تاریخ تشیع از صدر اسلام تا پایان دوره خلفای راشدین
تاريخ تشيع از صدر اسلام تا پايان دوره خلفای راشدين | |
---|---|
پدیدآوران | فخری، محمد (نویسنده) |
ناشر | ايليا فخر |
مکان نشر | مشهد مقدس - ایران |
سال نشر | 1388 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 978-600-90445-0-4 |
موضوع | اسلام - تاریخ - از آغاز تا 41ق.
شیعه - تاریخ علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - اثبات خلافت |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 239 /ف3ت2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاريخ تشيع از صدر اسلام تا پايان دوره خلفاى راشدين، از آثار محمد فخرى (متولد 1339ش) است كه در آن، پيدايش تشيع و سير تحول و تطور تاريخى آن را از آغاز تا پايان حكومت اميرالمؤمنين على(ع) با استفاده از روش پژوهش تاريخى و با استناد به منابع متعدد و معتبر توضيح داده است.
ساختار
اين كتاب از يك پيشگفتار و يك مقدمه و پنج بخش به اين ترتيب تشكيل شده است: 1. تشيع در عصر رسول خدا(ص) (شامل 5 فصل)، 2. تشيع در عصر خلافت ابوبكر (شامل 7 فصل)، 3. تشيع در عصر خلافت عمر (شامل 2 فصل)، 3. تشيع در عصر خلافت عثمان (شامل 3 فصل) و 5. تشيع در عصر خلافت على(ع) (شامل 5 فصل).
گزارش محتوا
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
- نویسنده در پيشگفتار هدفش را از نگارش اين اثر چنين معرفى كرده است: بسيارى از نويسندگان از فرق مختلف اسلامى بر اساس آنچه در كتابهاى معروف آنان آمده است؛ نه اينكه تشيّع و مكتب اهلبيت(ع) را به عنوان مذهب اصلى يا مذهب مستقل و رسمى در كنار مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفى و حنبلى و شافعى و مالكى كه حدود دو قرن پس از پيامبر اسلام(ص) پيدا شده است) نمىدانند، بلكه برخى آن را ساخته و پرداخته بيگانگان مىدانند و بعضاً به يهود و مجوس نيز نسبت مىدهند يا اينكه آن را پديد آمده بعد از خلافت عثمان يا پس از قرن اول هجرى مىدانند. براى پى بردن به ريشه اصيل اين مكتب از زمان پيامبر(ص) و مستندات و شواهد تاريخى آن و براى دفاع از حقّانيت مكتب تشيّع و اهلبيت(ع) و روشن شدن اذهان دانشپژوهان و محققان مسلمان برآنيم تا به تحليل اجمالى از مباحث ريشهاى تاريخى مسألهى خلافت بعد از پيامبر(ص) و حقّانيت على(ع) براى امر خلافت پرداخته و مدارک را بهطور علمى مورد بررسى قرار دهيم.[۱]
- همچنين نویسنده در مقدمهاش يادآور شده كه مهمترين موضوع در تاريخ شيعه در دوره بعد از رحلت پيامبر(ص)، روشن شدن دلايل انحراف امامت و خلافت از مسير اصلى خود و ريشههاى آن، دلايل عدم انتخاب على(ع) به عنوان شاخص تاريخ شيعه به رهبرى جامعه، با وجود نصوص مستند و معتبر رسيده از پيامبر اكرم(ص) مىباشد كه بايد تبيين گردد. لازم به تذكر است كه تاريخ مكتوب و مشهور نوعاً به اين قسمت اشارهى صريح ندارد. لذا تاريخ تشيّع را بايد در لابلاى مكتوبات مختلف اعم از ادبيات، تاريخ، تفسير، و رجال و حديث جست، چرا كه آنچه تاريخنگاران نوشتهاند آن چيزى است كه حاكم بوده است و آنچه كه حاكم بوده است خلافت انحرافى بوده است نه شيعه. در اين تحقيق برآنيم كه روشن گردد تشيع از همان زمان صاحب رسالت يعنى پيامبر اكرم(ص) به ما رسيده است و ريشه در ایرانیان يا عبدالله بن سبا ندارد بلكه اساس و ريشه آن را در زمان شارع اسلام و عهد او جستجو كنيم. فقط مىخواهيم سابقهى تشيّع و تقدم آن نسبت به هر نحله و مذهب و مكتب را صرفا از بعد تاريخى اثبات نماييم.[۲]
- بر اساس تحقيق نویسنده: گروهى از صحابهى برجستهى پيامبر(ص) با تأكيد بر اينكه خلافت به تصريح رسول خدا(ص) حقّ على(ع) است، پس از رحلت رسول اكرم(ص) با ابوبكر بيعت نكردند و بهطور جدّى از مواضع على(ع) پيروى نمودند و خواستار جانشينى على(ع) بودند و تا زمانىكه على(ع) مصالحه ننمود آنان نيز از امامشان پيروى میكردند و بعدها نيز با صلاحديد آن حضرت(ع) در بعضى امور همكارى داشتند.[۳]
- بر طبق پژوهش نویسنده: در اينكه بيعت على(ع) يا استنكاف از بيعت ابوبكر و بعد از وفات حضرت زهرا(س) چگونه بود؟ آيا با ميل و علاقه بود يا به زور و ناچارى، يا از باب تقيّه؟ جاى بحث دارد. علماى اهل سنّت آن را بالطّوع مىدانند و برخى هم اجبار و اكراه را در مقدّمات آن و حتّى زور و تهاجم و شكستن در خانهى زهرا(س) را نيز تصريح كردهاند. در اين مورد، اقوال شيعه و علماى اماميّه را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد: الف) گروهى معتقدند كه على(ع) با ابوبكر بيعت كرد ولى با اجبار و اكراه و از باب تقيّه نه به ميل و رضاى خود. ب) گروه دوم بر اين عقيدهاند كه وى اصلاً بيعت نكرد. ولى به خاطر مصالح اسلام و خوف از تشتّت و اختلاف و ارتداد ميان مردم، عدم امكان پيروزى سريع نظامى در صورت درگيرى مهمتر از همهى وصاياى پيامبر(ص) كه فرموده بود در صورت فقدان نيرو، صبر پيشه سازید و درگير نشويد، سكوت اختيار كرد. خليفه و مشاورانش همينكه احساس كردند على(ع) قصد درگيرى و قيام مسلّحانه ندارد و در فكر تهيّهى نيرو و سلاح و مقابله با دستگاه خلافت نيست، او را به حال خود گذاشتند و بعدها اجبار و اكراهى در كار وجود نداشت و او هم بيعت نكرد.[۴]
- نویسنده درباره شوراى شش نفرى، اين پرسش را مطرح كرده است كه: چرا خلافت فقط در شش نفر، آنهم با تركيب ناهمسان خلاصه شود؟ اگر اينها به گفته عمر بهترين افراد امّت هستند كه پيامبر(ص) از آنها خشنود بوده است، چرا در صورت شركت نكردن يا مخالفت كشته شوند؟ و چرا در صورت توافق نكردن همگى كشته شوند؟ اساساً چرا عبدالرّحمن حقّ وتو يا حقّ مخالفت داشته باشد و سخنش حجّت باشد و طرف او خليفه گردد؟!.[۵]
- يكى از روشهاى تنبيه شیعیان على(ع) از سوى عثمان تبعيد آنها به شام بوده است كه ممكن است به دلايل زير باشد: 1- در شام معاويّه به عنوان رهبر مخالفان على(ع) و بنى هاشم حاكم بود كه بهتر از هر كسى مىتوانست شیعیان و پيروان على(ع) را سركوب كند. 2- عثمان با تبعيد ناراضيان و مخالفان به شام، مدينه را از اعتراض و برخورد آنان خالى مىساخت و اگر هم سركوب و خشونتى از سوى معاويّه نسبت به مخالفان انجام مىشد بدنامى آن متوجّه خليفه نبود. از جمله كسانى كه به دستور خليفه به شام تبعيد شدند ابوذر، مالك اشتر، صعصعه بن صوحان و برادرش زيد، كميل بن زياد، جند بن زهير بودند. اين عدّه جز ابوذر، از قرّاء و بزرگان كوفه بودند كه در كوفه با سعيد بن عاص، عامل خليفه، درگير شده بودند و بنا به گفتهى بلاذرى در كوفه، مردم را به خلع عثمان و بيعت با على(ع) فرامىخواندند.[۶]
- على(ع) در خلافت چهار سال و چند ماههى خود اگرچه نتوانست اوضاع درهم ريختهى جامعهى اسلامى را كاملاً به حال اوّلى كه داشت برگرداند ولى از چند جهت عمده موفّقيّتهایى حاصل كرد: 1- بهواسطهى سيرت عادلهى خود، قيافهى جذّاب سيرت پيغمبر اكرم(ص) را به مردم خاصّه به نسل جديد نشان داد. 2- در دوران كوتاه خلافت على(ع) مىتوان گفت كه شيعه با دو مسئلهى اساسى روبهرو بود. نخست آنكه در سختترين وضع و در كنار امام راستين خويش كه با مشكلات بسيار حكومت مىكرد، استوار باقى ماند. ديگر اينكه از سخنان و خطبههاى پربار و بليغ امام در تمام زمينههاى علوم اسلامى بهره مىجست. على(ع) با آنهمه گرفتارىهاى طاقتفرسا و سرگرمكننده، ذخاير گرانبهایى از معارف الهيّه و علوم حقهى اسلامى را ميان مردم به يادگار گذاشت. امام(ع) در وضعيّتى بسيار دشوار و بىهيچ سازش، با ناكثين، قاسطين و مارقين، به مبارزه برخاست و كوشيد حقوق مظلومان و محرومان را از حلقوم مالاندوزان و اشراف قريش بيرون آورد. 3- گروه انبوهى از رجال دينى و دانشمندان اسلامى را تربيت كرد كه در ميان ايشان جمعى از زهّاد و اهل معرفت مانند: اويس قرنى و كميل بن زياد و ميثم تمّار و رشيد هجرى وجود دارند كه در ميان علماى اسلامى از مصادر عرفان شناخته شدهاند و عدهاى مصادر اوليهى علم فقه و كلام و تفسير و قرائت و غير آنها مىباشند.[۷]
- اين نكته قابل توجه است كه تعبير «خلفاى راشدين» كه نویسنده محترم در اين اثر بهوفور بهكار برده؛ اصطلاحى شيعى نيست و در تعابير شیعیان براى اشاره به دوره 25 ساله (11- 35ق) عباراتى چون «خلفاى نخستين» و يا «خلفاى سهگانه» استفاده مىشود.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتداى كتاب و فهرست منابع و مآخذ در انتهاى آن آمده است. توضيحات نویسنده، ارجاعات و منابع مطالب كتاب با ذكر جلد و صفحه در پانوشت صفحات ذكر شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.