اورسول، ارنست

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از ارنست اورسل)
    اورسول، ارنست
    نام اورسول، ارنست
    نام‎های دیگر اورسل، ارنست
    نام پدر
    متولد 1858 م
    محل تولد مونس بلژیک
    رحلت
    اساتید
    برخی آثار سفرنامه قفقاز و ایران
    کد مؤلف AUTHORCODE03572AUTHORCODE

    ارنست اورسل (متولد1857م- مونس بلژیک)، يك اروپايى است كه در ژوئيه سال 1882م، از پاريس با قطار حركت كرده و در اوايل اكتبر سال 1882 با دوست خود به نام اوتيلن از طريق باكو وارد انزلى مى‌شود و در بازگشت، كتابى تحت عنوان «قفقاز و ایران» منتشر مى‌كند كه قسمت‌هاى مربوط به ایران تحت نام «سفرنامه اورسل»، به‌وسيله على‌اصغر سعيدى، ترجمه و به‌وسيله چاپ زوار منتشر شده است.

    ولادت

    او در 1858م در شهر مونس از شهرهاى بلژيك به دنيا آمد.

    تحصیلات

    تحصيلات خود را در علم حقوق در همان شهر به پايان رسانيده و در این شهر به اخذ درجه دكتری نیز نایل گردیده است. وى عالم به تاريخ و ادبيات و سياست و شخصى دورنگر، به‌ويژه در سياست بوده و نظرياتش حتى يك سده بعد به حقيقت پيوسته است.[۱]

    سفر به پرتغال

    او قبل از سفر به مشرق زمین و تألیف کتاب قفقاز و ایران، ابتدا سفری به کشور پرتغال انجام داده که حاصل آن سفرنامه‌ای با عنوان سیری در سرزمین پرتغال یادداشتهای یک جهانگرد است. این سفرنامه در سال 1881 یعنی یک سال پیش از عزیمت به سوی ایران - در بروکسل چاپ شده و سال‌ها است که به کلی نایاب گشته است.[۲]

    سفر به قفقاز و ایران

    او در ژوئيه سال 1882م، از پاريس با قطار حركت كرده و در اوايل اكتبر سال 1882 با دوست خود به نام اوتيلن از طريق باكو وارد انزلى مى‌شود و در بازگشت، كتابى تحت عنوان «قفقاز و ایران» منتشر مى‌كند كه قسمت‌هاى مربوط به ایران تحت نام «سفرنامه اورسل»، به‌وسيله على‌اصغر سعيدى، ترجمه و به‌وسيله چاپ زوار منتشر شده است.

    خط سیر سفر ارنست اورسل به این ترتیب بود: کرانه خزر (باکو، لنکران، انزلی)، گیلان (رشت، رستم‌آباد، رودبار، منجیل، قزوین (شهر قزوین، شروان ده، آبیک، حصارک و کرج)، تهران (شهر تهران، ارگ تهران، کاخ‌ها، اطراف تهران)، مازندران (جاجرود، بومهن، اسک، لار، شنگلده، بایجان، رود هراز، امیر کلا، مشهد سر)، دریای خزر، بازگشت به دربند و ورود به پطروفسک.

    پانویس

    1. سفرنامه قفقاز و ایران، مقدمه، ص9، چاپ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،
    2. همان

    وابسته‌ها