ترجمه و زبان؛ تبیینی بر پایه نظریههای زبانشناسی
ترجمه و زبان؛ تبیینی بر پایه نظریههای زبانشناسی تألیف پیتر فاست، ترجمه راحله گندمکار؛ این کتاب در باب رابطۀ عشق و نفرت میان زبانشناسی و نظریۀ ترجمه به رشتۀ تحریر درآمده است.
ترجمه و زبان | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | فاست، پیتر (نویسنده) گندمکار، راحله (مترجم) |
ناشر | علمی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1397 |
شابک | 3ـ370ـ404ـ964ـ978 |
موضوع | ترجمه,Translating and interpreting,a01 |
کد کنگره | P ۳۰۶/ف۲ت۴ ۱۳۹۷ |
ساختار
کتاب در 12 بخش تدوین شده است.
گزارش کتاب
این کتاب در باب رابطۀ عشق و نفرت میان زبانشناسی و نظریۀ ترجمه به رشتۀ تحریر درآمده است. بسیاری از زبانشناسان علاقهای به نظریۀ ترجمه ندارند و برخی از نظریهپردازدان ترجمه نیز هر روز بیش از پیش بر این مطلب تأکید میکنند که زبانشناسی نمیتواند چیزی به آموزههایشان بیافزاید. نویسندۀ این کتاب با این نگرش منفی در مورد زبانشناسی کاملاً موافق نیست؛ او زبانشناسی را نه منجی بزرگ ترجمه و نه ستمگری بیرحم نسبت به مطالعات ترجمه میداند، بلکه به اعتقاد او، مسائل متعددی در ترجمه وجود دارد که فقط از طریق زبانشناسی میتوان آنها را توصیف و تبیین کرد. افزون بر این، مترجمی که دست کم دانشی مقدماتی در باب زبانشناسی نداشته باشد، کسی است که با ابزاری ناقص کای میکند.
از آنجا که «دوران شکوه» مطالعات ترجمه بر مبنای زبانشناسی به اواسط دهۀ 1950 تا اواسط دهۀ 1980 میلادی مربوط میشود، در این نوشته به آثار کلاسیک آن دوران توجه ویژهای شده است. به هر حال با وجود بدبینیهایی که به آن اشاره شد، همچنان عدهای به رویکردهای زبانشناختی در حوزۀ مطالعات ترجمه علاقمندند و این گرایش امروزه حتی احیا شده است. به همین دلیل در این کتاب به این پیشرفتهای جدید اخیر در فصلهای پایانی پرداخته شده است.
زبانشناسی جدید در ابتدای قرن بیستم با اثر زبانشناس سوئیسی فردینان دوسوسور آغاز شد. او تمرکزش را بر مفهوم «زبان» به مثابه نظامی در یک مقطع زمانی خاص یعنی در قالب رویکردی همزمانی در سطحی بسیار انتزاعی معطوف کرد؛ سطحی که اصولی قدرتمند را در باب چگونگی ساختبندی کلی زبان نشان میدهد. الگوی ساختگرایی که او معرفی کرد، بسیار تأثیرگذار بود و این موضوع زمانی به اثبات رسید که با گذشت زمان، مردمشناسان، منتقدان ادبی و فیلسوفان نگرش سوسور را به عنوان الگویی برای توضیح مسئلهای به کار گرفتند که همواره میخواستیم در مورد زندگی، جهان و در کل در باب همه چیز بدانیم. از آنجا که زبانشناسی به مطالعۀ زبان میپردازد و نظریههای مستحکم و زایایی را در باب چگونگی عملکرد زبان به دست میدهد، و از آنجا که ترجمه فعالیتی زبانی محسوب میشوند، منطقی است که تصور کنیم زبانشناسی میتواند در باب ترجمه حرفهایی برای گفتن داشته باشد. واقعیت این است که در سال 1965، پژوهشگر انگلیسی جان کتفورد کتاباش یعنی «نظریهای زبانی در باب ترجمه» را با این جملات اغاز کرد: «به روشنی معلوم است که هر نظریهای در باب ترجمه باید از بطن نظریهای در ارتباط با زبان یعنی نظریۀ زبانی همگانی بیرون کشیده شود». با وجود این، دقیقاً در همان سال، زبانشناس نظریهپرداز آمریکایی نوام چامسکی در مورد کاربرد نظریهاش در ترجمه تردید داشت و معتقد بود که نظریهاش «متضمّن آن نیست که روالهایی منطقی برای ترجمۀ زبانها به یکدیگر وجود دارد». هر چند چامسکی متخصص در ترجمه نیست، اما به هر حال اینگونه گمانهزنی میکند که در اینباره نکاتی فراتر از منطق مطرح میشوند.
بخش اول «سازههای کوچکتر از واژه» در این بخش به عملکرد زیرکانۀ زبان اشاره شده که از آن تحت عنوان «تجزیۀ دوگانه» یاد میشود. از میان تمامی صداهایی که انسان میتواند تولید کند و هر نوزادی نیز در هفتههای آغازین تولدش قادر به تولید است، هر زبان فقط تعداد محدودی از آنها را برای تولید مجموعۀ محدودی از آواهای مختص به خود برمیگزیند؛ این همان تجزیۀ نخست است. در تجزیۀ دوم، زبان این مجموعۀ محدود را با هم ترکیب میکند تا مجموعهای از واژهها را شکل دهد که به طور بالقوه نامحدود مینماید. عملکرد زیرکانۀ زبان اینجاست که نظامی بسته، نظامی باز را به وجود میآورد.
وقتی از سطح آواها به سطح تکواژها و اجزای سازندۀ واژه گذر میکنیم، در واقع وارد حوزهای از زبانشناسی میشویم که «معنیشناسی» نامیده میشود که موضوع بخش دوم کتاب است. بدبینی نظریهپردازان ترجمه و مترجمان نسبت به زبانشناسی از این مسئله سرچشمه میگرفت که زبانشناسان ساختگرا در ابتدا از پرداختن به مسائل مرتبط با معنی در حوزههای نه چندان ساختمند خودداری میکردند، اما به هر حال این مسائل در «جعبۀ سیاه» ذهن وجود داشتند؛ جایی که قابل مشاهده نبود و دور از دسترس مطالعات علمی قرار گرفته بود. در درسنامۀ کلاسیک آن دوران، یعنی «دورۀ زبانشناسی» جدید اثر چارلز هاکت هیچ فصلی به معنی اختصاص نیافته بود. به هر حال، زبانشناسیای که به معنی توجهی نکند، نمیتواند برای مطالعات ترجمه کاربردی داشته باشد؛ مطالعاتی که معنی قطعاً در کانون موضوعاتاش قرار میگیرد. به بیان کتفورد، «واقعاً لازم است که نظریۀ ترجمه شامل نظریهای در باب معنی باشد».
دو مقولهای که رتسکر تحت عنوان «معادل» و «تبدیل» از آنها یاد میکند و همکارش شویتسر آنها را قیاس و بسندگی مینامد، واقعیتهای مربوط به گفتارند؛ یعنی شرایطی که در آن، ترجمه به عواملی مانند نقش بافت و متن بستگی دارد. در بخش چهارم دربارۀ ترجمه در قالب «قیاس» و «بسندگی» بررسی شده است.
هدف نهایی تمامی فنون و راهکارهای مختلفی که در این کتاب تا بخش پنجم مطرح شده، رسیدن به «تعادل» است؛ مفهومی که احتمالاً پرثمرتر از سایر مطالعات ترجمه است. بخش پنجم به این مبحث و تعاریف آن اختصاص یافته است.
کاری که مترجمان حرفهای و حتی تازهکار انجام میدهند این است که در جریان جدلی دائمی، ترجمۀ واژهها و عبارات در سطوح پایین را به سطوح متنی بالاتر یعنی به جمله و پاراگراف و حتی فراتر از آن به عواملی نظیر سیاق، ژانر، قراردادهای متن، موضوع و جز آن مرتبط میکنند. در بخش ششم به بررسی استلزامهایی پرداخته شده که این سطوح برای مترجم به همراه میآورند.
یکی از متداولترین دستورات در ترجمه این است که «به بافت توجه کنید» و یکی از دلایلی که سبب میشد تا دستور زایشی برای ترجمه کارآیی چندانی نداشته باشد، نادیدهگرفتن همین دستورالعمل بود. بافت موضوعی است که بررسی آن در بخش هفتم صورت گرفته است.
نوع دیگر از معنی جمله از طریق ساخت مفهومی شکل میگیرد و در زبانشناسی تحت عنوان ترکیببندی «آغازگر ـ پایانبخش» یا «نمای نقشی جمله» بررسی میشود. ساختهای متنی بزرگتر در قالب مقولۀ «انسجام» (پیوند دستوری و واژگانی) و «پیوستگی» (پیوند مفهومی) مورد بررسی قرار میگیرند. در بخش هشتم با عنوان «ساخت متن» به تمامی این مفاهیم پرداخته شده است.
مفهوم نقش متن همواره مبنایی برای پژوهشهای مختلف بوده است تا بتوان به کمک آن ترجمه را علمی کرد یا امکان ارزیابی آن را فراهم آورد. «نقشهای متن» و انواع آن در بخش نهم کتاب بررسی شده است.
در سه بخش پایانی کتاب نیز دربارۀ جامعهشناسی زبان، کاربردشناسی و روانشناسی زبان بحث و بررسی شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات