بنیادهای فلسفی علم فرهنگ
بنیادهای فلسفی علم فرهنگ تألیف محمدعلی مرادی، نویسنده در این کتاب بر اساس سه مفهوم پیشرفت، قانون و تجربه به منزلۀ سه حلقه اتصال در سیر تاریخی شکلگیری علم فرهنگ کوشیده است وابستگی چنین دانشی را از سویی با علم تجربی و از دیگرسو با دین، اسطوره و شعر نمایان کند.
بنیادهای فلسفی علم فرهنگ | |
---|---|
![]() | |
پدیدآوران | مرادی، محمدعلی (نویسنده) |
ناشر | علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1397 |
شابک | 8ـ661ـ436ـ600ـ978 |
موضوع | فرهنگ - فلسفه,علوم - فلسفه |
کد کنگره | HM ۶۲۱/م۳۶۷ب۹ ۱۳۹۸ |
ساختار
کتاب در هفت فصل تدوین شده است.
گزارش کتاب
در دوران ما فرهنگ شکلی جادویی به خود گرفته است و از فرهنگ عامه تا فرهنگ کارفرما و فرهنگ جنگ و فرهنگ دینی از این مقوله صحبت میشود. این مفاهیم در روابط اجتماعی و علوم انسانی وارد شده و دامنۀ گفتمان فرهنگ را رقم زدهاند. بدین صورت که قلمرویی از این مفهوم شکل گرفته است که در آن فرهنگ از چشمانداز واقعیت اجتماعی فراسوی اقتصاد و سیاست دیده میشود. از اینرو تعجبآور نیست که علم فرهنگ به تدریج جزئی لاینفک از جغرافیای آکادمی شده، در بسیاری از دانشگاههای جهان به این علم میپردازند و این رشتۀ جدید را در مقام یک رشتۀ دانشگاهی محقق کردهاند.
نویسنده در این کتاب بر اساس سه مفهوم پیشرفت، قانون و تجربه به منزلۀ سه حلقه اتصال در سیر تاریخی شکلگیری علم فرهنگ کوشیده است وابستگی چنین دانشی را از سویی با علم تجربی و از دیگرسو با دین، اسطوره و شعر نمایان کند.
در این کتاب به بنیانهای علم فرهنگ پرداخته میشود و مسائلی به طور مبسوط در کتاب بررسی میشود. در این روند، اگر چه تحول و چگونگی تکوین این علم در جهان فکری ـ فلسفی غرب تشریح شده است، اما نویسنده این را از منظر یک ایرانی نوشته است. بدین ترتیب که سعی شده حلقههایی را که از لحاظ فکری در فضای اندیشۀ غربی طی شده است تا جایی که ممکن است بیابد و آنها را توضیح دهد. از اینرو برای یافتن این حلقه ناچار بوده مطالب را طی دو نوبت درسگفتار بیان کند و با پرسشهای دانشجویان به طور جدیتر روبرو شود و بکوشد آنها را در این کتاب تشریح کند. در نتیجه این کتاب حاصل تلاش فکری دانشجویانی که در این درسگفتارها شرکت داشتند نیز هست. با توجه به اندیشۀ راهنما، فصل اول کتاب به سه مقولۀ مهم شکلگیری علوم جدید یعنی پیشرفت، قانون و تجربۀ آزمایش اختصاص داده شده است. نویسنده کوشیده که این سه مؤلفه را در تکوین تاریخی آن تشریح کند. در فصل دوم، شکلگیری علوم طبیعی را که متکی به فیزیک و ریاضی است و تحولات آن نزد مهمترین متفکران این دوران ترسیم شده است. در فصل سوم، به مهمترین چالش با علوم طبیعی که همان توجه به تاریخ است و زمینۀ فلسفۀ تاریخ را فراهم میکند پرداخته شده است؛ از اینرو در این فصل بهناگزیر تحولات تاریخنویسی از یونان پی گرفته شده تا بتوان ویکو را بهمثابه بنیانگذار علم تاریخ در بستر تاریخی فهم کرد. آنگاه در فصل چهارم فلسفۀ تاریخ، که با مؤلفۀ خرد تکوین پیدا میکند بررسی میشود و اینکه چگونه با کوششهای کانت، فیشته و هگل خرد در تاریخ واقعیت گرفت و تحقق یافت. فصل پنجم با توجه همهجانبهتر به علم فرهنگ در سنجش با علوم طبیعی و فلسفۀ تاریخ متکی به خرد پرداخته شده است و در پی پاسخ به این پرسش بوده است که چگونه با گوته و آنگاه با مکتب بازل، نیچه، بورکهارت و دیلتای چالش جدی با علوم طبیعی و فلسفۀ تاریخ هگل به سرانجام جدی رسید. در فصل ششم، سه مفهوم جدی در علم فرهنگ یعنی حافظه، تخیل و خاطره که در شکلگیری علم فرهنگ اهمیت جدی دارند، به طور مشخص تشریح شده است. در فصل هفتم به منطق علم فرهنگ پرداخته شده و اینکه چگونه منطق شاعرانه پایۀ درک علم فرهنگ میشود.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات