راز ماندگاری ایران
راز ماندگاری ایران | |
---|---|
پدیدآوران | انوری، حسن (نویسنده) |
ناشر | لنا |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 9ـ5ـ93257ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
راز ماندگاری ایران تألیف حسن انوری، این کتاب در موضوعات مختلف ادبیات فارسی است.
ساختار
این کتاب از ده نوشتار تشکیل شده است. که عبارتند از:
بخوان داستان و بیفزای مهر
جریان سیال ذهن: زندگی و آثار سعدی
معنی بیگانه، صائب تبریزی
نقد زندگی انسان (رسالهای از اخوان الصفا)
نگاهی دیگر
یگانۀ روزگاران
فن نثر در ادب فارسی
پژوهندۀ نسخههای کهن
راز ماندگاری ایران
آهای مردم، بیایید واژهها را با من معنی کنید
گزارش محتوا
آنگاه که فردوسی از زبان چوپان سخن میگوید و دربارۀ بهای رخش میپرسد و چوپان پاسخ میدهد: «مر این را بروبوم ایران بهاست»، ایران زمانی ـ مکانی وجود نداشت؛ اما ایرانِ معنا در اوج بالندگی بود. داشت شاهنامه را میآفرید. به قول احمدعلی رجایی «فریاد رعدآسایی در خلأ ارزشهای بشری، مظهر ایستادگی و جاودانی ملت ایران». این کتاب دربرگیرندۀ ده نوشتار در زمینههای مختلف ادبیات فارسی است.
نخستین نوشتار کتاب دربارۀ زندگی فردوسی و شاهنامۀ اوست. استاد انوری در این نوشتار به تولد، مرگ، خانواده، فرزندان، دین و عقیده، شاهنامهسرایی، نام کتاب، فردوسی و محمود، موضوع شاهنامه و... پرداخته است. در بخشی از این نوشتار همچنین به بهترین بخشهای شاهنامه از دیدگاه نویسنده پرداخته شده که نویسنده معتقد است در سرتاسر شاهنامه بخشهای بسیار تابناک و ابیاتی از نوع نمط عالی یافت میشود؛ بهویژه در محور افقی کلام، ابیات درخشان در سرتاسر شاهنامه پراکنده است.
دومین نوشتار کتاب اختصاص به زندگی و آثار سعدی دارد. در این نوشتار بخشهایی از مقدمۀ کلیات و برخی گزیدههای آثار سعدی آورده شده است. نویسنده سعدی را یکی از چهار رکن فرهنگ و قومیت ایرانی میداند که در یکی از خونبارترین روزگاران تاریخ جهان زندگی کرد.
دوران کودکی و جوانی صائب تبریزی در عصر اقتدار صفویان در اصفهان سپری شد. او در همین شهر درس خواند و در همان اوان جوانی به شاعری شهرت یافت و در حالی که سنش از هشتاد گذشته بود، در همان شهر درگذشت. سومین نوشتار این کتاب اختصاص به بررسی زندگی و شعر صائب تبریزی دارد.
رسالۀ «حیوان» از آثار اخوان الصفا مناظرهای است میان انسان و حیوان. این رساله را مترجمی به نام محمد بن محمود بن محمد زنگی بخاری در اوایل قرن هشتم با عنوان «بستان العقول فی ترجمان المنقول» ترجمه کرده است. چهارمین نوشتار این کتاب خلاصهای از این رساله را مطرح میکند.
پنجمین نوشتار کتاب، سیری در بخشهایی از شعر حافظ است و نویسنده زوایایی از شعر او را بررسی میکند. در این نوشتار آمده است: «دربارۀ اینکه حافظ کلامی میسازد که چند معنی در آن میگنجد، به یاد سخن اندیشمند نامدار اروپا آرتور شوپنهاور میافتم. گفته است: همۀ هنرها میخواهند به مرحلۀ موسیقی برسند. شوپنهاور کیفیات انتزاعی موسیقی را در نظر داشته. در موسیقی هنر میتواند مستقیماً با مخاطبان خود روبرو شود و بیواسطه وسیلهای که عموماً برای مقاصد دیگر هم به کار میرود».
ششمین نوشتار کتاب اختصاص به بیان نکاتی دربارۀ زندگی و آثار استاد بدیعالزمان فروزانفر دارد. در بخشی از این نوشتار آمده است: «در دانشگاه تهران کرسی تاریخ ادبیات و کرسی تاریخ تصوف را بر عهده میگیرد. هوش تند، حضور ذهن، سرعت انتقال، ارائۀ مطالب نو و ابتکاری و نظم و دقت در کلاسدار، حلقۀ درس او را بینظیر میسازد. عنوان استاد دانشگاه، کوچککردن اوست. او استاد بزرگ روزگاران بود».
در نوشتار هفتم کتاب، نویسنده ضمن گرامیداشت یاد استاد حسین خطیبی، کتبا «فن نثر در ادب فارسی» او را بررسی کرده و نکاتی در باب این کتاب و تاریخ نثر فارسی بیان کرده است.
هشتمین نوشتار کتاب، اختصاص به زندگی و آثار محمد نخجوانی دارد. نخجوانی افزون بر کتابدوستی، به انساندوستی و نیکوکاری شهرت داشت و در چند مؤسسۀ خیریه و فرهنگی عضویت داشت و فعالیت میکرد و همچنین اهل تحقیق بود. مقالات متعددی از وی در مجلات قدیمی منتشر شده است؛ همچنین دیوان قطران تبریزی را گردآوری و در سال 1333 خورشیدی چاپ کرد.
واژهٔ «ایران» و صورتهای قدیمی آن مانند éranšahr و ēranvej در طول نزدیک به سه هزار سال، در سنگنبشتهها، در کتابها، گفتارها و گفتگوها، علاوه بر معنی امروزی، کاربردها یا معانی دیگری پیدا کرد. نهمین نوشتار کتاب بیان نکاتی دربارۀ راز ماندگاری ایران است.
در ابتدای آخرین نوشتار این کتاب آمده است: «در سالهای جوانی زیاد داستان میخواندم. اگر داستانی از جهت سبک پردازش و نگرش به زندگی تحت تأثیرم قرار میداد، سعی میکردم مطلبی کوتاه بدان سبک و سیاق، به قصد تمرین نویسندگی، یکی دو صفحه یا اندکی بیشتر بنویسم. اخیراً در انبار، میان کاغذهای دورانداخته، چند نمونه از این نوشتهها را پیدا کردم. یکی نوشتهای است فانتزی و انتقادی که در آن دنبال کسی بودم که با من واژهها را معنی کند: "آهای مردم! بیایید واژهها را با من معنی کنید"».[۱]
پانويس