أصل الشيعة و أصولها

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از اصل الشیعه و اصولها)
    أصل الشیعة و أصولها
    أصل الشيعة و أصولها
    پدیدآورانآل‌کاشف‌الغطاء، محمدحسین (نویسنده) عسکری، مرتضی (مقدمه‌نویس)
    ناشرمؤسسة الأعلمی للمطبوعات
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1413 ق یا 1993 م
    چاپ4
    موضوعشیعه - اصول دین

    شیعه امامیه - عقاید

    فقه جعفری - قرن 14

    کلام شیعه
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏7‎‏الف‎‏6‎‏ ‎‏1372‎‏الف
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    أصل الشيعة و أصولها، تألیف محمدحسین کاشف‌الغطاء، کتابی است مختصر و جامع در معرفی تاریخ، اعتقادات و احکام شیعه که در سال 1350ق، در نجف اشرف نوشته شده است.

    انگیزه تألیف

    نویسنده انگیزه خود را از تألیف این کتاب چنین بیان داشته است: به دنبال اتهامات وارده بر مذهب شیعه از طرف برخی از ‌نویسندگان و روزنامه‌نگاران سنی، فکر کردم نهایت ظلم و بی‌انصافی است که بیش از این سکوت کنم؛ نه به‌خاطر اینکه بخواهم از شیعه در برابر سیل تهمت‌ها دفاع کنم، بلکه از این نظر که پرده‌های نادانی را از چشمان مسلمانان کنار بزنم تا افراد باانصاف در داوری درباره شیعه راه عدالت پیش بگیرند و عذر و بهانه‌ای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوه‌هایی بر زیان شیعه می‌گویند و می‌نویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند.[۱]

    ساختار

    بعد از مقدمه علامه عسکری - که حاوی مطالبی است از قبیل: چگونگی پیدایش اختلاف میان مسلمانان از حیث عقاید و احکام و نیز کسانی که درباره تشیع از خود آثاری برجای گذاشته‌اند - متن کتاب آمده است. هرچند کتاب دارای فصول و باب‌بندی مشخصی نیست، ولی می‌توان آن را به‌صورت ذیل تقسیم‌بندی نمود:

    1. مقدمه مؤلف: درباره انگیزه تألیف کتاب؛
    2. پیدایش و گسترش تشیع؛
    3. عقاید شیعه در اصول؛
    4. عقاید شیعه در فروع؛
    5. خاتمه: درباره بدا و تقیه از نظر شیعه.[۲]

    گزارش محتوا

    نویسنده در ابتدا به این مطلب اشاره کرده که از میان اهل سنت کسانی هستند که درباره شیعه کتاب نوشته و شیعه را از دایره اسلام خارج دانسته‌اند. اینان کسانی هستند که از حقیقت شیعه مطلع نیستند؛ کسانی همچون نویسنده مصری، احمد امین که کتابی به نام فجر اسلام در رد شیعه دارد و در آنجا می‌گوید که تشیع همیشه پناهگاه برای کسانی بوده که می‌خواستند اسلام را نابود کنند.[۳]

    مؤلف می‌نویسد: در همان ایام پس از انتشار کتاب مذکور، احمد امین به اتفاق حدود سی نفر از اساتید و دانشجویان مصری به نجف آمد. در یکی از شب‌های ماه رمضان به دیدن من آمدند. من او را به‌خاطر انتشار چنین کتابی سرزنش کردم و او در جوابم این عذر را آورد که اطلاع و مدارک کافی درباره شیعه نداشتم.[۴]

    مؤلف پس از مقدمه، از چگونگی شکل‌گیری مذهب شیعه سخن می‌گوید. وی معتقد است که پیامبر(ص) نخستین کسی است که بذر تشیع را پاشیده و آن را به‌خوبی آبیاری و مراقبت نموده، تااینکه برومند شده و بعد از وفاتش به ثمر نشسته است. مؤلف با تکیه بر نقل روایاتی از از دانشمندانی از اهل سنت، چون سیوطی، ابن عدی، ابن حجر، ابن اثیر و زمخشری این مطلب را اثبات نموده است.[۵]

    آنچه باعث شد که بعد از وفات پیامبر(ص)، خلافت از مسیر خود خارج شود، این بود که عده‌ای از صحابه، تصمیم گرفتند که خلافت را از حضرت علی(ع) به‌سوی دیگری برگردانند، به بهانه کم سن بودن آن حضرت یا با این عذر که قریش نمی‌خواهد نبوت و خلافت هر دو در خاندان بنی‌هاشم باشد.[۶]

    در ادامه، از زهد حضرت علی(ع) سخن رفته و سپس درباره واقعه طف (کربلا) و ظلم بنی‌امیه و بنی‌عباس مطالبی بیان شده است.

    نویسنده می‌گوید در زمانی که امویان و عباسیان مشغول تحکیم پایه‌های سلطنت و حکومت خود بودند و بساط عیش و نوش خود را گسترانده و آشکارا به لهو و لعب دامن می‌زدند، فرزندان امیرالمؤمنین علی(ع)، تمام توجه خود را صرف علم، عبادت، ورع و زهد کردند و به زندگی مادی دل نبستند و در مسائل حکومت و سیاست دخالت نکردند؛ لذا باعث شدند که مسلمانان به‌سوی آنان گرایش پیدا کرده و مذهب تشیع گسترش یابد. آنان با این عمل خود باعث شدند که مسلمانان به آنها روی کرده و از بنی‌امیه و بنی‌عباس روی بر‌گردانند.[۷]

    مباحث بعدی کتاب به اصول عقاید شیعه اختصاص یافته است.

    در این فصل از کتاب به مهم‌ترین مسائل عقیدتی این مذهب اکتفا شده است و تا جایی که ممکن بوده از بیان جزئیات خوداری شده است. نویسنده، می‌گوید: ملاک ما در اینجا مسائل مشترک بین عموم دانشمندان شیعه است و از طرح مطالبی که عقیده یک یا چند نفر است پرهیز نموده‌ایم.[۸]

    در این فصل از توحید، نبوت، امامت و در ضمن آن از حضرت مهدی، طول عمر او و رمز غیبت وی سخن به میان آمده، سپس درباره عدل (جبر و اختیار) و معاد مطالبی بیان شده است.

    مؤلف در بحث امامت، علت غیبت امام زمان را همچون اسم اعظم و شب قدر نامعلوم می‌داند و می‌گوید فلسفه غیبت برای ما مشخص نیست، لکن درباره قیام و حضور او اخبار فراوانی از طریق فریقین نقل شده است.[۹]

    مبحث بعدی کتاب درباره عقیده شیعه در احکام فرعی است. مؤلف در این‌باره می‌گوید: شیعه معتقد است که در اسلام برای هر موضوعی «حکمی» تعیین شده است.[۱۰]و این احکام از طریق کتاب، سنت، عقل و اجماع باید اخذ شوند.[۱۱]در این بین تفاوت‌هایی بین شیعه و دیگر فرق اسلامی در اخذ احکام وجود دارد؛ از آن جمله اینکه امامیه هرگز به قیاس (قیاس فقهی) عمل نمی‌کنند و نیز اینکه هرگاه امامی چون امام صادق(ع) روایتی نقل می‌کند، در واقع او از پدرش امام باقر(ع) و او از پدرش امام سجاد(ع) و او از پدرش... و او از پیامبر(ص) نقل می‌کند. در واقع همه احادیثی که از ائمه نقل می‌شود به پیامبر(ص) ختم می‌شود. این در صورتی است که شیعه برای برخی از روات همچون ابوهریره و مروان حکم ارزشی قائل نیستند.

    از دیگر موارد اختلاف این است که امامیه باب اجتهاد را همیشه باز می‌داند؛ درحالی‌که دیگر مذاهب اسلامی این باب را بر روی دانشمندان خود مسدود کرده‌اند و زمان، دلیل و کیفیت بسته شدن باب اجتهاد را توضیح نداده‌اند.[۱۲]

    در ادامه مباحث کتاب به احکام نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، معاملات، ازدواج، طلاق، ارث و... اشاره شده است و موارد اختلافی همچون مباحث ازواج موقت به‌صورت مبسوط توضیح داده شده است.

    مؤلف، در خاتمه کتاب به شرح دو موضوع «بدا» و «تقیه» که دیگر مذاهب، شیعه را به‌خاطر اعتقاد به این دو، مورد اتهام قرار ‌داده‌اند، پرداخته است.

    ایشان می‌گوید عده‌ای چنین پنداشته‌اند که «بدا» در مذهب شیعه که بدان معتقدند به این معناست که مطلبی بر خداوند پوشیده است، سپس با گذشت زمان بر او آشکار می‌گردد.[۱۳]؛ درحالی‌که «بدا» عبارت است از اینکه وقوع حادثه‌ای در لوح «محو و اثبات» پیش‌بینی شده است و به‌وسیله یکی از فرشتگان مقرب که از آن لوح باخبر است وقوع آن حادثه در آینده، به پیغمبری اطلاع داده شده و آن پیامبر، امت خود را از آن واقعه باخبر می‌سازد؛ درحالی‌که آن واقعه به وقوع نمی‌پیوندد؛ زیرا این حادثه در لوح «محو و اثبات» بوده، لذا قابل تغییر است.[۱۴]؛ چه، وقایع در صورتی قابل تغییر نیستند که در «لوح محفوظ» باشند.

    دومین بحث اختلافی بین شیعه و دیگر مذاهب «تقیه» است. نویسنده با اشاره به قضیه عمار و پدر و مادرش که در چنگال کفار گرفتار شده بودند، می‌گوید: تقیه در همه جا یک حکم ندارد، بلکه گاهی واجب، گاهی حرام و گاهی مباح می‌باشد. در واقع واجب بودن تقیه در صورتی است که نجات جان انسانی در میان باشد.[۱۵]

    وضعیت کتاب

    در ابتدای کتاب زندگی‌نامه مختصری از مؤلف به قلم ناشر آمده است.

    فهرست محتویات در پایان کتاب ذکر شده است.

    پاورقی‌های کتاب به مستندسازی مطالب، اختصاص یافته است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. مکارم شیرازی، ناصر، «آئین ما»، قم، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب(ع)، 1388.

    وابسته‌ها