قصه یوسف(ع)
قصه یوسف(ع) | |
---|---|
پدیدآوران | طوسی، احمد بن محمد (نویسنده) روشن، محمد (مصحح) |
عنوانهای دیگر | تفسیر سوره یوسف(ع) قصه یوسف(ع) الستین الجامع للطائف البساتین |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 4 |
شابک | 964-445-128-7 |
موضوع | تفاسیر (سوره یوسف)
تفاسیر اهل سنت - قرن 7ق. تفاسیر عرفانی - قرن 7ق. نثر فارسی - قرن 7ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 100 /ط9ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
قصه يوسف(ع)، شرح و تفسيرى عارفانه از سوره يوسف، به زبان فارسى، توسط احمد بن محمد بن زيد طوسى، از دانشمندان قرن هفتم هجرى است. اين كتاب كه نام اصلىاش «الستين الجامع للطائف البساتين» بوده و در شصت مجلس براى گروهى از متعلمين املاء شده است، به اهتمام محمد روشن تحقيق و تصحيح و با نام مذكور منتشر شده است. سال تأليف كتاب مشخص نيست.
ساختار
كتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و متن اثر است. مطالب كتاب با ديدى عارفانه و با نثرى روان و شيوا در شصت فصل تنظيم شده كه نام كتاب نيز خود گوياى بخشهاى شصتگانه آن است.
در هر فصل، نگارنده نخست آيهاى از سوره يوسف مىآورد، سپس شأن نزول و متشابهات آن را بيان مىكند و به شرح و تفسير آيه مىپردازد، آنگاه بر سر قصه مىرود و در ذيل عنوان «لطيفه» مضمونهايى عارفانه و دلكش مىآفريند. گاه بدان بسنده نمىكند و اشارت و نظيرهاى نيز بر آن مىافزايد. در ميانه، جاى به جاى بيتى چند مىآورد و در پارهاى موارد، با نقل حكايتى، كلام را زينت مىبخشد. در پايان، فصلها را با اشعارى به انجام مىرساند.
گزارش محتوا
محقق اثر، در راه شناخت تاجالدين ابوبكر احمد بن زيد طوسى به نتيجهاى نرسيده است و از جستجو در كتابهاى رجال و طبقات مفسران نيز جز نامى و يادى از وى به دست نياورده است. مقدار اطلاعاتى كه او از اين شخصيت به خواننده عرضه مىكند آن است كه كه در خراسان مىزيسته و از اهل طوس بشمار مىرفته است. دانشمندى بوده كه به جبال و عراق و آذربايجان مسافرت كرده و در همه شهرها با اقبال خلق روبهرو مىشده است. از وى درخواست مىشود كه مجموعى در فن موعظه فراهم كند و او مجال نمىكرده است. در آذربايجان فراغتى يافته و تفسير سوره يوسف را املا كرده است[۱]
نوع پرداخت كتاب و روش تنظيم آن نيز با كتاب «كشف الأسرار و عدة الأبرار» ابوالفضل رشيدالدين ميبدى مشهور به تفسير خواجه عبدالله انصارى كه به سال 520ق، نگاشته شده است، همانندى بسيار دارد[۲]
چنانكه گذشت شيوه نگارش كتاب، ساده و روان و شيواست. جملهها كوتاه و رساست. واژه و تركيب نامستعمل در آن نيست و اگر هست اندك است. در آوردن واژههاى تازى يا ترك آن سخت نمىگيرد. اين عدم تقيد در آوردن واژههاى نادر، چه فارسى و چه تازى، يكسان است[۳]
محقق كتاب، در مقدمهاش (صفحات يازده و دوازده) پارهاى مشخصات نثر كتاب را اينگونه برشمرده است:
- از تكرار فعلها پرهيز ندارد و افعال را گاه هفت بار و هشت بار مكرر مىكند: «روز قيامت، روزى عظيم است؛ زيرا كه روز اظهار هيبت بود و روز عرض امت بود و روز حشر و قيامت بود و روز نقد اعمال و محاسبت بود و روز درد و حسرت بود...».
- به آوردن مترادفات گرايشى چندان ندارد. سجع و موازنه را گاه رعايت مىكند، اما نه چندان كه رنگ تصنع و تكلف پذيرد: «يوسف صديق وفادار بود و يعقوب خود او را به صبر آموزگار بود و زليخا در عشق و درد او بىقرار بود و اندوه و شادى در اين قصه بسيار بود و خبردهنده از او ملك جبار بود»[۴]
- به هنگام نقل خواب، اصل را رعايت مىكند و فعل را بهصورت ماضى استمرارى مىآورد: «در هفتسالگى به خواب ديد كى يازده عصا از زمين رسته بودى، يكى كوچك از پس آن برآمدى و بالا گرفتى تا از همه درگذشتى، پس آن يازده عصا را از بن بركندى»[۵]
- در تركيبات اضافى، كسره اضافه را تقريبا در سراسر كتاب به شكل يا مىنويسد: «پس خطابى جلال درآيد...»[۶]«يكى از خواصى علما...»[۷]«اين خاکدانى دنيا كى تو اينجا سلطنت رانى...»[۸]
- بهجاى «آوردهاند» عموماً تركيب كهنهتر «مىآيد» ديده مىشود:
- استعمال «او» بهجاى «آن» اندك نيست: «آن كشتى را درازى هزار گز بود و چهارصد گز پهناى او بود»[۱۱]
- فعل امر را با «مى» به كار مىبرد: «گفت منتظر مىباش تا برين درخت انيت چه گل پيدا شود»[۱۲]«در قعر آن چاه مىباش و مرا مىپرست»[۱۳]
فصل اول كتاب به سبب نزول سوره يوسف و فصلهاى دوم، سوم و چهارم به فضائل قرآن اختصاص دارد.
نویسنده در ديگر فصول كتاب تا انتها به شرح سوره يوسف با عنوان «من سورة يوسف» مىپردازد.
وضعيت كتاب
دكتر معين نخستين كسى بودند كه به معرفى دقيق و علمى «نسخه خطى تفسير سوره يوسف(ع)، مجموعه متعلق به كتابخانه ملى رشت» پرداختند و مشخصات و مختصات آن را به مقالتى در ماهنامه يغما برشمردند[۱۴]
اين كتاب در چاپ اول با نام «تفسير سوره يوسف» نيز منتشر شده است[۱۵]
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب و فهرست احاديث، حديثهاى فارسى، اقوال و امثال عربى، امثال و حكم فارسى، حكايتها و تمثيلها، واژهها و تركيبها، نام كسان، قبيلهها، مكانها و كتابها در انتهاى آن آمده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.