌شود و نيز رفتار، عادات و انواع پوشيدنى‌هايى كه مورد استفاده قرار مى‌دهند، پرداخته شده است.

فصل سوم، به گزارش سفر مؤلف از طرابلس به حلب، كه به گفته مؤلف در آن زمان بزرگترين شهر تجارى سوريه به شمار مى‌رفته، و نيز معرفى شهر دمشق اختصاص يافته است.

فصل چهارم كتاب، به معرفى شهر حلب، كه در گذشته از آن با عنوان نيريا ياد مى‌شده، اختصاص يافته و در اين فصل از موقعيت حلب، رستنى‌هاى آن و نيز معرفى ساختمان‌هاى برافراشته در آن و نيز ميوه‌هاى آن از قبيل انجير، توت سفيد، ليمو، پرتقال، انار و...سخن به ميان آمده است.

فصل پنجم، به معرفى مناصب عالياى كه «پاشاها»، يكى از طبقات مهم اجتماعى در حلب كه در رتبه بعد از سلطان قرار دارند، در اختيار دارند، اختصاص يافته است. به گفته مؤلف، پاشاها عليرغم موقعيت اجتماعى كه دارا هستند و نيز گستره وسيع اختياراتى كه دارند، تحت فرمان سلطان قرار دارند و نمى‌توانند چيزى از مايملك خود را براى ورثه خود بعد از مرگشان قرار دهند.

فصل ششم، به معرفى معاملات تجارى كه در حلب از رونق برخوردار است و نيز معرفى انواع خوردنى‌ها و نوشيدنى‌ها و...در اين شهر اختصاص يافته است.

فصل هفتم، به گزارش ترك حلب به سمت شهر «بير»، كه در كنار رود فرات قرار گرفته، و از آن جا از طريق نهر فرات به سوى شهر بابل قديم اختصاص يافته است. در اين فصل مؤلف به بيان موقعيت جغرافيايى شهر بير، كه شهرى كوچك و غير محصور است، مى‌پردازد.

در فصل هشتم، به معرفى مسيرى كه با كشتى آن را تا شهر «رقه» طى كرده است، مى‌پردازد. در اين فصل مؤلف به حادثه‌اى كه براى يكى از كشتى‌هايى كه طى مسير غرق شده، كمكى كه مؤلف و همراهان وى به سرنشينان كشتى مذكور كرده‌اند و ديگر وقايع و خطراتى كه براى آنها پيش آمده سخن مى‌گويد.

فصل نهم، به معرفى شهر رقه، موقعيت جغرافيايى اين شهر، گياهانى كه در اين شهر مى‌رويند و... مى‌پردازد.

در فصل دهم، به معرفى شهر «دير الزور»، موقعيت جغرافيايى اين شهر، ويژگى‌هاى ساكنان آن و نيز حاصلخيزى خاک آن پرداخته شده است.

فصل يازدهم، به معرفى شهر «عنه» و موقعيت جغرافيايى آن اختصاص يافته است. مؤلف در اين فصل از زيبايى اين شهر به علت وجود انواع درختان ميوه؛ نظير زيتون، ليمو، پرتقال، ليمو ترش و درختان خرما در آن ياد مى‌كند و يادآور مى‌شود كه طى سفر خود به شهرى به زيبايى اين شهر برنخورده است. مؤلف مى‌نويسد كه نهر فرات اين شهر را به دو بخش؛ بلكه به دو شهر تقسيم مى‌كند كه يكى كوچك، ولى داراى حصار و سور قوى و مستكم مى‌باشد و ديگرى بزرگ و وسيع كه از سور و حصار چندان مستحكمى برخوردار نيست.

در فصل دوازدهم، مؤلف به معرفى مسيرى كه از طريق آن از شهر «عنه» به بابل قديم رفته، پرداخته است. مترجم كتاب يادآور می‌شود كه راولف يكى از جهانگردان اروپايى است كه شهر «فلوجه» را با شهر بابل قديم اشتباه گرفته است. در اين فصل مؤلف از غيرت برخى مسلمانان نسبت به دين خود به نيكى ياد مى‌كند.

در فصل سيزدهم، به معرفى بابل قديم، يا همان فلوجه، موقعيت جغرافيايى آن و نيز چگونگى ماندگارى آن تا زمان مؤلف اشاره شده است.

فصل چهاردهم، به معرفى شهر بغداد، موقعيت جغرافيايى آن، گياهان عجيب و غريب آن و نيز راه‌هاى ارتباطى قديم موجود در آن اختصاص يافته است. در اين فصل مؤلف از برخورد خود با گروهى از ايرانيان كه به قصد مكه از بغداد مى‌گذشتند ياد مى‌كند و برخى ويژگى‌هاى آنان را ذكر مى‌كند.

در اين فصل همچنين مؤلف از كثرت افراد مريض و نابينا كه در خيابان‌هاى بغداد تردد مى‌كرده‌اند، ياد مى‌كند.

در فصل پانزدهم، به معرفى مسير بازگشت مؤلف از بغداد از طريق شهر «اور»، در اطراف فارس و نيز اقليم كرد به سمت كركوك و اربيل مى‌پردازد و از شهرهایى كه از آنها عبور كرده و نيز موقعيت جغرافيايى هر يك، سخن مى‌گويد.

فصل شانزدهم، هم به معرفى مسيرى كه مؤلف طى عبور از عراق از آن گذر كرده و شهرهایى كه بدان‌ها وارد شده و نيز کیفیت عبور وى از نهر فرات و رسيدنش به شهر حلب اختصاص يافته است.

در پايان كتاب يك بخش الحاقى وجود دارد كه مترجم طى آن، نام گياهانى را كه مؤلف طى سفر خود از آنها نام برده، يادآور مى‌شود.

وضعیت کتاب

نسخه حاضر در برنامه داراى پاورقى‌هايى به قلم مترجم و نيز فهرست مطالب مى‌باشد.

منابع مقاله

1- مقدمه ناشر كتاب.

2- متن كتاب.

وابسته‌ها