ابن شداد، یوسف بن رافع

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از بهاءالدین بن شداد)
    ابن شداد، یوسف بن رافع
    نام ابن شداد، یوسف بن رافع
    نام‌های دیگر اب‍ن ش‍داد، اب‍و ال‍م‍ح‍اس‍ن ی‍وس‍ف ب‍ن راف‍ع‌

    اب‍ن ش‍داد، ب‍ه‍اء ال‍دی‍ن ی‍وس‍ف ب‍ن راف‍ع‌

    نام پدر رافع
    متولد 539ق
    محل تولد موصل
    رحلت 632 ‌ق
    اساتید ابن شيرجى

    فخرالدين سعيد بن عبدالله شهرزورى

    مجدالدين عبدالله بن محمد اشيرى، سراج‌الدين محمد بن على جيانى،

    برخی آثار النوادر السلطانیة و المحاسن الیوسفیة
    کد مؤلف AUTHORCODE08150AUTHORCODE

    ابن شداد، ابوالمحاسن بهاءالدين يوسف بن رافع بن تمیم بن عقبة بن محمد بن عتاب اسدى (539-632ق)، فقيه، قاضى و تاريخ‌نگار شافعى

    ولادت

    ایشان در رمضان 539ق / مارس 1145م، در موصل زاده شد.

    در كودكى پدر خود را از دست داد و دائيان وى تربيتش را به عهده گرفتند و از آنجا كه شداد جد مادرى‌اش بود و دائيان او به بنى شداد معروف بودند، او نيز به ابن شداد معروف شد.

    اساتید

    او در كودكى قرآن را حفظ كرد و وقتى ابوبكر يحيى بن سعدون قرطبى به موصل آمد، نزد وى به شاگردى پرداخت و حديث، تفسير و قرائت‌هاى هفت‌گانه قرآن را نزد او فراگرفت و تا واپسين سال زندگى استاد، ملازم وى ماند.

    استاد ديگرش عبدالله بن خضر معروف به ابن شيرجى بود كه پاره‌اى از تفسير ثعلبى را به وى آموخت. او نزد فخرالدين سعيد بن عبدالله شهرزورى مسندهاى شافعى، ابوعوانه، ابویعلى و جامع ترمذى و سنن ابوداوود را خواند و در 567ق / 1172م، از او اجازه گرفت. مجدالدين عبدالله بن محمد اشيرى، سراج‌الدين محمد بن على جيانى، شهده (زنى كاتب در بغداد)، ابوالمعيث و شيخ رضى‌الدين قزوینى استاد نظامیه بغداد، ديگر استادان او بودند.

    وى پس از ازدواج، به بغداد رفت و چهار سال مُعيد مدرسه نظامیه شد. در 569ق، به موصل بازگشت و در مدرسه‌اى كه كمال‌الدين شهرزورى، تأسيس كرده بود، به تدريس پرداخت. در همین دوران بود كه ابن خلكان از درس وى بهره برد.

    او در 583ق / 1188م، به حج رفت، سپس برای زيارت قدس و خليل(ع) به شام رهسپار شد و چون به دمشق رسيد، صلاح‌الدين ايوبى او را نزد خود خواند و گرامى داشت. پس از بازگشت از قدس، به درخواست صلاح‌الدين در دژ اكراد با او ديدار كرد و کتابى به او هديه نمود و در اوايل جمادى‌الاول 584ق / ژوئيه 1188، به خدمت او درآمد.

    او گاه از طرف صلاح‌الدين، برای میانجى‌گرى يا جمع‌آورى نيروهاى كمكى از خليفه وقت و ديگر حاكمان به سنجار، جزيره، موصل، اربل و ساير شهرها مى‌رفت.

    وى همچنين قاضى عسكر و قاضى بيت‌المقدس شد و از این زمان تا 589ق؛ يعنى تا درگذشت صلاح‌الدين، چونان دوست، مشاور و دستيارى تاريخ‌نگار، در تمام سفرها و جنگ‌ها، همراه او بود. این دوستى موجب شد كه بتواند شرح زنده وقايع دوران صلاح‌الدين را بنویسد.

    او در 591ق / 1195م، به خدمت ملك ظاهر غياث‌الدين فرزند صلاح‌الدين درآمد و او قضاى حلب و سرپرستى اوقاف را بر عهده وى نهاد. ابن شداد افزون بر آن، در كارهاى سياسى و حكومتى مورد مشورت غياث‌الدين بود.

    حلب در آن زمان چند مدرسه‌اى بيش نداشت و شمار دانشمندان مقيم آنجا اندك بود؛ ازاين‌رو، وى درآمد اقطاعى را كه عمادالدين عثمان، پسر صلاح‌الدين به او داده بود و بيش از صد هزار درهم در سال برآورد مى‌شد و به علت نداشتن فرزند و خویشاوند، نيازى به آن نداشت، صرف نوسازى مدارس كرد و دانشمندان را از دور و نزدیک به آنجا دعوت نمود. وى در 601ق / 1204م، نيز مدرسه‌اى برای شافعيان و در نزدیک آن، مركزى برای تدريس حديث نبوى ساخت و بين آن دو، مقبره‌اى برای خود بنا كرد كه دو در به آن دو مدرسه داشت.

    در 607ق / 1210م، از طرف ظاهر كه عزم ملك عادل را بر لشگركشى به شام و جنگ با سپاهيان صليبى، برای مقابله با خود پنداشته بود، به مصر رفت و با عادل، پيمانى سياسى بست. در 608ق / 1211م، دوباره به نمايندگى از جانب ظاهر به قاهره رفت تا دختر عادل را برای او خواستگارى كند و عادل نيز پذيرفت. پس از مردن ظاهر، الملك العزيز كه دو سال و اندى بيش نداشت، به حكومت رسيد ‎و عملا ابن شداد به همراه كفيل عزيز؛ يعنى شهاب‌الدين‌ابوسعيد طغرل كه متولى تدبير حكومت بود، كارها را حل و فصل می‌كردند.

    در این ايام، ابن شداد قدرت زيادى داشت، ديگر فقيهان نيز به سبب او حرمت زيادى داشتند. در این دوران، ابن شداد به‌رغم پيرى و بيمارى، همچنان به روايت حديث ادامه مى‌داد. در 628ق / 1231م، رهسپار مصر شد تا برای اهداف سياسى، دختر حكمران مصر، الملك الكامل را كه در پى دو سفر در 613ق / 1216م و 626ق / 1229م، به عقد الملك العزيز درآورده بود، به حلب بياورد، اما در بازگشت به حلب دريافت كه حكمران جوان برای خود مستقل شده و كفالت را از او برداشته‌اند.

    چنين وضعى، خوشايند قاضى نبود و از آن پس از كارهاى حكومت كناره گرفت، اما همچنان به گفتن حديث مى‌پرداخت.


    ویژگی‌های دورۀ‌ ایوبیان

    از ویژگی‌های قابل تأمل دورۀ ایوبیان یکی ارتباط دو جانبۀ فقیهان با دستگاه حکومت و دیگری نوشتن کتاب‌های تاریخی(غالباً دربارۀ ظهور و سقوط حکومتها وشیوۀ اداری زمامداران) توسط دانشمندان علوم دینی است و صاحب‌نظران برای هر کدام از این دو پدیده که به روشنی در شخصیت ابن‌ شداد پدیدار است انگیزه‌هایی ذکر کرده‌اند. به هر حال تاریخ‌نگاری، هم در مدرسه‌ها و هم در میان عالمان آن روزگار رواج داشت و شکلهای گوناگون به خود می‌گرفت و یکی از دلیل‌های آن شاید این باشد که پاره‌ای از شخصی‌های بزرگ حدیثی و فقهی علاقۀ خاصی به نگارش تاریخ پیدا کرده بودند.

    افزون بر ابن‌ شداد می‌توان از اشخاصی چون ابن‌ عساکر، ابوشامه و ابن‌ خلکان نام برد که در طول زندگی و پس از آن، در وهلۀ اول و پیش از هر چیز، در زمینه‌های دیگری غیر از تاریخ مانند فقه یا حدیث جلب نظر می‌کردند و نمونه‌های برجستۀ این واقعیتند. به عبارت دیگر برخی از عالمان این دوره که ستم‌های رسمی داشتند، با گردآوری رویدادها و در‌دست داشتن سندهای رسمیی که موقعیت‌های شغلی در اختیارشان گذاشته بود، در نگارش تاریخ سهیم شدند. یکی از همین نوشته‌ها که بی‌شک اهمیت برجسته‌ای در زمینۀ تاریخ‌نگاری دارد کتاب النوادر السلطانیۀ ابن‌ شداد است.

    هر چند ابن‌ شداد تنها پنج سال با صلاح‌الدین بوده است، ولی این اثر منبع مهم و موثقی دربارۀ شرح حال صلاح‌الدین و جنگ‌های او شمرده می‌شود. گرچه النوادر در مقایسه با نوشته‌های عمادالدین کاتب کار کوچکی است، ولی به زبان روشن و ساده و همچنین دقت در ضبط گزارش‌هایی که ابن‌ شداد بیشتر آنها را با چشم دیده بوده است اثری ارزشمند است.

    کتاب را می‌توان دو بخش کرد: بخش نخست شامل زندگی صلاح‌الدین، عبادتها و فضیلت‌های اخلاقی اوست که هرکدام زیر عنوان‌های ویژۀ خود در فصلی کوچک مطرح می‌شوند. این بخش که تا رویدادهای ۵۸۴ ق / ۱۱۸۸ م را شامل می‌شود، به گفتۀ خود ابن‌ شداد محصول روایت‌هایی است که از افراد مورد اعتماد شنیده (صص ۳۴-۸۶) وخود در آن‌ها حضور نداشته است. چهره‌ای که وی در اوایل کتاب از صلاح‌الدین ترسیم می‌کند به یک عارف دلسوخته شبیه‌تر است تا یک سلطان قدرتمند.

    نویسنده در این بخش ضمن گفت‌وگو دربارۀ اعتقادات صلاح‌الدین مخالفت او را با فیلسوفان می‌ستاید و فرمان قتل شهاب‌الدین سهروردی (د ۵۸۷ ق / ۱۱۹۱ م) را این گونه توجیه می‌کند که گفته‌اند شیخ با شرایع مخالفت می‌ورزیده است (ص ۱۰).

    بخش دوم کتاب که بدنۀ اساسی آن را تشکیل می‌دهد شامل رویدادهایی است که آغازش سفر شیرکوه به مصر و پایانش مرگ صلاح‌الدین در ۵۸۹ ق / ۱۱۹۳ م است.

    با این همه نوشتۀ وی در پاره‌ای از موارد تهی از لغزش نیست و برای تصحیح آن می‌توان از منابعی چون نوشته‌های ابوشامه و ابن‌ خلکان استفاده کرد (برای نمونه نوشته‌های این سه را در مورد تاریخ نخستین سفر شیرکوه به مصر مقایسه کنید).

    نویسنده در سراسر این کتاب، جز در چهار مورد سند گفته‌هایش را ذکر نکرده است، شاید به این دلیل که او مانند تاریخ‌نگارانی چون قاضی فاضل و عمادالدین کاتب که کار اصلیشان در دستگاه صلاح‌الدین دبیری بوده، هیچ‌گونه سمت منشیگری رسمی نداشته است.

    این اثر افزون بر اهمیتی که در نقل رویدادهای وابسته به هم دارد، نمونه‌ای از یک شرح حال شاهانه را ارائه می‌دهد. این کتاب بر مطالعۀ شخص صلاح‌الدین، به عنوان پادشاهی آرمانی، نه بر گردآوری حکایت‌ها، مبتنی است و چنین تاریخی در سده‌های اولیۀ اسلام بی‌نظیر است. اثر دیگر ابن‌ شداد که به چاپ رسیده احکام الجهاد است.


    وفات

    ایشان در 14 صفر 632 / 8 نوامبر 1234م، در حلب، درگذشت و در مقبره‌اى كه گفته شد، دفن گرديد. خانه‌اش پس از مرگ، به صوفيان وانهاده شد تا به‌عنوان خانقاه از آن استفاده كنند.

    آثار

    1. أسماء الرجال الذين في المهذب للشيرازي؛
    2. دلائل الأحكام؛
    3. درس‌هایى درباره حديث؛
    4. کتاب العصا؛
    5. ملجأ الحكام عند التباس الأحكام؛
    6. النوادر السلطانية و المحاسن اليوسفية[۱].

    پانویس

    منابع مقاله

    گذشته، ناصر، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377


    وابسته‌ها