بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات (ویرایش جدید)
بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات (ویرایش جدید) | |
---|---|
پدیدآوران | فلسفی، محمدتقی (نویسنده) |
ناشر | دفتر نشر فرهنگ اسلامی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1387 ش |
چاپ | 9 |
موضوع | اسلام - مقالهها و خطابهها
جوانان و اسلام نوجوانان - روانشناسی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 230 /ف8ب4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
گفتار فلسفى- بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات اثر فارسی محمدتقى فلسفى مىباشد كه قسمتى از مطالب آن را ضمن سخنرانىهاى خود ايراد فرموده و بعداً با توضيح بيشترى، به رشته تحرير درآوردهاند.
ساختار
كتاب با مقدمه دفتر نشر فرهنگ اسلامى در اشاره به محتواى آن آغاز و مطالب در دو جلد و هر جلد در ده فصل ارائه شده است.
كسانى كه با بيانات شيوا و رساى آقاى فلسفى آشنايى دارند، مىدانند كه اين گوينده توانا، مطالب علمى و مشكل را با بيانى ساده، نافذ و قابل فهم عموم ايراد نموده و هر كس به فراخور ذوق خود از هر طبقه و مرتبهاى كه باشد از آن استفاده مىكند.
موضوع كتاب، از مسائل مهم و مورد توجه روانشناسان جهان بوده و درباره آن، كتابهاى بيشمارى نوشته شده است. اسلام نيز به اين امر توجه كامل داشته و در قرآن كريم و احاديث، پيرامون آن مطالب بسيارى گفته شده است.
نویسنده در گفتارهاى اين كتاب، درباره مسائل مربوط به بزرگسال و جوان بحث نموده و با استفاده از نظريههاى آنان و انتقاد از بعضى از مكاتب، حقايق نهفته را آشكار و برترى اسلام را از لحاظ علمى، روشن مىنمايد.
در اين گفتارها، از آيات و احاديث مربوطه، با اسلوب تازهاى ضمن بحثهاى متنوع استفاده شده و نيز مقالات علمى و نظريههاى دانشمندان غربى، به مناسبت، عيناً نقل گرديده است.
گزارش محتوا
در جلد اول كتاب ابتدا به تفاوت اميال بزرگسال و جوان اشاره شده است. نویسنده معتقد است ناسازگارى و اختلاف جوانان و ميانسالان و كهنسالان، در محيط خانواده و اجتماع، يكى از مشكلات بزرگى است كه در گذشته و حال، بين تمام ملل و اقوام بشرى، وجود داشته و دارد.
به اعتقاد وى، اين اختلاف و تشاجر، از دو منشأ اساسى زير سرچشمه مىگيرد:
1- منشأ طبيعى: كه مربوط به قانون خلقت و سنن آفرينش است. از اين نظر كه طرز تفكر اين سه گروه، بهطور طبيعى با هم متفاوت بوده و همين امر، منشأ قسمتى از اختلافات و ناسازگارىهاست.
2- منشأ اكتسابى: كه مربوط به روشهاى تربيتى، قوانين اجتماعى، اصول اخلاقى و آداب و رسوم است.
وى بر اين باور است كه براى رفع اين اختلافات و يا تقليل آن، لازم است اولاً تفاوتهاى روانى اين سه گروه، با توجه به مقتضيات زمان شناخته شود و تا جايى كه ممكن است، هر گروهى به انديشه و طرز تفكر دو گروه ديگر آشنا گردد و با در نظر گرفتن وضع روح و حالت روانشان، با آنان رفتار نمايد. ثانياً، برنامههاى تربيتى كه سازنده مردم است و همچنين قوانين اجتماعى و مقرارت اخلاقى، كه ميزان تعديل غرايز و معيار تماس افراد با يكديگر است، آنچنان صحيح و عادلانه تنظيم گردد كه جوابگوى نيازمندىهاى هر سه گروه باشد تا در پرتو آن، هر گروهى به حق طبيعى و اجتماعى خود برسد و تمايلاتش با اندازهگيرى صحيح و دور از افراط و تفريط ارضا گردد.
در فصل دوم كتاب، پيرامون تكريم شخصيت بزرگسال و جوان سخن به ميان آمده است. به باور نویسنده، يكى از مهمترين عوامل سازگارى و حسن تفاهم بزرگسالان و جوانان در خانواده و اجتماع، اين است كه شخصيت تمام افراد در آن دو محيط، مورد توجه و احترام بوده و هيچ فردى، در هر سنى كه هست، خويشتن را در معرض اهانت و تحقير نبيند و نسبت به عزت و شخصيت خود، احساس ناامنى و نگرانى ننمايد.
وى معتقد است احترام به شخصيت مردم، باعث جلب مهر و محبت و رمز پيروزى و شادكامى بوده و اهانت و تحقير مردم، وسيله ايجاد خشم، دشمنى و مايه محروميت است.
نویسنده براى آنكه جوانان و بزرگسالان به ارزش و اهميت تكريم يكديگر، بيش از پيش واقف شوند و نقش آن را در سازگارىهاى خانوادگى و اجتماعى بهتر بشناسند، در اين فصل، پيرامون اين وظيفه مهم دينى و علمى گفتگو كرده و از اينرو، در آغاز، محيط خانواده و سپس محيط اجتماع، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
در سومين فصل كتاب، از احساس حقارت و ناسازگارى سخن به ميان آمده است. نویسنده تذكر به اين نكته را ضرورى مىداند كه احترام به شخصيت مردم، با تن دادن به خودپرستى و توفقطلبى آنان، فرق دارد. وى معتقد است كه تكريم شخصيت ديگران، نمونه اخلاق و ادب و از صفات حميده بوده ولى تن دادن به خودپرستى و توقعات نابهجاى ديگران، نشانه ذلت و زبونى و از صفات ذميمه است.
در اين فصل، پيرامون بعضى از انحرافات و منشأ روانى آنها گفتگو شده، به گونهاى كه در آغاز، انحراف اخلاقى و حالت روانى جوانان و سپس بزرگسالان مورد بررسى و توضيح قرار گرفته است.
در فصل چهارم، نقش تربيت در روابط بزرگسال و جوان بحث و بررسى شده است. به باور نویسنده، تربيت صحيح، يكى از عوامل سازگارى و حسن تفاهم جوانان و بزرگسالان بوده و كسانى كه در دوران كودكى به درستى پرورش يافتهاند و از راهنمايىهاى لازم برخوردار شده و فن زندگى را به خوبى فراگرفتهاند، مىتوانند در جوانى و ميانسالى، از اندوختههاى تربيتى خويش استفاده كنند، بنابراین تربيت خوب يا بد، سازنده افراد اجتماع است.
در اين فصل، با اشاره به بعضى از صفات پسنديده و ناپسند، به اختصار توضيح داده شده كه چگونه حسن تربيت، نقش مؤثرى در سازگارى جوانان و بزرگسالان دارد و چگونه سوء تربيت، مايه ناسازگارى و باعث بروز اختلاف و تضاد خانوادگى و اجتماعى است.
در فصل پنجم، از تعديل تمايلات گفتگو شده است. نویسنده يكى از برنامههایى كه در راه سازش جوانان، ميانسالان و كهنسالان بايد به موقع به اجرا گذارده شود و هر سه گروه، بى چون و چرا آن را بهكار بندند را تعديل غرايز و خواهشهاى نفسانى دانسته و معتقد است براى آنكه اين سه نسل بتوانند در كنار هم به خوبى زندگى كنند، بايد تمايلات خويش را با معيارهاى قانون و اخلاق اندازهگيرى كرده و عملاً از تندروى آنها، جلوگيرى نمايند.
نظر به اينكه تمايل جنسى و همچنين خواهش قدرت، دو غريزه نيرومندى هستند كه تعديل آنها، نقش مؤثرى در تأمين سعادت بشر و سازگارى جوانان و بزرگسالان داشته و زيادهروى در اعمال آن دو، مفاسد بسيارى بهبار مىآورد، در فصل ششم، پيرامون غريزه جنسى و اندازهگيرى آن و در فصل هفتم، درباره قدرت طلبى و برترىجويى، بحث و گفتگو شده است.
در فصل هشتم، نقش اقتصاد در خانواده و اجتماع مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده مسئله اقتصاد را يكى از اركان اساسى در حيات فردى و اجتماعى بشر دانسته كه در شئون علمى و اخلاقى، فرهنگى و تربيتى، اجتماعى و سياسى و ديگر امور مربوط به چگونگى زندگى مردم، نقش بزرگى را ايفا مىكند. وى معتقد است كه اقتصاد در خوشبختى و بدبختى، ترقى و انحطاط و عزت و ذلت انسانها، اثر عميقى داشته و قسمت مهى از ناسازگارىها و اختلافات در خانوادهها، از مسائل اقتصادى سرچشمه مىگيرد.
در فصل نهم، به نسبى شدن اخلاق در تمدن صنعتى اشاره شده است. به باور نویسنده، در گذشته، اخلاق و آداب عمومى، تقريباً داراى وضع پايدار و ثابتى بوده و دگرگونى آن، به كندى صورت مىگرفت ولى در دنياى كنونى، با پيشرفت صنعت و ماشين، زندگى مردم به سرعت تحول يافته و به موازات تغيير شرايط زندگى، اخلاق عمومى و آداب اجتماعى نيز تغيير يافته، تا جايى كه گاهى بعضى از آداب و رسوم، در طول زندگى يك نسل، چندبار عوض شده است.
در فصل دهم، تفاوت قوانين الهى و بشرى مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده در اين فصل، درپى پاسخ دادن به اين پرسش مىباشد كه چرا پارهاى از اعمال در كشورهاى غربى جايز و معمول است ولى مقررات اسلامى، آنها را ممنوع نموده و آن اعمال در نظر خانوادههاى پايبند به مقررات مذهبى، قبيح و مذموم مىباشند؟
در جلد دوم كتاب، در فصل يازدهم، پيرامون تحول فرهنگى و تضاد افكار سخن به ميان آمده است. به اعتقاد نویسنده، تحول فرهنگى، جميع شئون زندگى فردى و اجتماعى را تغيير داده، اخلاق و اعمال مردم را دگرگون ساخته و اصول ثابت اخلاقى را متزلزل نموده است.
در فصل دوازدهم، رابطه پيشرفت علم و تحكيم ايمان، در سيزدهم، رابطه جوانان و فرضيههاى خلاف مذهبى و در چهاردهم، ارتباط ميان اسلام و ارزشهاى انسانى، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
جوانان و تقليد از دنياى غرب، جوان و تجارب بزرگسالان، بزرگسالان و ازدواج جوانان، جوانان و پيرى زودرس، سخنى با سالخوردگان و اسلام و برنامه جوانان، عنوان ساير فصول كتاب مىباشد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب هر جلد، در ابتدا و فهرست اعلام مذكور در متن، در انتهاى همان جلد آمده است. پاورقىها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.