ثقات الرواة: کتاب علمی، رجالی، حدیثی، تاریخی
ثقات الرواة: کتاب علمی، رجالی، حدیثی، تاریخی | |
---|---|
پدیدآوران | موسوی اصفهانی، حسن (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | کتاب علمی، رجالی، حدیثی، تاریخی |
ناشر | مؤسسة الامام المنتظر(ع) |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | حدیث - علم الرجال
شیعه - سرگذشتنامه محدثان شیعه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ثقات الرواة، اثر سيد حسن موسوى اصفهانى (متولد 1312ش) است كه در آن، راويان ثقه و مورد وثوق را به ترتيب حروف الفبا نام برده و معرفى كرده است. نام كامل اين كتاب عبارت است از: «ثقات الرواة: كتاب علمي، رجالي، حديثی، تاریخی».
مخاطبان اين اثر، عموم مردم نيستند بلكه عبارتند از متخصصان و پژوهشگران علم رجال.
اين اثر به زبان عربى قديم رايج در حوزههاى علميه است و در سال 1424ق به پايان رسيده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل 3 جلد: 1. الف تا راء؛ 2. زاء تا عين؛ 3. غين تا ياء) تشكيل شده است.
در اين اثر سه جلدى، در مجموع تعداد 1311 نفر از راويان ثقه شناسانده شدهاند.
گزارش محتوا
برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است:
- نویسنده در مقدمه خويش كه زمان و مكان نگارش آن را معلوم نكرده، با تأكيد بر اهميت و ارزش شناسايى سنت بعد از قرآن كريم، افزوده است: به همين جهت مسلمانان با مذاهب گوناگونشان و با اختلاف آراء و مراتبشان شروع به ثبت و ضبط و تدوين و نگارش آن كردند تا اين ميراث فرهنگى اسلامى و ثروت علمى حفظ شود و از تشتت و ضايع شدنش جلوگيرى شود. سپس نویسنده اسامى تعدادى از كسانى را ذكر كرده است كه در زمينه حفظ سنت فعاليتى كردهاند و آنان را به سيزده طبقه تقسيم كرده و اولين طبقه را حضرت اميرالمؤمنين على(ع) دانسته كه هرچه كه پيامبر اكرم(ص) فرمود، با خط خودش نوشت و كتابش به نام جامعه يا صحيفه مشهور است..[۱]نویسنده كوشيده است كه در جرح و تعديل راويان به نظر يقينى برسد و به همين جهت به شرح حال آنان مراجعه كرده و خلاصهاى از آن را ذكر كرده تا محققان بتوانند بهراحتى به اين اطلاعات شخصيتشناختى دسترسى پيدا كنند و به نتيجه برسند. همچنين نویسنده كوشيده است كه بين مطالب نويسندگان كتب اربعه و ساير كتب در زمينه شرح حال راويان موثق جمع كند؛ البته او فقط آراء جرحوتعديلكنندگان را آورده بدون آنكه تعمدى داشته باشد كه همه مطالب شرح حال راويان را بيان كند. همچنين نویسنده در صورتى كه در مورد يك راوى تعبير «ثقة» و مانند آن ذكر شده، اينگونه استفاده كرده كه او ثقه است و..[۲]
- آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعرى. نجاشى چنين گفته است: آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى، ثقه است. براى او كتابى است كه محمد بن عبدالجبار و احمد بن محمد بن خالد از او روايت مىكنند. محمد بن على به ما خبر داد، گفت كه احمد بن محمد بن يحيى روايت كرد، گفت احمد بن ادريس از محمد بن عبدالجبار حديثى نقل كرد، گفت آدم بن اسحاق براى ما حديثى نقل كرد. شيخ در فهرستش چنين گفته است: آدم بن اسحاق بن آدم، براى او كتابى است. به اين مطلب خبر داده است جمعى از اصحاب ما از ابوالمفضل شيبانى از ابوجعفر محمد بن بطّه قمى از احمد بن ابوعبدالله برقى از آدم بن اسحاق بن آدم[۳]
- همانطوركه ملاحظه مىشود روش و محتواى مطالب، قديمى است و در اينجا تأكيد نویسنده بر اين است كه آدم بن اسحاق، ثقه است و كتابى دارد و رواياتى از او نقل شده است و بس. روشن است كه خواننده امروزى انتظار دارد كه اطلاعاتى كامل و جامع و مانع و منظم و روشمند درباره شخصيتها و رجال حديث دريافت كند، ولى كتاب حاضر چنين توقعى را برآورده نمىكند و براى عموم مردم خستهكننده است و براى پژوهشگران رجال نوشته شده است.
- نویسنده، بحثى طولانى در مورد زرارة بن اعين مطرح كرده و در آن چنين آورده است: «.... پس بهتر آن است كه براى خلاصى از روايات تضعيف، آن را حمل بر تقيه كنيم و از اين روايت بهره ببريم كه عبدالله بن زراره از امام صادق(ع) نقل كرده است كه امام(ع) فرمود از طرف من به پدرت سلام برسان و به او بگو من خودم براى دفاع از تو عيب تو را مىگويم؛ چون مردم و دشمنان بهسرعت بهسوى هر كسى مىشتابند كه ما مدحش كنيم تا آزارش كنند و... و همچنين از روايت حسین فرزندش كه گفته است: به امام صادق(ع) گفتم پدرم سلام مىرساند و مىگويد خدا مرا قربانت كند، مدام كسانى مىآيند و مىگويند كه شما مرا ياد كردهاى و چنين و چنان گفتهاى؟! پس امام(ع) فرمود: به پدرت سلام برسان و به او بگو من به خدا قسم خير دنيا و خير آخرت را براى تو مىخواهم و من از تو راضى هستم، پس بعد از اين ديگر چه اهميتى دارد كه مردم چه بگويند؟! يا از روايت حمزه كه گفت به امام صادق(ع) گفتم به گوشم رسيده كه شما از عمويم؛ يعنى زراره اعلام برائت كردهايد! امام(ع) فرمود: من از زراره برائت نجستهام، وليكن آنان مىآيند و ذكر مىكنند و درباره او نظر مىدهند و اگر من ساكت بمانم، از اين سكوت استفاده كرده و مرا با آن الزام مىكنند، پس من مىگويم: «من قال هذا فأنا إلى اللّه منه بريء»؛ يعنى «هركس كه چنين بگويد پس من از او برائت مىجويم». پس اين روايات دلالت مىكند كه هرچه در ذم و لعن و تكذيبش وارد شده براى تقيه بوده و ترس از گرفتارى و دشمنىهاى مخالفان جائر و فاجر و..[۴]
- نویسنده در مورد ابوعبدالله معلّى بن خنيس چنين نوشته است: عادت و روش ما در مورد كسانى كه هم توثيق برایشان وارد شده و هم تضعيف، مانند اين مرد، اين است كه در شرح حالش به بيان تعارض اكتفا و اشاره مىكنيم، ولى چون اين مرد دربارهاش روايات مدح و ذمّ هر دو وارد شده، وليكن ترجيح با روايات مدحى است، چارهاى نيست جز اينكه شرح حالش را بهصورت كامل ذكر كنيم كه روش ما در اينگونه موارد چنين است. سپس نویسنده وارد بحث شده و توضيح كامل ارائه كرده است.[۵]
وضعيت كتاب
براى اثر حاضر در پايان جلد اول، فهرست منابع و فهرست تفصيلى مطالب و در پايان جلد دوم و سوم نيز فقط فهرست تفصيلى مطالب آمده است.
كتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعات و استنادات و توضيحاتش را بهصورت پاورقى آورده است.
نویسنده براى توليد اثر حاضر از منابع متعددى (51 كتاب عربى) استفاده كرده است.[۶]
نویسنده در آغاز اين اثر، تصاويرى از تقريظهايى به زبان عربى آورده است كه از سوى حضرات آيات سيد ابوالقاسم خوئى، شيخ آقابزرگ تهرانى و سيد ابوالقاسم كوكبى تبريزى صادر شده و حاوى تأييد توانايى علمى نویسنده در شناخت رجال و ارزشمندى كتاب حاضر است.[۷]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.