جستارهایی درباره فلسفه و ادبیات

    از ویکی‌نور
    جستارهایی درباره فلسفه و ادبیات
    جستارهایی درباره فلسفه و ادبیات
    پدیدآورانمجتهدی، کریم (نویسنده)
    ناشرپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1397
    شابک5ـ11ـ6304ـ622ـ978
    موضوعفلسفه در ادبيات ادبيات - فلسفه
    کد کنگره
    ‏5ج3م / 49 PN

    جستارهایی درباره فلسفه و ادبیات تألیف کریم مجتهدی، کتاب، در واقع مجموعه‌ای از جستارهای آزاد در زمینه‌های بسیار مختلف و متنوع در موضوع‌های فلسفه و ادبیات است، به گونه‌ای که هر یک از آنها را بتوان به طور مستقل و بر حسب نیاز و علاقه خود، مورد مطالعه قرار داد.

    گزارش کتاب

    فلسفه الزاماً موضع‌گیری و محدود کردن ذهن به احتجاجات متداول و اسکات صوری و لفظی خصم نیست، بلکه صرفاً در درجه اول یادگیری است. این یادگیری اگر هم مانند نظریه مُثُل افلاطون نوعی یادآوری نباشد، باز در هر صورت ذهن انسان را به تحو مستمر به سمت جستجو و بررسی ضوابطی سوق می‌دهد تا در تعیین ارزش‌های شناخت و کم و کیف آنچه از تجارب خارجی و تأملات درونی حاصل می‌شود، کاربرد مؤثری داشته باشند. در هر صورت هر فلسفه‌ای ـ عیناً مانند هر علم و دانش دیگر ـ اگر به نحوی ادعای نوآوری هم داشته باشد ـ باز به‌هیچ‌وجه بی‌نیاز از گذشته و تاریخ خود نیست. باید دستاوردهای گذشتگان را بشناسیم تا در اعتبار دادن به حقایقی که به تصور خود، آنها را کشف می‌کنیم، دچار ساده‌لوحی و اشتباه نشویم.

    نگارنده اگر این کتاب را به مسائل فلسفه و ادبیات اختصاص داده، در درجه اول برای القای همین تصور است که کلاً فلسفه ارزش خود را بیشتر در تحقیقات میان‌رشته‌ای نمایان می‌سازد. کتاب، در واقع مجموعه‌ای از جستارهای آزاد در زمینه‌های بسیار مختلف و متنوع در موضوع‌های فلسفه و ادبیات است، به گونه‌ای که هر یک از آنها را بتوان به طور مستقل و بر حسب نیاز و علاقه خود، مورد مطالعه قرار داد. به هر ترتیب هدف اصلی نگارنده به‌هیچ‌وجه صرفاً دفاع از لفظ فلسفه نیست، خاصه که افرادی هستند که فلسفه را با سفسطه خط می‌نمایند و معنای اصلی آن را نمی‌داند، متأسفانه کلمه دیگری چون «حکمت» نیز، آن مفهوم اصلی را که در این نوشته‌ها مورد نظر است نمی‌رساند و خواننده را با خطرات و مشکلات اضافی دیگر روبه‌رو می‌سازد. فیلسوف برای اینکه از سطحی‌اندیشی برکنار بماند و با آن به مقابله بپردازد، لازم نیست الزاماً شکاک و یا جزمی‌مسلک باقی بماند، بلکه می‌تواند از آن دو به عنوان مراحل روش تحقیقی واحد، استفاده کند، به شرطی که هر بار جایگاه اصلی آنها را به درستی تشخیص دهد.

    عنوان کلی «فلسفه و ادبیات» برای این اثر با وجود صراحتی که دارد، نگارنده را در توجیهی که برای طرح تحلیل‌ها و بحث‌های خود در این کتاب دارد، به نحوی با مشکلات اجتناب‌ناپذیری روبه‌رو می‌کند. تصور اینکه فلسفه یا ادبیات شکل واحدی داشته باشند و بتوان آنها را به حد تام معرفی کرد مقدور نمی‌باشد و آن هر دو در ازمنه و امکنه مختلف، همیشه به انحای متفاوت معنایی به کار رفته‌اند. از لحاظ تاریخی نیز صور و شکل‌گیری آنها بسیار متفاوت بوده و شاید نتوان در هیچ جای دنیا صورت مشترک واحدی برای آنها پیدا کرد. البته فقط در مراکز خاص، اعم از مدارس و دانشگاه‌ها نیست که این رشته‌ها تدریس می‌شوند، بلکه آنها خواه‌‌ناخواه همیشه با فرهنگ عامه و اعتقادات مردم نیز همراه بوده یا به نحو دیگر ضمن اصول بنیادی دینی و یا کاربردهای دیوانی و اداری مورد استفاده بوده‌اند، بدون اینکه از اصطلاحات فنی ادبی و فلسفی الزاماً استفاده شده باشد. البته نگارنده نخواسته هیچگاه کاملاً فلسفه و ادبیات را با هم خط کند و کاملاً آگاه بوده است که آنها به لحاظ موضوع و روش تحقیق به دو قلمرو کاملاً متفاوت تعلق دارند، ولی به هر ترتیب در این تحقیق نمی‌توان ارتباط میان‌رشته‌ای را نیز میان آن دو به فراموشی سپرد و این جنبه را کاملاً ناممکن تصور کرد، چه ما فیلسوفانی داریم ـ حتی در سنت یونانی ـ که به ادبیات توجه کرده‌اند و از طرف دیگر شعرا و نثر نویسانی نیز داریم که دعاوی فلسفی داشته‌اند.

    نگارنده در قسمت دوم این کتاب، درباره عصر لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه در قرن هفدهم میلادی سخن گفته و مشخصات آن دوره را به اختصار شرح داده و به بلز پاسکال، ریاضیدان و متفکر دینی آن عصر اشاره کرده است. اما با اینکه این کتاب عنوان «فلسفه و ادبیات» دارد، با این حال در آن از دو متفکر اروپایی اصلی یعنی فرانسیس بیکن و رنه دکارت که یکی در انگلستان دوره ملکه الیزابت و دیگری در نیمه اول قرن هفدهم، به حق از بزرگترین فلاسفه غرب محسوب می‌شوند، سخنی گفته نخواهد شد، زیرا به نظر نگارنده این دو نفر به معنای اصلی کلمه در عصر جدید فیلسوف بوده‌اند و کار آنها به لحاظ ادبی نمی‌تواند واقعاً مطرح شود.

    افزون بر پاسکال، نگارنده به سبب بحث‌هایی که در قسمت اول کتاب در مورد «درباره شعر ارسطو» آورده است، لازم دانسته که یک نمونه هم درباره نحوه مراعات ملاحظات آن کتاب در ادبیات عصر جدید اروپا ذکر کند و به همین دلیل قسمتی را نیز به ژان راسین و نمایشنامه‌های منظوم او اختصاص داده است. البته برای فهم ارزش فوق‌العاده ادبی نمایشنامه‌های مذکور، بهتر است که این آثار به زبان فرانسه خوانده شوند. البته از آنجا که راسین در تحلیل روحیات قهرمانهای خود منتهای ظرافت و ابتکار را به کار برده، اشاره به آنها در هر حدی که باشد، به لحاظ آشنایی با ادبیات بین‌المللی اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌تواند داشته باشد.

    به سبب توجه به بلز پاسکال، ریاضیدان و متفکر دیمی و ژان راسین، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس مشهور فرانسوی در قرن هفدهم که او نیز ـ مثل پاسکال ـ گرایش‌های خاص دینی داشته است. در این کتاب قسمتی نیز به معرفی نحله جدی کلامی، یعنی نهضت «یانسنیسم» و تأثیر آن در ادبیات فرانسه اختصاص داده شده است. شناخت این گرایش کلامی برای فهم محتوایی نمایشنامه‌های ژان راسین از جمله «فدر» اهمیت بسیار زیادی دارد.

    در ادامه یک منتقد اجتماعی آن دوره فرانسه، یعنی بوالو را نیز معرفی شده است که در واقع به نحوی پیشکسوت منورالفکران قرن هیجدهم فرانسوی محسوب می‌شود. او خود کتاب تحت عنوان «درباره شعر» دارد. به این سبب بحث مختصری درباره بوالو در این کتاب بی‌مناسب به نظر نمی‌رسیده است، خاصه که میان شعرا و نویسندگان شناخته‌شده فرانسوی در ایران تا به امروز هیچگاه اندک توجهی به او نشده است. در ادامه با برشمردن اوصاف خاص فرهنگی قرن هجدهم، یکی از شاخص‌ترین منورالفکران و فیلسوفان متجدد قرن هجدهم فرانسه، یعنی ولتر نیز معرفی شده است که در ایران حتی قبل از دوره مشروطیت بسیار شناخته‌شده بوده است. بعد درباره فرهنگ فلسفی آلمان بحث شده و با اشاره به هگل از قول او بر اساس کتاب «پدیدارشناسی روح» از چند نوشته ادبی که به عقیده او به نحوی شاخص عصر جدیدند، از جمله نمایشنامه «راهزنان و رنجهای ورتر جوان»، اثر گوته سخن گفته شده است. همچنین حتی‌المقدور نظرات هگل را درباره هنر و شعر آورده است و بالاخره براساس کتاب «دانشنامه علوم فلسفی او»، نظرات او را درباره شعرای بزرگ گذشته ایرانی به اختصار گزارش داده شده است.

    چهره بعدی یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان دنیا یعنی لئون تولستوی روسی است که او نیز از جهتی به فلسفه بی‌توجه نبوده است. داستان معروف «جنگ و صلح» و همچنین آخرین داستان طولانی او یعنی «رستاخیز» را به صورت خلاصه آورده شده است. در ادامه به نظرات چند متخصص درباره کتاب «جنگ و صلح» اشاره شده است. از طرف دیگر از آنجا که نگارنده افزون بر موعظه‌گری شخصی، به بعضی از فلاسفه بزرگ چون شوپنهاور بی‌توجه نبوده است، مطالبی درباره این موضوع آورده است. قسمت انتهای درباره تولستوی را با این سؤال به پایان برده که «آیا تولستوی را باید داستان‌نویس دانست یا فیلسوف؟»

    آخرین بخش کتاب را تحت عنوان طوماس مان، نویسنده دردمند قرن بیستم، به این نویسنده اختصاص داده شده است. او نائل به اخذ جایزه نوبل شده است. از طرف دیگر همانطور که می‌شود انتظار داست طوماس مان اطلاعات عمومی بسیار گسترده‌ای داشته و با افکار بسیاری از فلاسفه غربی آشنا بوده است و افزون بر داستان‌نویسی آثار زیادی نیز دباره بعضی از این بزرگان به نگارش درآورده است، از جمله دباره شوپنهاور و نیچه که ما تلخیص مقدمه او را بر کتاب معروف شوپنهاور در انتهای این مجموعه قرار داده است.

    این کتاب با فصلی تحت عنوان «چند نکته پایانی» به انتها می‌رسد. این قسمت شاید به معنایی شامل مطالب مکمل لازمی است که عملاً در این مقدمه به اندازه کافی به آنها پرداخته نشده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها