الاستقراء و أثره في القواعد الأصولية و الفقهية

    از ویکی‌نور
    الاستقراء و اثره فی القواعد الاصولیة و الفقهیة
    الاستقراء و أثره في القواعد الأصولية و الفقهية
    پدیدآوراناحمد، طیب سنوسی (نویسنده)
    عنوان‌های دیگردراسه نظریه تطبیقیه
    ناشردار التدمرية
    مکان نشرعربستان -
    سال نشر1430 ‌‎ق
    چاپ3
    موضوعادله (فقه) - تحقیق استقراء (منطق) - تحقیق
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏161‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏3‎‏الف‎‏5
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الاستقراء و اثره في القواعد الاصولیة و الفقهية، اثر طيب سنوسى احمد، در بررسى جايگاه، اهميت و اثر استقراء در قواعد اصولى، فقهى و ساير علوم، مى‌باشد كه به زبان عربى و در سال 1423ق، نوشته شده است.

    كتاب، به انگیزه ارائه آن تحت عنوان پایان‌نامه كارشناسى ارشد در اصول فقه نوشته شده و نویسنده آن را تحت اشراف دكتر يعقوب بن عبدالوهاب الباحسين نوشته است.

    ساختار

    كتاب، با مقدمه دكتر يعقوب بن عبدالوهاب الباحسين در اشاره به علمى و صحيح بودن مطالب مطرح شده در آن، آغاز و مطالب در سه فصل و يك خاتمه، ارائه شده است.

    مباحث در قالبى نو، منسجم و مرتبط با هم، مطرح شده است؛ به‌گونه‌اى كه كتاب، در بر دارنده بسيارى از مطالبى است كه دانشجويان، درباره تعريف، اهميت و اثر استقراء در علم فقه، اصول و ساير علوم شرعى، بدان نياز دارند.

    گزارش محتوا

    فصل اول، در پانزده مبحث زير، به بررسى مباحث نظرى مسئله استقراء اختصاص يافته و در آن، حقيقت، اقسام، اساس، شروط و غايت استعمال استقراء و نيز نظر برخى از علماء درباره آن، مورد بحث قرار گرفته است:

    مبحث اول، تعريف استقراء را بر عهده دارد و نویسنده، ضمن شش مطلب، ابتدا استقراء را از نظر لغت و اصطلاح اهل منطق و اصول تعريف كرده، ضمن ارائه تعريف خود از آن، سعى در ايجاد موازنه بين تعاريف نموده و در پایان، اطلاق استقراء بر «تخريج» را از نظر فقهاى مالكيه، بررسى كرده است.

    در مبحث دوم، در ضمن دو مطلب، اركان ذاتى (كه عبارتند از: محل استقراء، حكم، محكوم‌عليه در نتيجه و عمل مستقرى) و غير ذاتى استقراء، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

    در مبحث سوم، در پنج مطلب زير، رابطه ميان استقراء و مصطلحات مرتبط با آن، بررسى شده است:

    1. رابطه بين استقراء در لغت و در اصطلاح؛
    2. ارتباط ميان روش‌هاى استقراء نزد اصولیون (سبر و تقسيم، تنقيح مناط، طرد و عكس) و نزد منطقيون و جان استوارت ميل(طريقه اتفاق، اختلاف، جمع بين اتفاق و اختلاف، تغير نسبى و ساير طرق) و بررسى روش‌هاى موازنه بين طرق؛
    3. بررسى رابطه ميان استقراء و قياس اصولى از لحاظ قوه يكى بر ديگرى و وجوه افتراق و اتفاق ميان آن دو؛
    4. رابطه ميان استقراء و قياس منطقى؛
    5. ارتباط بين استقراء و استدلال.

    مبحث چهارم، به بررسى انواع استقراء، در قالب سه مطلب زير، اختصاص يافته است:

    1. استقراء تام نزد اهل منطق و اصول؛
    2. استقراء ناقص و تعداد حالاتى كه مورد جست‌وجو قرار گرفته است؛
    3. موازنه بين اين دو استقراء؛

    در مبحث پنجم، اقسام استقراء ناقص كه عبارتند از تغليبى و تقعيدى، مثبت و نافى، معلل و طردى، صحيح و فاسد بررسى شده است.

    مبحث ششم، به بحث از عمل مستقرى، ضمن دو مطلب زير، اختصاص دارد:

    1. خطوات استقراء كه در آن، از معنا و محل استقراء و تحقيق از صحت نتيجه آن، بحث شده است؛
    2. تقسيم استقرائى كه در آن، تعريف تقسيم و رابطه ميان آن و حصر، انواع تقسيم، شروط صحت تقسيم، اهميت آن، روش‌هاى تقسيم استقرائى، نمونه‌هایى از آن و تقسيمات اصولى، مورد بحث قرار گرفته است.

    در مبحث هفتم، نتيجه استقراء و رابطه ميان جزئيات آن، در قالب سه مطلب زير، بررسى شده است:

    1. معنا و صفات نتيجه استقراء؛
    2. رابطه ميان قواعد كلى و جزئى استقراء؛
    3. تطبيق قواعد استقرائيه بر وقايع و بيان مراد و اهميت اين تطبيق؛

    در مبحث هشتم، اساس استقراء بيان و در آن، قاعده اطراد، مبدأ تعليل، قانون تلازم و مبدأ تسويه بين متماثلات بررسى شده است.

    در مبحث نهم، در قالب استقراء تام و ناقص، آنچه كه از مراتب ادراك(قطع و ظن) به وسيله استقراء استفاده مى‌شود، بررسى شده است.

    مبحث دهم، حجيت استقراء را در شش مطلب زير، بررسى نموده است:

    1. واكاوى و تحرير محل نزاع؛
    2. بيان اقوال اصولیون پيرامون حجيت استقراء؛
    3. بيان ادله اقوال و نقد و بررسى هر يك؛
    4. پژوهش در اسباب اختلاف بين اصولیون در مورد حجيت استقراء؛
    5. گونه‌شناسى اختلافات در حجيت استقراء؛
    6. بيان قول راجح و نقد و بررسى ادله ترجيح؛

    شروط استقراء، در مبحث يازدهم، ضمن شش مطلب زير، بيان شده است:

    1. شروط مستقرى كه عبارت است از اهليت، موضوعيت، تأنى و خالى بودن ذهن وى از نتيجه نهایى؛
    2. شروط محل استقراء كه عبارت است از صحت مقدمات، كثرت تتابعى كه به قوه دلالت منجر شود، جريان مقدمات تحت مسماى واحد، انتفاء خصوصيت محل به واسطه حكم و ثبوت حكم در محل؛
    3. شروط حكم؛
    4. شروط تأسيس قواعد استقرائيه كه عبارت است از جامع و مانع بودن، افاده معنايى جديد، مبنى بودن آن بر مناسبات معتبر و اطراد منافى با نقض و عدم معارضه تعميم حكم با چيزى كه از آن قوى‌تر باشد؛
    5. شروط تطبيق قواعد استقراء كه عبارت است از دخول افراد معين تحت قاعده به واسطه دليل، اينكه محل، قابليت إعمال نتيجه را داشته باشد، خلو محل از موانع، عدم معارضه با دليل قوى‌تر يا مماثل؛
    6. بررسى مدخل‌هاى غلط در استدلال به واسطه استقراء.

    در مبحث دوازدهم، فوايد استفاده از استقراء در مسائل علمى و عملى و آثار اهمال در آن، بررسى شده است.

    در مبحث سيزدهم، اقوال برخى از علما از جمله غزالى، القرافى، ابن تيميه و الشاطبى، پيرامون استقراء مورد بررسى و نقد قرار گرفته است.

    مبحث چهاردهم، به بيان وجوه سه‌گانه نگاه و توجه اصولیون به حجيت و كاربرد استقراء اختصاص دارد كه عبارتند از:

    1. اهمال و نپرداختن به آن؛
    2. نگاه به آن، از ديد يك مبحث منطقى كه در ضمن مقدمات منطقى مورد بحث واقع مى‌شود؛
    3. نگاه به آن، از ديد دليل عقلى اجمالى و طريقى از طرق كه به وسيله آن، مسائل فقهى بررسى مى‌گردد.

    آخرين مبحث، به بررسى جايگاه استقراء در علم اصول فقه، فقه، قواعد فقهيه، تفسير، حديث و عقايد، اختصاص يافته است.

    در فصل دوم، در ضمن يك تمهيد و چهار مبحث، از ديدگاه عملى و تطبيق آن با قواعد اصولى، به قاعده استقراء نگريسته شده و اثر آن در تأسيس بعضى از قواعد اصولى و ترجيح برخى از آنها بر بعض ديگر، بيان شده است:

    در تمهيد، معناى قاعده اصولى به اعتبار مفردات و نيز لقب مركب تركيبى وصفى بودن آن بيان و ضمن بررسى مصادر تكوين آن، به اهميت استقراء در مباحث اصولى، اشاره شده است.

    نویسنده، در مبحث اول، اثر استقراء نصوص شرعيه، قضاياى صحابه، لغت عربى و فروع فقهيه در تأسيس قواعد اصولى و نيز اثر استقراء لغت عربى به‌صورت مستقل و مضاف به مقاصد شرعيه را بررسى نموده است.

    مبحث دوم، اثر استقراء امور فوق در ترجيح قواعد اصولى را بررسى كرده و در مبحث سوم، اثر آن در تأسيس اجماع، عرف و تواتر، بررسى شده است.

    در مبحث چهارم، انواع قواعد اصولى كه مبنى بر استقراء مى‌باشد، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

    نویسنده، در فصل سوم، در دو مبحث زير، از منظرى ديگر كه عبارت است از تكوين قواعد و ضوابط فقهيه، بعد از استقراء وقايع احكام جزئيه، به تطبيق اين قاعده نگريسته است:

    اول، اثر استقراء در تأسيس قواعد فقهيه كه در آن، پيرامون حقيقت قاعده فقهيه و اركان، شروط و حجيت آن، اقوال علماء در مورد آن، طرق تقعيد قواعد فقهيه و اثر استقراء نصوص شرعى و فروع فقهى در تأسيس قاعده فقهيه، بحث شده است؛

    دوم، اثر استقراء در علم فقه كه مهم‌ترين مباحث آن عبارتند از: بررسى استقراء تغليبى در مسائل فقهى، الحاق فرد به اعم اغلب، وقايعى كه از لحاظ حسى با اعم اغلب مخالفت مى‌كنند، مانند كوتاه‌ترين مدت حمل، قلت و كثرت مدت حيض و نفاس و اثر استقراء نافى در مسائل فقهى.

    در خاتمه، به اهم نتايجى كه نویسنده در پایان مباحث به آنها دست يافته، اشاره شده است.

    وضعيت كتاب

    فهرست اصطلاحات ذكر شده در متن، مصادر و مراجع مورد استفاده نویسنده و فهرست محتويات، در انتهاى كتاب آمده است.

    در پاورقى‌ها، ضمن اشاره به منابع، برخى از كلمات و عبارات متن، توضيح داده شده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها