تحفة الزائر في مآثر الأمير عبدالقادر و أخبار الجزائر
تحفة الزائر في مآثر الأمير عبدالقادر و أخبار الجزائر | |
---|---|
پدیدآوران | جزائری، محمد عبدالقادر (نويسنده) |
ناشر | مطبعة التجارية |
مکان نشر | مصر - اسکندریه |
سال نشر | 1903م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | /ج4 ت37 294/7 DT |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تحفة الزائر في مآثر الأمير عبدالقادر و أخبار الجزائر، اثر محمد عبدالقادر جزائری (متوفی 1331ق) کتابی است در دو جلد به زبان عربی با موضوع تاریخ و جغرافیای اسلامی. محمد عبدالقادر جزائری در این اثر اخبار مربوط به الجزائر و احوالات شخصی پدرش امیر عبدالقادر را در دو جلد بیان کرده است. وی در جلد اول به بیان سیره جنگی پدرش پرداخته و در جلد دوم به سیره علمی و قلمی او. او مقدمهای بر جلد اول کتاب نوشته و در آن شهرهای مهم، رودها و برخی وقایع مهم این کشور را بیان کرده است.
ساختار
کتاب دو جلد دارد. جلد اول حاوی خطبه مؤلف، مقدمه وی و محتوای مطالب در روش جنگی (سیره سیفیه) پدر نویسنده است و جلد دوم در سیره و روش علمی (سیره قلمی) او.
گزارش محتوا
نویسنده در خطبه جلد اول کتاب درباره این اثر توضیح داده است. وی پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اسلام(ص) و خاندان و اصحاب ایشان که تابعین از آن حضرت در شرع، سنت، زبان و شمشیرشان بودند، مینویسد: فیقول الفقیر الی مولاه الغنی محمد بن الامیر عبدالقادر الحسنی:... ناگاه بلاهای زمانه بر ما فرود آمد و سربازان فرانسوی مانند مور و ملخ از دریا بر ما حمله کردند. ما تصمیم گرفتیم که با تمام وجود و غیرتمان از وطن دفاع کنیم و جانهایمان را در حمایت از ساکنان این سرزمین از هر بلایی فدا نماییم. میان ما جنگهای کمرشکنی در گرفت. آنها ما را زیر سم اسبانشان و زیر پایشان له کردند و ما را در حزن فرو بردند. ما نیز در مقابلهبهمثل به مانند آنان عمل کردیم تا اینکه اضطراب بر قلبهای مردم حاکم شد و ضعف ما شدت گرفت. عبارات نویسنده مسجع و زیباست مثلاً در عباراتش در همین جمله پیشین چنین است: ثم کاثرونا بالخیل و الرجل و ساورونا فی الحزن و السهل فقابلنا اعمالهم بالمثل حتی استولی علی قلوب الرعیة الاضطراب و استحکم الوهن فیها بتمکن الاسباب. وی مینویسد: درعینحال ما دفاع را ترک نگفتیم و مشاجره یا درگیری میان دو دولت فرانسه و مراکش ادامه پیدا کرد. چون خدا نخواست ما بر دفع صدمات و هجوم آنان غلبه کنیم، صلاح را بر تسلیم دیدیم. و با فرانسویان بر اساس شروط معین و معاهدات خاصی صلح کردیم. و به حکم قضا و قدر برخی شهرها را خالی کرده به آنها دادیم و هجرت کردیم.[۱]
5 سال در فرانسه صبر کردیم و از حکومت، عهد پیشینش را مراعات نمودیم و از آنان انتظار وفای وعده داشتیم. تا اینکه خدای متعال راه نجاتی برای ما گشود و برایمان گشایشی ایجاد کرد؛ از آن بردگی نجاتمان داد ما امیدوار شدیم به وطن برگردیم تا کنار دوستان و خانواده راحت باشیم. از فرانسه خارج شدیم و ساحل دریا را پیش گرفتیم تا به اسلامبول امن و محافظتشده رسیدیم؛ شهر سعادت و مقر خلافت اسلامی. هفت روز در آنجا ماندیم. پدرم به دیدن سلطان غازی عبدالمجیدخان موفق شد و وی بسیار بر پدرم لطف و احسان کرد. سپس بهقصد اقامت به بورسا (بروسة) رفتیم و دو سال و شش ماه در آنجا ماندیم. سبب خروج ما از این شهر، زلزله عظیمی بود که در این شهر رخ داد و اهالی آن را به مصیبتهای ناگواری کشاند. پس قصد شهرهای شامی را کردیم و به دمشق رفتیم و ساکن آنجا شدیم. باآنکه در آن شهر بسیار مورد اکرام بودم ولی گاهی دوری از خانواده و وطن من را اذیت میکرد. عبارات وی در توصیف وطن و دوریش از آن چنین است: «کان یغلب علیّ فی اغلب الاحیان تذکر الاهل و الاوطان. فتحرک منی السواکن. و تنبعث منا الاشواق الکوامن. سیما اذا مررت بمنظر یروق. و اومضت من ناحیة المغرب بروق... و ما عسی ان اذکر فی اقلیم وقع علی فضله الاتفاق. و حاز قصب السبق علی غیره بالاستحقاق. فهیها ان تنقطع له من المدائح. و لو قطعت تغریدها الحمائم الصوادح. فان شوقی الیه شوق البلبل الی الورد و امروء القیس الی الأبلق الفرد».[۲]
من تصمیم گرفتم درباره پدرم صحبت کنم. من بسیار با خانوادهام درباره چیزهای عجیب و بعید صحبت میکنم. مثلاً همین جنگی که بر سرمان آمد و هجرت اجباریمان. آنان نیز مجالسشان را با این گرم میکنند و در کتابها مینویسندش تا به دست آیندگان برسد. مخفی نماند که تحریر حال بزرگان و تسطیر مزایای آنان در صفحات دفاتر از سنت بزرگان و طریقه اهل عرفان است. خصوصاً این امیر مشهور و سید جلیل بزرگ که حسن سیرتش در اطراف و اکناف زبانزد است. به نظرم اگر بخواهیم او را در میان پیشینیان تشبیه کنیم باید به عمر بن عبدالعزیز در زهد و رشادتش تشبیهش کرد و از خلف به یوسف صلاحالدین در حرکات و غزوات و جهادش. بلکه او در برخی موارد در جمع میان اضداد شبیه جد کرّارش علی بن ابیطالب(ع) است. از من درخواست شد و این درخواست تکرار هم شد که احوال پدرم را به کتابت دربیاورم. آنان به من گفتند تو پسر او هستی و سزاوارتر و آگاهتر از دیگران به بیان حالاتش و عذری را از من قبول نکردند. به نظرم زبان من در بیان فضایل او کم میآورد: در بیان فضائلش این بس که بزرگترین دشمنش جملاتی درباره او گفته که سزاوار خطاب زبان دوست مهربان به دوستش است. این جمله مانند ضربالمثل در میان کتابها و دفاتر جریان دارد؛ موسیو اسکندر در مار در تاریخش از مارشال سولیت فرانسوی نقل میکند که او در سال 1840 به برخی یارانش گفت: در حال حاضر کسی را مستحق لقب اکبر نمیدانم مگر سه نفر را که هر سه هم مسلمان هستند؛ امیر عبدالقادر و محمدعلی پاشا و شیخ شامل.[۳]
نویسنده میگوید از خدا طلب خیر کردم و سعی در جمع وقایع کردم و در این راستا تواریخ وقایع مدون به زبان فرنگی را جمع نموده و آن را به عربی ترجمه کردم. پس از مطالعه آن و امعان نظر در آن، برخی نویسندگان این تواریخ را در جاده صواب دیدم و برخی را بر خطا و طرفداری از مسائل قومی و نژادی خودشان. برخی نیز، بعضی وقایع را فراموش کرده بودند. لوییس والت، نویسنده اسرار مارشال پژو در تاریخش با عنوان فرانسویان در الجزایر چیزهایی مینویسد و برخی نویسندگان دیگر چیزهای دیگری، ازاینرو نویسنده این خبرها را در میزان واحدی از اعتبار قرار داده و حاکم میان حرفهای آنان را شهادت پدرش بر قول یک طرف قرار داده است. نویسنده در این میان متوجه میشود که افاضل وقت به اخبار شهرهای الجزایر و سایر امور آن، تشویق میکنند. ازاینرو تصمیم گرفته که در مقدمه توضیحی کافی درباره جغرافیای مغرب بخصوص مغرب اوسط که موطن اسلاف خودش است، بدهد. وی در این قسمت شهرها و مناطق و کوهها و رودهای مشهور را بیان کرده و برخی اخبار و حوادث را نیز ذکر کرده است. همچنین از دولتهای سهگانه اسلاف این بلاد یاد کرده و عمر این مناطق از اولین کسانی که در آنجا زیست کردهاند را بیان کرده است. جنگهای بزرگ و... نیز در این مقدمه بیان شده و سعی در بیان مطالب این مقدمه، بر اختصار بوده است تا شنونده ملول نشود. نویسنده پس از پایان کارش، آن را در دو بخش ارائه کرده است؛ بخش اول سیره و روش جنگی پدرش (سیرته السیفیة) و بخش دوم، سیره علمی (سیرته القلمی) او. وی این اثر را «تحفة الزائر في مآثر الأمير عبدالقادر و أخبار الجزائر» نام نهاده است.[۴]
در بخش اول که میتوان به دوره مقاومت امیر نام نهاد وقایع سالهای 1830 تا 1847م گنجانده شده است. در این قسم مدخل بلندی آمده که جغرافیا و تاریخ منطقه در زمانهای پیشین تا اشغال فرانسه به تصویر کشیده شده است. در بخش دوم، سیره علمی امیر از زمان خروجش از الجزائر در سال 1847م تا وفاتش در شهر ایار (مایو) در سال 1883 مطرح شده است[۵].
وضعیت کتاب
شماره صفحات مطالب کتاب به دو صورت ذکر شده؛ شماره صفحاتی که در بالای متن هست که متعلق به همین نسخه چاپی از اثر است و شماره صفحاتی که هر چند صفحه یکبار یک عدد به آن افزوده میشود که ظاهراً شماره صفحات نسخه خطی کتاب باشد.
فهرست مطالب و فهرست اغلاط در انتهای جلد اول آمده است. در انتهای جلد دوم، فقط فهرست اغلاط آمده است.
پانویس
منابع مقاله