التاريخ المنصوري؛ تلخيص الكشف و البيان في حوادث الزمان

تاريخ منصورى (تلخيص الكشف و البيان في حوادث الزمان)، اثر ابوفضايل محمد بن على بن نظيف حموى، با تحقيق و تصحيح دكتر ابوالعيد دودو، از جمله مصادر و منابع مهمى تاريخ است كه به ثبت تاريخچه دولت ايوبيه و جنگ‌هایى كه بين مسلمانان و مسيحيان اتفاق افتاده، پرداخته.[۱]و به زبان عربى نوشته شده است.

التاريخ المنصوري: تلخيص الکشف و البيان في حوادث الزمان
التاريخ المنصوري؛ تلخيص الكشف و البيان في حوادث الزمان
پدیدآورانحموی، محمد بن علی (نویسنده) دودو، ابوالعید (محقق)
عنوان‌های دیگرتلخیص الکشف و البیان فی حوادث الزمان
ناشرمطبعه الحجاز
مکان نشردمشق - سوریه
سال نشر1401 ‌‎ق
چاپ1
موضوعاسلام - تاریخ تاریخ جهان - متون قدیمی تا قرن 14
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏D‎‏ ‎‏17‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏8
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب با مقدمه محقق در ارائه اطلاعاتى پيرامون نویسنده و آثار وى آغاز و مطالب تاريخى، به‌صورت حولى (سال به سال)، از سال 589ق، تا سال 630ق، بيان شده است.

اثر حاضر، تلخيص كتاب بزرگى از مؤلف با عنوان «الكشف و البيان في حوادث الزمان» است كه تاريخى مطول و طولانى بوده كه در دست نمى‌باشد.[۲]

گزارش محتوا

بيان حوادث تاريخى، از سال 589ق، آغاز شده است. نویسنده در بيان رويدادهاى اين سال، به اين واقعه اشاره مى‌كند كه در اين سال، ملك عادل سيف‌الدين ابوبكر بن ايوب (538 يا 540 / 615ق)، بعد وفات برادرش صلاح‌الدين، به «بلاد الجزيره» مى‌رود.[۳]

در سال 590ق، ملك العزيز عثمان (567 / 1172ق)، به دمشق رسيده و پس از چندى محاصره آن، به همراه ملك العادل و ملك الافضل (622ق) به مصر بازگشت.[۴]

در سال 592ق، ملك العزيز، به بركة الجب (در قاهره)، رسيده و به نام برادرش ملك الافضل، خطبه خوانده و ضرب سكه نموده است.[۵]

سرفصل سال‌هاى 593 و 594ق نوشته شده، اما واقعه‌اى در آن‌ها ذكر نشده و نویسنده با عبارت «خاليتان»، از آن‌ها گذشته است.[۶]

در سال 594ق، ملك منصور محمد بن تقى‌الدين، پلى را در سمت شرقى مدينة السفلى مصر، ساخته است.[۷]

در سال 595ق، اولین فرزند پسر ملك المعظم، به دنيا آمده و در همان سال، ملك العزيز بن ملك الناصر، سلطان مصر، از دنيا رفت. نویسنده، وى را به صفاتى همچون جواد، حليم، خوش‌منظر و نيكوسرشت متصف نموده و وى را ستوده است.[۸]

در سال 596ق، ملك منصور بن ملك العزيز عثمان، سلطان گرديده و ملك العادل، وزير او گشت. در اين سال، ملك العادل، فرزندش ملك الكامل را به مصر خوانده و وى را به‌عنوان ولیعهد، معرفى و از مردم برای وى، قسم گرفت.[۹]

در اين سال، الن مشطوب، قراجا و ميمون قصرى، هم‌قسم شدند كه از ياوران ملك الافضل باشند.[۱۰]

در سال 597ق، رود نيل كم‌آب شده و به واسطه آن، محصولات كشاورزى نيز كم شد نویسنده، اين دوران را اين‌گونه توصيف كرده است: «هر إردب (واحد شمارش) گندم، به پنج دينار طلا خريدوفروش شده و مردم، يكديگر را مى‌خوردند. در اين سال، مصر و قاهره، از جمعيت خالى شد؛ به‌گونه‌اى كه مردم مى‌مردند و كسى يافت نمى‌شد كه آنان را دفن نمايد و ماه‌ها به همان حال مى‌ماندند».[۱۱]

اما خوشبختانه مثل اينكه اين وضعيت، زياد ادامه نيافته و در وقايع سال 598ق، اوضاع به واسطه پرآب شدن نيل و در نتيجه افزايش محصولات كشاورزى، بهبود يافته است. در اين سال، سيف الاسلام، فرزندش ملك المعز [العزيز] اسماعيل را از يمن به سمت شام فرستاده است.[۱۲]

در سال 599ق، ملك الاشرف، به قصد لكشركشى به «ماردين» خود را تجهيز كرده و پس از استخدام ابن مشطوب، ملك الافضل را از «سميساط» فراخواند.[۱۳]

نویسنده به همين منوال، وقايع هر سال را تا سال 630ق ذكر كرده است كه از جمله آن‌ها، عبارتند از:

صلح بين اتابك موصل و اشرف؛

صلح بين ملك العادل و كشورهاى همسايه؛

واقعه قراقوش با بوزبا مظفرى؛

واقعه سلطان غورى با محمد خوارزم‌شاه؛

كشتن اهالى بعلبك والى خويش را؛

مرگ قراجا صاحب صرخد؛

بازگشت اشرف به وطن خويش؛

تعمير قلعه دمشق توسط سلطان عادل؛

ارسال سفير به خليفه توسط سلطان عادل؛

اتحاد اتابك موصل با ملك الظاهر؛

معزول شدن وزير خليفه؛

وفات سنقر صاحب يمن؛

وفات ملك الظاهر؛

وفات ملك الكرج؛

مراسله بين حاجب و بين حسام‌الدين خضر؛

رفتن ابن جوزى به قاهره؛

وفات مروان بن قابيا؛

رفتن ملك الاشرف از مصر به دمشق؛

و...

وضعيت كتاب

فهرست مطالب و اغلاط متن، در آخر كتاب آمده است.

در پاورقى‌ها، توضيحاتى پيرامون برخى كلمات، واژه‌ها، عبارات و همچنين اعلامى كه در متن ذكر شده، آمده است.

پانويس

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب؛
  2. كامل، عياد، «التعريف و النقد: التاريخ منصورى / محمدعلى بن نظيف الحموى» (43 صفحه)، مجله المجمع اللغة العربية بدمشق، المجلد التاسع و الخمسون، ربيع‌الاول 1404، العدد 1 (از صفحه 151 تا 193).

وابسته‌ها