اقبال لاهوری، محمد
نام | محمد اقبال لاهوری |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | 3 ذیقعده 1294ق |
محل تولد | سیالکوت پنجاب |
رحلت | 21 آوریل 1938م |
اساتید | سید میرحسن |
برخی آثار | راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق
زبدة التواريخ؛ اخبار امراء و پادشاهان سلجوقی (ترجمه روحالهی) أخبار الدولة السلجوقية |
کد مؤلف | AUTHORCODE06987AUTHORCODE |
محمد اقبال لاهوری (1294-1357ق/1877-1938م)، شاعر و متفکر مسلمان شبه قاره هند و پاکستان.
ولادت
کسانى که در زمان حیات اقبال شرح احوال او را نوشتهاند، تاریخ ولادت او را از روی قرائن بهاختلاف سالهای 1870-1872 و 1875-1877م، دانستهاند[۱].
اقبال خود در شرح حال مختصری که در 1907م، به پایاننامه دکتریاش ضمیمه کرده، ولادت خویش را در 3 ذیقعده 1294ق، در شهر سیالکوت پنجاب نوشته است[۲].
تحصیلات
اقبال دوران کودکى و نوجوانى را در زادگاه خود (سیالکوت) گذراند و زبانهای فارسى و عربى را در مدارس قدیمه آنجا و به روش سنتى فراگرفت و با مقدمات علوم اسلامی و معارف قرآنى آشنا شد؛ سپس به مدرسهای که مبلغان مسیحى اسکاتلندی به نام «اسکاچ میشن» در سیالکوت تأسیس کرده بودند، وارد و به اصول و مبادی علوم جدید مشغول شد[۳].
آشنایی با عرفان نظری
آشنایى اقبال با مقدمات عرفان نظری و الفاظ و اصطلاحات خاص آن از همین روزگار آغاز شد و چون پدرش به سلسله قادریه تعلق خاطر داشت، اقبال نیز در آغاز جوانى به این سلسله پیوست[۴].
آشنایی با سید میرحسن
در مدرسه مبلغان اسکاتلندی، استاد و راهنمای او سید میرحسن بود که هم به تشویق و مساعدت او اقبال به این مؤسسه فرهنگى راه یافت[۵].
شاعری
اقبال از آغاز جوانى شعر مىگفت و در مجالس شعرخوانى شرکت میکرد و در بعضى از جراید محلى اشعارش طبع و نشر میشد[۶].
تحصیلات دانشگاهی
اقبال پس از طى دوران تحصیلات متوسطه، در 1895م، به لاهور رفت و در دانشکده دولتى آن شهر به ادامه تحصیل مشغول شد. در مدت 5 سالى که وی در این دانشکده بود، علاوه بر زبانهای فارسى و عربى، با ادبیات انگلیسى و ادبیات جدید اروپایى آشنایى کامل حاصل کرد و مقدمات فلسفه غرب را فراگرفت[۷].
در دوره فوق لیسانس علاوه بر تحصیل فلسفه که موضوع اصلى کار او بود، به مطالعه اصول علم اقتصاد و حقوق نیز اشتغال داشت. استاد او در فلسفه دانشمند شرقشناس مشهور، سرتوماس آرنولد بود که در طول این دوران نسبت به شاگرد خود دلبستگى خاصى یافته بود و راهنماییها و تعلیمات او نیز در پرورش استعدادهای ذهنى و فکری اقبال تأثیر بسیار داشت[۸].
اقبال پس از پایان این دوره از تحصیلات دانشگاهى، در بخش زبانهای شرقى همان دانشکده دولتى به تدریس پرداخت و عهدهدار دروسى در زبان عربى، ادبیات انگلیسى، اقتصاد، تاریخ و فلسفه شد و تا 1905م، در این زمینهها به تحقیق و ترجمه و تألیف مشغول بود[۹].
اشعار
در نخستین سالهای سده 20م، در شبه قاره، جریانهای فکری و حرکتهای سیاسى و آزادیخواهى و استقلالطلبى شدت تمام داشت و طبعاً طبقه جوان روشنفکر را بهسوی خود میکشید. اقبال در این احوال و بیرون از محیط تدریس دانشگاهى، بیشتر اوقات خود را در انجمنهای ادبى و مجالس شعرخوانى میگذراند و هنوز سالهای عمرش به 30 نرسیده بود که سرودههایش در نواحى اردوزبان شبه قاره دست به دست میگشت و شهرتش بهعنوان یکى از بهترین شاعران این زبان به دهلى و دکن و لکهنو رسیده بود[۱۰].
حمایت از عقاید سرسید احمدخان
اقبال در این دوره از عقاید سرسید احمدخان پشتیبانى میکرد و استاد پیشین او سید میرحسن که خود از پیروان افکار سرسید و نهضت علیگر بود، سالها پیش او را در این جریان فکری قرار داده بود[۱۱].
آشنایی با نذیر احمد دهلوی
یکى دیگر از کسانى که در این دوره در تکوین شخصیت اقبال تأثیر تمام داشت، مولوی نذیر احمد دهلوی بود که طى اقامت 10 ساله اقبال در لاهور غالباً به آنجا میرفت و در مجالسى که از طرف «انجمن حمایت اسلام» برپا میشد، سخنرانى میکرد[۱۲].
سفر به اروپا
اقبال در 1905م، به اروپا سفر کرد و 3 سال در انگلستان و آلمان به تحصیل حقوق و فلسفه جدید و تحقیق در حکمت ایرانى و اسلامی و تفحص در تاریخ فکر و تمدن غرب مشغول بود. وی در این مدت با استادانى چون مک تگارت فیلسوف و هگلشناس انگلیسى، وایتهد، ادوارد براون و نیکلسن ارتباط نزدیک داشت و با افکار کسانى چون کانت، هگل، نیچه و برگسن آشنا شد[۱۳].
رسالهای که اقبال تحت عنوان «رشد مابعدالطبیعه در ایران» در سال 1907م، برای اخذ درجه دکتری در دانشگاه مونیخ تألیف کرد، نمایانگر رشد فکری، ذهن منطقى و روشمند، دامنه اطلاعات و ادراک نقادانه او از مسائل علمی و فلسفى و تاریخى است[۱۴].
بازگشت به هند
اقبال در 1908م، به هند بازگشت و پس از دوران کوتاهى تدریس فلسفه در دانشگاه، از کار موظف کناره گرفت و تا پایان عمر با درآمدی که از وکالت دادگستری به دست میآورد، به سر برد[۱۵].
آشنایی با مولوی
اوقات او کلا به سرودن شعر، نوشتن مقالات و ایراد سخنرانیها میگذشت و سعى داشت که مسلمانان هند را به ارزشها و مواریث معنوی خود آگاه گرداند و آنان را برای کسب آزادی و استقلال و بازیافت هویت تاریخى و فرهنگى خود آماده سازد. آشنایى عمیقتر و دامنهدارتر او با افکار جلالالدین مولوی در این سالها آغاز شد و این شناخت نهتنها در شاعری و قدرت بیان او به زبان فارسى تأثیر عظیم داشت، بلکه به جوهر اندیشه او نیز رنگ و نیروی تازه بخشید و ترکیب و نظام فلسفهاش را کاملتر و منسجمتر ساخت[۱۶].
وفات
وی در سالهای آخر عمر گرفتار ضعف و بیماری شد و سرانجام در 21 آوریل 1938م، درگذشت و در مسجد بزرگ شهر لاهور به خاک سپرده شد[۱۷].
آثار
نوشتههای اقبال را مىتوان به چند گروه تقسیم کرد: الف)- به نثر اردو:
- علم الاقتصاد؛
- تاریخ تصوف؛
- انوار اقبال؛
- گفتار اقبال؛
- اقبالنامه؛
و... ب)- به نظم اردو:
- بانگ درا؛
- بال جبرئیل؛
و... ج)- به نظم فارسى:
- اسرار خودی؛
- رموز بىخودی؛
- جاویدنامه؛
و... د)- به انگلیسى:
- رشد ما بعدالطبیعه در ایران؛
- مباحثات اقبال؛
و...[۱۸].
پانویس
منابع مقاله