بدائع السلك في طبائع الملك

    از ویکی‌نور
    بدائع السلک في طبائع الملک
    بدائع السلك في طبائع الملك
    پدیدآوراننشار، علی سامی (محقق) ابن ازرق، محمد بن علی (نویسنده)
    ناشرالدار العربية للموسوعات
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1427 ق یا 2006 م
    چاپ1
    موضوعتاریخ - فلسفه - متون قدیمی تا قرن 14

    تاریخ اجتماعی - متون قدیمی تا قرن 14

    تمدن - متون قدیمی تا قرن 14

    کشور داری - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏‎‏JC‎‏ ‎‏49‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ب‎‏4‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    بدائع السلك في طبائع الملك تألیف ابوعبدالله ابن ازرق (متوفى896ق) با موضوع علم سياست و به زبان عربى نوشته شده است. در واقع اين كتاب خلاصه‌اى است از مقدمه تاريخ ابن خلدون به علاوه اضافات مفيدى است؛ مانند ادب الدنيا و‌الدين كه مجموعه‌اى است از آيات و روايات كه به دنبال هم نقل گرديده و جابه‌جا ضرب المثل‌ها و مأثورات تاريخى نيز بر آن افزوده شده است.

    مقرى درباره كتاب مى‌گويد: «كتابى است مفيد در موضوع خودش كه خلاصه كلام ابن خلدون در مقدمه تاريخش به همراه زوائد كثيرى بر آن مى‌باشد.»

    ساختار

    كتاب به دو جزء تقسيم شده كه جزء اول حاوى دو مقدمه و دو كتاب و جزء دوم نيز مشتمل بر دو كتاب است. هر يك از كتاب‌ها نيز در دو باب تدوين شده است. پايان بخش كتاب نيز يك خاتمه متشكل از دو مقدمه و دو بخش است.

    گزارش محتوا

    نزدیک به نيمى از كتاب -دو مقدمه، كتاب اول و تقريباً تمامى كتاب چهارم- از مقدمه ابن خلدون نقل شده است. در باب اول از كتاب دوم نقل قولهاى مقدمه چندان زياد نيست و در باب دوم همان كتاب و كتاب سوم و خاتمه يعنى بخش‌هایى از كتاب كه به مسائل اخلاقى مربوط مى‌شود، تقريباً هيچ نقل قولى از ابن خلدون نمى‌توان يافت. محتواى اين بخش‌ها از قرآن و حديث و نيز کتاب‌هایى مانند العهود اليونانيه، افلاطونيات و سياست منسوب به ارسطو فراهم آمده است.

    آنچه در كتاب بدائع السلك بدون تأثير پذيرفتن از مقدمه ابن خلدون آمده، مباحث مربوط به «اخلاق اسلامى» است كه بر اساس منابع شرعى، فلسفى و شبه فلسفى تأليف شده است.

    در مقدمه تحقيقى ابتداى كتاب شرح حالى از مؤلف و شيوه تحقيق كتاب بيان شده است.

    نویسنده در مقدمه اول به مسائل بيست‌گانه‌اى اشاره كرده است كه بر مطالعه عقلانى قدرت سياسى (مُلك) تاكيد دارد. ابن‌ ازرق در مسأله اول، به تبع حكما، انسان را مدنى بالطبع دانسته است و در موافقت با ابن‌ خلدون بيان مى‌كند كه اجتماع بشرى يعنى عمران جهان ضرورى است. در مسأله دوم، از عوارض اجتماعى، سياسى و اقتصادى پنج‌گانه ابن‌ خلدون در تحليل جامعه بحث مى‌كند كه عبارتند از: جامعه بدوى؛ ثغلب كه بر مبناى عصبيت به سلطنت (مُلك) تبديل مى‌شود؛ جامعه شهرى (عمران حضرى)؛ معاش كه بنا به تعريف به گذران و تهيه رزق و كسب مربوط مى‌شود، و بالاخره كسب علوم.

    بيشتر مسائل مقدمه اول مربوط به مباحثى است كه ابن‌ خلدون در تمايز ميان عمران بدوى و عمران حضرى و در خلقيات افراد آورده است. ابن‌ ازرق در اين مقدمه به تنظيم مطالب متشتت مقدمه ابن‌ خلدون پرداخته است و شيوه بيان او بيشتر جنبه تعليمى دارد.

    وى در دومين مقدمه به تأسيس اصول مربوط به بحثى شرعى در باب قدرت سياسى پرداخته و آن را در بيست فاتحه بيان مى‌كند. در نخستين فاتحه، ضرورت وجود مرجعى را متذكر مى‌شود كه به تبع ابن‌ خلدون آن را وازِع (بازدارنده، حاكم، شهريار) مى‌نامد. در فاتحه دوم، اين مسأله را طرح مى‌كند كه وازع مى‌تواند از قدرت خود سوء استفاده كند، اما اين تجاوز از حق در مقايسه با شرّى كه ممكن است در فقدان وازع ناشى شود، بسيار ناچيز است. در فاتحه چهارم، ابن‌ ازرق يادآور مى‌شود كه مطابق نظر اهل سنت وجود امام شرعاً ضرورى است و اجماع فقها نيز بر اين ضرورت جارى شده است. در فاتحه پنجم، نظريه ابن‌ خلدون در تمايز ميان ملك و خلافت و اشكال سه‌گانه سياسات - يعنى خلافت، سلطنت طبيعى و سلطنت سياسى- را خلاصه مى‌كند و اظهار مى‌دارد كه فقط خلافت مى‌تواند سعادت دنيا و آخرت را تأمين نمايد. نویسنده همين طور در هر فاتحه مطلبى را بيان مى‌دارد تاب اينكه در فاتحه بيستم، صلاح و فساد سلطان را مايه صلاح و فساد رعيت مى‌داند.

    كتاب اول:

    ابن ازرق در نخستين كتاب به تعريف «حقيقت سلطنت، خلافت و ديگر صور رياسات و شرط وجود آنها» مى‌پردازد و آن را در دو باب ارائه مى‌دهد: در باب نخست سه ديدگاه وجود دارد كه عبارتند: از تعريف سلطنت به طور كلى، خلافت و ساير رياسات كه رياست دينى بنى اسرائيل و مسيحيان از آن جمله است.

    وى به دنبال اين مطلب، از گروه‌هاى انسانى صحبت مى‌كند كه در تحول سياسى خود به مرحله سلطنت نرسيده‌اند. تأثير ابن خلدون و مقدمه او در اين باب و به‌ويژه در فقرات مربوط به كتب مقدس يهوديان و نصارا آشكارتر از جاهاى ديگر به چشم مى‌خورد.

    باب دوم از كتاب اول به سه بخش تقسيم مى‌شود: نخستين بخش به اين مسأله مربوط مى‌شود كه منشأ وجود و شرط سلطنت را بايد در نياز جامعه به يك قوه قاهره (وازع) پيدا كرد. بخش دوم در بيست مسأله به بحث عصبيت پرداخته و مجموعه نظريات پراكنده ابن خلدون كه در مقدمه درباره «ديالكتيك پيچيده قدرت در جوامع عربى- اسلامى» آمده است، به‌طور منظم باز مى‌كند و بخش سوم به تحليل جنگ به عنوان مهمترين تظاهر طبيعى تعارض بيان عصبيت‌ها مى‌پردازد.

    كتاب دوم:

    در دو باب، سلطنت و شالوده‌هاى اصلى (ضرورى) و فرعى بناى آن را مورد بررسى قرار مى‌دهد. نخستين باب به «افعال» يا نهادهایى مربوط مى‌شود كه به سلطنت، صورت وجودى مى‌بخشد. ابن‌ ازرق در اين فصل، بيست ركن قدرت را برمى‌شمارد كه عبارتند از: 1. انتخاب وزير؛ 2. تقويت شريعت؛ 3. تشكيل ارتش؛ 4. تنظيم ماليه؛ 5. عمران يا اقتصاد؛ 6. اجراى عدالت؛ 7. ترتيب مناصب دينى؛ 8. ترتيب مناصب سياسى (سلطانيه)؛ 9. احترام به احكام سياسى؛ 10. تشكيل شورايى از خبرگان و فرزانگان؛ 11. استماع نصيحت شرعى شيوخ؛ 12. نظم و نسق دادن به امور ادارى بر مبناى تدبير؛ 13. انتصاب استانداران (ولاة) و مأموران مالى (عمال)؛ 14. انتخاب اطرافيان سلطان؛ 15. ترتيب تشريفات مجالس؛ 16. تشريفات نزول اجلال؛ 17. رسيدگى به خواص و نزدیک ان؛ 18. احترامات نسبت به علماى دين، اعيان و سران قوم؛ 19. اعطاى هدايا به خدمتگزاران سابق؛ 20. خيرات و مبرات در جهت جاودانگى ياد شهريار.

    در بخش‌هاى بعدى كتاب، ذكرى از ابن خلدون به ميان نيامده و تنها به بيان مسائل مربوط به احكام شرعى و اخلاقى بسنده شده است.

    باب دوم از كتاب دوم با مقدمه‌اى در تعريف فضيلت و فضايل اصلى آغاز مى‌شود. آنگاه ابن‌ ازرق در 20 بخش (قاعده) به تحليل فضايلى مانند عقل، علم، شجاعت، عفّت، سخا، حلم مى‌پردازد كه بايد شهريار به آنها آراسته باشد. مجموعه مباحث اين باب نشان مى‌دهد كه تحليل ابن‌ ازرق داراى صبغه‌اى دينى است.

    كتاب سوم:

    به بررسى تكاليفى مى‌پردازد كه سلطان براى استقرار اركان قدرت خود بايد بدانها عمل كند. مقدمه كتاب، اعمالى را كه از نظر شرعى و سياسى مى‌تواند مانع رسيدن سلطان به اهداف ياد شده در بالا باشد، ذكر مى‌كند و او را از آنها نهى مى‌كند. باب اول كتاب سوم به شرح وظايف پادشاه و اطرافيان او مربوط مى‌شود. در فصل اول اين باب ابن‌ ازرق درباره سياست ملك در قبال رعايا و «امور عارضه» بحث مى‌كند: پادشاه بايد از سويى به تأمين معاش رعايا بپردازد و از سوى ديگر آنان را در تحت اطاعت خود نگاه دارد. در اينجا ابن‌ ازرق نيز از اعتقاد اهل‌تسنن در باب اطاعت از پادشاه پيروى مى‌كند و با استناد به كتب فقهى توضيح مى‌دهد كه هيچ‌گونه مخالفتى با سلطان (جز در حد نصيحت) جائز نيست. سپس به سياست «امور عارضه» نظير جهاد، آفات آسمانى، جنگ داخلى، قحطى و احكام آن مى‌پردازد. «سياسة الوزير» موضوع دومين فصل اين باب است. در اين فصل نصايحى آورده شده كه عمدتاًً از نوشته‌هایى مانند افلاطونيات و العهود اليونانيه گرفته شده است، اما درباره نقش وزير كه در كشورهاى اسلامى اهميت بسزايى داشته، در اين بخش بسيار كم سخن گفته شده است. ظاهراً باب دوم كتاب سوم داراى اهميت بيشترى است، زيرا در آن از تكاليفى بحث مى‌شود كه پادشاه در آغاز به دست گرفتن زمام امور كشور، عمل به آنها را وعده داده است. اما تمامى اين تكاليف از ديدگاه فقهى بررسى شده و نشانگر فضاى عمومى تحليل مؤلف است.

    كتاب چهارم:

    از آفات سلطنت (مُلك) سخن مى‌گويد و بيشترين بخش آن از مقدمه ابن خلدون فراهم آمده است. همچنين در خاتمه كتاب، مباحثى در سياست اجتماعى و اخلاق اقتصادى (سياسة الناس و عيشه) مطرح مى‌كند كه به طور عمده از كتاب إحياء علوم الدين غزالى گرفته شده است.

    وضعيت كتاب

    كتاب توسط آقاى دكتر على سامى نشار مورد تحقيق قرار گرفته و در پاورقى اختلاف نسخ، معرفى اعلام و توضيحات الفاظ و اصطلاحات ذكر شده است. در پايان هر جلد از كتاب فهرست محتويا ت آن مشاهده مى‌گردد.

    در پايان جلد دوم فهارس اسماء اشخاص، اسماء كتب، اماكن و قبائل، مراجعى كه در متن آمده و مصادر مورد تحقيق عنوان گشته است.

    منابع مقاله

    1- مقدمه و متن كتاب

    2- یوسفی اشکوری، حسن، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ج3، ص1-4، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374

    وابسته‌ها