ثقفی، ابومحجن
ابومِحْجَنْ ثقفی،شاعر و جنگجوی مُخَضْرَمْ،آنچه در مأخذ درباره او نقل شده، به افسانه بیشتر میماند، تا به واقعیت.
نام
در نام او اختلاف است: برخی گفتهاند که نام او مالک یا عبدالله بود؛ برخی نیز گفتهاند که وی ابومحجن نام داشت و کنیهاش ابوعبید بود. او را حبیب نیز خواندهاند.
نسب
او از طایفه بنیثقیف بود و در غزوه طائف از تیراندازن دشمن به شمار میرفت.
اسلام آوردن
هنگامی که گروه نمایندگان بنیثقیف نزد پیامبر(ص) آمدند و مسلمان شدند، او نیز اسلام آورد.
بادهنوشی، حد، تبعید
گویند عمر به هنگام خلافت چندین بار به سبب بادهنوشی، حد بر او جاری کرد و سپس وی را به جزیرهای به نام حَضوضی (جایی که اعراب پیش از اسلام متمردان را بدانجا تبعید میکردند) تبعید کرد. آنجا بود که خبر گسیلشدن سعد وقاص را برای جنگ با ایرانیان شنید؛ از این رو، از زندان گریخت و به سعد پیوست. برمبنای گزارش دیگری، دلیل تبعید او،ماجرای عاشقانهاش با یکی از زنان انصار بوده است.
شرکت در جنگ قادسیه
برپایه گزارشی که طبری نقل میکند، ابومحجن در 13ق در فتح اُلَّیس با مثنی بن حارثه شرکت داشت، اما از آنجا گریخت.
داستان مشهوری که مؤلفان متقدم چون ابن سلّام جمحی، قدامه بن جعفر، ابن قتیبه، بلاذری و مسعودی درباره ابومحجن نقل کردهاند و گزارش مفصل آن را طبری از قول سیف بن عمر آورده است و میان روایات آن اختلافات فراوان وجود دارد، نشان میدهد که ابومحجن در جنگ قادسیه شرکت داشت و سپس به سبب بادهنوشی، توسط سعد وقاص زندانی شد، اما توانست به کمک همسر سعد از بند رهایی یابد و در میدان نبرد از خود رشادتهای فراوان نشان دهد، چندان که شجاعت و تهور او موجب شگفتی سعد شد و به همین سبب از جرم او درگذشت.
به نظر برخی از محققان، سیف بن عمر شاخ و برگ فراوانی بر این داستان افزوده است.
تبعید دوباره
برپایه خبری دیگر که طبری از قول واقدی نقل کرده عمر در 16 قمری ابومحجن را به باضع (جزیرهای در نزدیکی یمن) تبعید کرد.
ویژگی شعر
قطعاتی که از شعر ابومحجن باقی مانده، هیچ کدام ویژگی چشمگیری ندارند. واژگان و ترکیبات و ساختمان شعر، همه از نوع آثار متوسط اواخر جاهلی و صدر اسلام است.
اعتقادات اسلامی را در آنها چندان جلوهای نیست. علاوه بر این، به صحت همه آنها هم نمیتوان اعتماد داشت.
با این همه دو امر، بیش از هرچیز دیگر موجب شهرت او شده است؛ نخست آنکه وی، به رغم فرمان صریح دین، هرگز نتوانست دست از خمر بردارد. نه تازیانههای عمر، نه تبعید و نه زندان سهل هیچکدام در او کارگر نیفتاد. همین مقاومت که در برخی اشعار او جلوهگر است، از موجبات شهرت اوست و بیگمان، سوگندی را که را در چشمپوشی از خمر یاد کرده، نباید چندان جدی تلقی کرد.
از آن مهمتر، ظهور چندین اثر از اشعار او در مجموعه «شعر فتوحات» است که-نه به سبب اعتبار شاعرانه، بلکه به دلیل جوّ خاصّ نبرد، رابطه شعر با روایات بسیار حسّاس تاریخی و بیان دلاوریهای اعراب در مقابل ایرانیان-سخت مشهور شده است. بدیهی است که چون وی در رسای فرمانده سپاه و کشنده فیل نیرومند، ابیاتی میسراید، یا به یاری سلمی از بنیسعد میگریزد و در باب دلاوریهای خود شعر میگوید، همه راویان شعر و تاریخ را به نشاط درمیآورد و دیگر کسی از ذکر داستانهای دلانگیز او-که احتمالا بیشتر افسانهآمیز است-روی نمیگرداند.
وفات
از زمان مرگ او خبری در دست نیست. هیثم بن عدی گوید که گور ابومحجن را کسی در آذربایجان –یا نواحی جرجان- دیده که بر آن تاکی روییده بود؛ گویا بیشتر، بیت مشهور ابومحجن که«چون درگذشتم، مرا پای تاکی به خاک سپارید…» موجب نقل چنین خبری بوده است.
آثار
1-دیوان،
نخست در 1886م به اهتمام لاندنبرگ در لیدن به طبع رسید؛ سپس دوباره همراه ترجمه لاتین آن توسط آبل در 1887م چاپ شد. در 1970م نیز صلاحالدین منجد مجدداً آن را براساس شرح ابوهلال عسکری به چاپ رسانید.[۱].
پانویس
- ↑ بهرامیان، علی، ج6، ص208-207
منابع مقاله
بهرامیان، علی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.