درآمدی بر ساختار روايت قصههای قرآن با نگاهی به قصه اصحاب کهف
| درآمدی بر ساختار روايت قصههای قرآن با نگاهی به قصه اصحاب کهف | |
|---|---|
| پدیدآوران | غلامرضایی، علیاصغر (نويسنده) |
| عنوانهای دیگر | درآمدی بر ساختار روايت قصههای قرآن |
| ناشر | دانشکده صدا و سیما ** هلا بوک شوب |
| مکان نشر | ایران - تهران ** ایران - قم |
| سال نشر | 1390ش |
| چاپ | 1 |
| موضوع | قرآن - قصهها - نقد و تفسیر - قرآن -- مسائل ادبی - روایتگری -- جنبههای قرآنی - وصف -- جنبههای قرآنی |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | BP ۸۸/۹/غ۸د۴ |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
درآمدی بر ساختار روایت قصههای قرآن، با نگاهی به قصه اصحابکهف، تألیف علیاصغر غلامرضایی (متولد 1343ش) ، بر آن است تا ساختار روایت قصههای قرآن مجید را در یک مدل نظری طراحی کند و به عنوان نمونه موردی، آن را بر روی قصه اصحاب کهف بیازماید.
انگیزه نگارش
انگیزه نگارش نویسنده کنکاش در فهم زبان قرآن و استخراج نظریه فراگیر و قابلآزمون بر داستانهای قرآنی بوده است.
ساختار
این اثر در پنج فصل تدوین شده است که از مدل تحلیلی قصص قرآن و تفاوت آنها با قصههای بشری آغاز شده و با بررسی عناصر قصه (مانند پیرنگ، شخصیت، گفتوگو) و تصویرآفرینی در قصههای قرآنی ادامه مییابد و در نهایت ساختار روایی قصه اصحابکهف را بهعنوان نمونه مطالعه میکند.
گزارش محتوا
فصل اول کتاب با عنوان مدل تحلیلی قصص قرآن کریم، به بررسی بنیانهای نظری لازم برای استخراج یک نظریه فراگیر و قابلآزمون در خصوص ساختار روایی قصههای قرآن میپردازد. این فصل با نقد رهیافتهای پوزیتویستی (مانند دیدگاههای خلف الله و خولی) که به فهم زبان قرآن میپردازند، بر حقیقی و آموزنده بودن قصص قرآنی تأکید میکند و بیان میدارد که داستانهای قرآن واقعیتهایی هستند که در جهان گذشته رخ دادهاند و هدف آنها هدایت و تعلیم مردم است [۱]. مدل تحلیلی پیشنهادی نویسنده بر سه پایه فلسفی اصلی استوار است: خداشناسی، فطرت، و سنتهای الهی حاکم بر هستی و جامعه بشری [۲]. در این راستا، نویسنده ابتدا خداوند را خالق همه چیز معرفی میکند و سپس فطرت را بهعنوان سرشت پاک توحیدی انسان که نیاز به هدایت دارد، تبیین مینماید (فطرت در لغت به معنای شکافتن و ابداع است) ؛ و در نهایت به سنتهای الهی اشاره میکند که قانون هستی و سرنوشت انسان را در بر میگیرد [۳]، از جمله این سنتها میتوان به سنت آزمایش (ابتلا) که هدف آن پرورش و تربیت انسان است و سنت هدایت (ارسال رسل) که عام و جهانی بوده و شامل همهی انسانها و انبیا میشود، اشاره کرد [۴].
فصل دوم کتاب با عنوان «تفاوت قصههای قرآنی با قصههای بشری» از جمله وجوه بارز تفاوت قصههای قرآنی با قصههای هنری ساخته بشر را موضوع تکرار در قصههای قرآن دانسته است. چیستی، چرایی و چگونگی تکرار در قصههای قرآنی خود موضوعی شگرف و قابلتأمل برای اندیشمندان این حوزه بوده است. دراینرابطه آیتالله محمدهادی معرفت معتقد است که تکرار قصه در قرآن به گوناگونی هدفهای هدایتی و تربیتی قرآن برمیگردد[۵]. از دیگر تفاوت این دو واقعگرایی تام و تمام قصههای قرآنی است. واقعگرایی به این معناست که قرآن رخدادها و موضوعهایی را بازگو میکند که با واقعیتهای عینی حیات انسان و بایستههای زندگی وی در مسیر تاریخ، ارتباط مستقیم دارد؛ نه آنکه قصه در قرآن تصویرگر تخیلات، آرزوها و امیالی باشد که انسان در پی آن است[۶].
همانند داستانهای هنری ساخته بشر در داستانهای قرآن عناصر مختلفی چون طرح و پیرنگ، شخصیت، گفتوگو، رویداد، کشمکش، صحنه و صحنهپردازی، زاویه دید و درونمایه و مکان و مانند آن وجود دارد. در فصل سوم ابتدا شمایی کلی از ویژگیهای عناصر قصه ارائه شده و سپس هر یک از عناصر قصه در قرآن مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرد[۷].
در چهارمین فصل کتاب به موضوع تصویرآفرینی قرآنی پرداخته شده است. تصویر هنری در قرآن تنها به دایره محدود فنون بلاغی همچون تشبیه و استعاره و مجاز و مانند آن خلاصه نمیشود، بلکه تصاویر قرآنی از عناصری گوناگون همچون نغمه کلمات و موسیقی جملات، توصیفات دقیق، محاوره و گفتوگو، تقابل و رویارویی صحنهها و مانند آن ترکیبیافته که چشم و گوش انسان را از صحنهها و نغمههای روحپرور خود پر میسازند، و حس و خیال آدمی را برمیانگیزاند و فکر و اندیشه بشر را به تکاپو وامیدارند[۸].
در فصل آخر نمونهای از قصهپردازی قرآن که حاصل روایتگری خداوند توسط جبرئیل امین بر پیامبر اسلام(ص) است به طور خاص بررسی شده است. در این تجزیهوتحلیل ویژگیهای هنری هر عنصر را در قصه اصحابکهف بررسی و تلاش شده است وجوه تشابه و تمایز عناصر قصههای قرآنی با عناصر قصههای ساخت بشر مورد ملاحظه و تأمل خاص قرار گیرد[۹]. نویسنده با ذکر انواع داستانپردازی در قرآن کریم به سه نوع قصههای حادثه محور و قصههای شخصیتمحور، قصههای تلفیقی یا شخصیت و حادثه محور، قصه اصحابکهف را از نوع سوم دانسته است که حادثه و شخصیت درهمآمیخته و ممزوج شدهاند. [۱۰].
پانویس
منابع مقاله
متن کتاب.