بورژوا در میانه تاریخ و ادبیات
بورژوا در میانه تاریخ و ادبیات تألیف فرانکو مورتی، ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی؛ بورژوا.... در روزگاری نهچندان دور کاربرد این مفهوم در تحلیل اجتماعی ناگزیر مینمود؛ امروزه اما شاید سالها بگذرد و این کلمه به گوشمان نخورد.
| بورژوا در میانه تاریخ و ادبیات | |
|---|---|
| پدیدآوران | مورتی، فرانکو (نویسنده)
مهاجر، مهران (مترجم) نبوی، محمد (مترجم) |
| ناشر | آگه |
| مکان نشر | تهران |
| سال نشر | 1397 |
| شابک | 8ـ346ـ329ـ964ـ978 |
| موضوع | طبقه متوسط در ادبیات,ارزش های اجتماعی در ادبیات |
| کد کنگره | PN ۵۶/ط۲/م۸ |
ساختار
کتاب در پنج فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
بورژوا.... در روزگاری نهچندان دور کاربرد این مفهوم در تحلیل اجتماعی ناگزیر مینمود؛ امروزه اما شاید سالها بگذرد و این کلمه به گوشمان نخورد. سرمایهداری قدرتمندتر از هر زمانی است؛ اما تجسم فردی آن گویا ناپدید شده است. ماکس وبر در سال 1895 نوشت: «من عضوی از طبقۀ بورژوا هستم، خود را بورژوا احساس میکنم و با آرمانها و ایدهآلهای آن بزرگ شدهام».
نویسنده در این کتاب کار را با بورژوایی شروع میکند که هنوز به قدرت نرسیده است (فصل ارباب ـ کارگر): گفتگویی میان دفو و وبر پیرامون مردی تنها در یک جزیره، جداافتاده از باقی انسانها؛ البته مردی که میخواهد الگویی را برای زندگی خود بیازماید و میخواهد کلام درستی برای بیان آن بیابد. در «سدۀ جدی» جزیره به نیمقارهای بدل شده است: بورژوا در اروپای غربی پروبال گسترده و نفوذ خود را در بسیاری جهات گسترش داده است؛ این «هنری» ترین لحظۀ این تاریخ است: سربرآوردن ابداعات روایی، انسجام سبکی، شاهکارهای ادبی: ـ ادبیات بورژوایی بزرگ ـ البته اگر اساسا چنین ادبیاتی موجود بود. در بریتانیای عصر ویکتوریا، «مه» داستانی دیگر حکایت میکند: بورژوازی، پس از دههها موفقیت چشمگیر دیگر نمیتواند صرفا «خودش» باشد؛ اینک استیلای او بر بقیۀ جامعه ـ «هژمونی» او ـ دستور کار قرار گرفته است و در همین لحظه، بورژوازی ناگهان از خود احساس شرم میکند؛ او به قدرت رسیده اما وضوح دید خود را ـ «سبک» خود را ـ از دست داده است. این نقطۀ عطف و لحظۀ تصمیمگیری است: بورژوا درمییابد که در اعمال قدرت در حوزۀ اقتصاد بهتر عمل میکند تا در تثبیت حضور سیاسی و صورتبندی یک فرهنگ عمومی. سپس خورشید بر سدۀ بورژوازی تابیدن میگیرد: در مناطق جنوبی و شرقی این «گژدیسگی ملی»، و به واسطۀ مقاومت رژیم کهن، یک چهرۀ بزرگ پس از چهرهای دیگر از پا در میآید و به ریشخند گرفته میشود؛ در حالی که در همان سالها از ناکجاآباد تراژیک آثار ایبسن انتقاد از خودِ فرجامین و رادیکال زندگی بورژوایی به گوش میرسد («ایبسن و روح سرمایهداری»).
بورژوا در این کتاب بیشتر در سبکها یافته شده تا در داستانها و منظور از «سبک» عمدتا دو چیز است: نثر و کلیدواژهها. رتوریک نثر کمکم و هر بار یک جنبۀ آن (تداوم، دقت، زایایی، ناباروری و....) وارد میدان دید میشود؛ یعنی در دو فصل نخست کتاب، آنجا که قوس صعودی آن در سدههای هجدهم و نوزدهم رسم شده، نثر بورژوایی دستآورد بزرگی بوده است ـ نثری بسیار پرکار. در جهان نثر بورژوایی هیچ خبری از الهام ـ عطیۀ خداوندی که در آن ایدهها و نتایج به شکلی جادویی در لحظۀ یگانۀ آفرینش در هم ادغام میشوند ـ نیست و این امر گویای آن است که نمیتوان تصوری از رسانۀ نثر داشت اما بیدرنگ به کار نیندیشید. البته منظور از کار، کار زبانی است؛ کاری از آن دست که برخی از بارزترین ویژگیهای فعالیت بورژوایی را در خود دارد. اگر این کتاب قهرمانی داشته باشد، بیگمان همین نثر پرکار است. نثری که کلیاتش بیان شد، نثری آرمانی است که هیچگاه در هیچ متن مشخصی تحقق نیافته است؛ اما کلیدواژهها چنین نیستند؛ آنها کلماتی واقعی هستند که نویسندگانی واقعی به کارشان میگیرند و به بهترین وجه ردشان را گرفت.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات