ایل باستانی دینیار کرایی «از پارسوماش تا احشام کرایی»

ایل باستانی دینیار کُرایی «از پارسوماش تا احشام کُرایی» تألیف رحمان رجبی بهشت‌آباد، نویسنده در این کتاب در صدد است تا ثابت کند ایل دینیار کُرایی باستانی بوده و از ایلات کهن ایران می‌باشد.

ایل باستانی دینیار کرایی
ایل باستانی دینیار کرایی «از پارسوماش تا احشام کرایی»
پدیدآورانرجبی بهشت‌آباد، رحمان (نویسنده)
ناشرقو
مکان نشرتهران
سال نشر1397
چاپيکم
شابک6ـ36ـ8228ـ964ـ978
موضوعانساب و خاندان ها
کد کنگره
‏3ر37ک / 72 DSR

ساختار

کتاب در دو بخش و شامل بیست فصل است.

گزارش کتاب

نویسنده در این کتاب در صدد است تا ثابت کند ایل دینیار کُرایی باستانی بوده و از ایلات کهن ایران می‌باشد.

ایل دینیار کُرایی دارای نام‌واژه‌هایی قدیمی بود که در دگردیسی‌های زبانی و در گذر زمان معنای آنها از یاد رفته بود و افرادی که مورد سؤال قرار می‌گرفتند، معنای واقعی آنها را نمی‌دانستند و نویسنده پژوهش دربارۀ این ایل را شروع کرده که بر اساس علم ریشه‌شناسی واژه، تحولات آن را از نظر آوایی، املایی، معنایی، پیشوند، پسوند و شناسه از بدو تولد تاکنون را مورد بررسی قرار داده است.

وجه تسمیه کُرایی با واژه‌های کر، کو رو، کوروش، کورِش، کورُس، کورائوس، کوراش،کورا و کورایی در زبان فارسی از نظر اصوات و آوا شباهت داشته و هم‌ریشه است که همۀ این واژه‌ها از نظر املا و معنای هسته درونی، هم‌معنا و مشابه هستند و معنی کورش پادشاه هخامنشی را می‌دهند. قوم کُرایی از دیرباز تاکنون در ناحیۀ پارسوماش و انشان سکونت داشتند؛ سرزمینی که کورش اول حکمران آن بود و نوۀ او کورش کبیر خود را پادشاه انشان خواند. نام این قوم و سرزمین‌شان به دو صورت کُرایی و کورایی نوشته می‌شود که از واژۀ کورش اقتباس شده است و واژۀ «دین یار» در لغتنامۀ دهخدا به معنی یاری‌کنندۀ دین و نامی زرتشتی است.

ایل باستانی دینیار کُرایی از بازماندگان دوران ساسانی و دارای شش طایفه هستند با القاب: قاید (کاید)، رئیس، خواجه، ملا، شیخ و سید. با توجه به دگردیسی زبان در طول زمان واژه‌های یادشده به ترتیب جایگزین القاب «کی، دادور، رد (رذ)، هیربد» شدند و لقب شیخ بعد از پذیرش دین اسلام پیشوند نام شیخ ابراهیم عباس کُرایی و طایفه‌اش شده است.

سید لقب سادات مونه‌ای است. این سادات به صورت خالو ـ خواهرزاده میان ایل باستانی کُرایی ماندگار شدند و به سادات کُرایی معروف هستند. در مجموع نام‌واژه‌های طوایف ایل دینیار کُرایی القابی دین‌یاری «یاری‌کنندۀ دین» هستند که در گذار تاریخ به صورت قرض وارد زبان فارسی گردید.

با بررسی معرفت تاریخی و دینی دربارۀ مقبرۀ شیخ ابراهیم عباس کُرایی طبق آثار موجود و بررسی‌های میدانی، ایشان قبیله خود و اطرافیان را دعوت به اسلام نمود و احتمالاً در ابتدای گذار تغییر دینی فوت نمود و مردم ایشان را دفن کردند. ایل و عشیرۀ شیخ (کُرایی‌ها) برای تثبیت «هویت اسلامی ـ ایرانی» و پاسداشت خدمات دینی بر مزار این بزرگوار بارگاهی با گنبد مضرسی (پلکانی) شکل که عملکردی نمادین و سمبولیک بوده و با دوران سلجوقی مطابقت دارد، بنا نمودند. بنای این گنبد واقعیتی است معنوی که بیان‌کنندۀ فکر، اندیشه و احساس انسان‌های آن دوره است که نیازهای عمیق و دینی را برآورده می‌کند.

کُرایی‌ها خود را فرزندان محمد بن حسن یا از طایفۀ او می‌دانند. محمد فرزند حسن بن گیلویه بوده و در دستگاه خلافت عباسی نفوذ داشت. حسن فرزند او بعدها جایگزین پدرش شد، زم گیلویه را به اسم او نامیدند «زُم حسن بن گیلویه». گیلویه فرزند مهرگان و نوه روزبه بوده است. شهر بنیان یا (مهره کُرایی = مرکز کُرایی) نام دیگرش «دلی مهرگان» است که از نام پدر گیلویه گرفته شده است.

کورایی‌ها از کردان عشایر فارس در منطقه‌ای به نام کوروارکان که نام دیگری برای کوه گیلویه بوده است، روزگار می‌گذرانیدند و در تقسیمات دورۀ صفویه، زم گیلویه به بیگلربیگی کهگیلویه تغییر نام یافت. احشام کُرایی یکی از ولایت‌های این بیگلربیگی بوده است. ولایت احشام کُرایی بیشتر سرزمین شهرستان کهگیلویه را شامل می‌شد.

نویسنده در بخش اول کتاب تاریخچه‌ای از ایل باستانی دینیار کُرایی را به لحاظ واژه‌شناختی و محل سکونت و طوایف آن بررسی نموده و در بخش دوم کتاب بازماندگان این ایل باستانی را در استان‌های بوشهر، سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، خراسان رضوی و جنوبی، خوزستان، فارس، کرمان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد بررسی کرده است.[۱]


پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها