اصم، ابوبکر عبدالرحمان بن کیسان بن جریر اموی
نام | ابن کيسان، عبدالرحمن بن کيسان |
---|---|
نامهای دیگر | ابوالحسن عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار بن احمد بن خليل الهمداني الاسدآبادي |
نام پدر | کیسان |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 200 یا 201ق |
اساتید | معمر بن اشعث |
برخی آثار | تفسير أبيبكر الأصم |
کد مؤلف | AUTHORCODE20915AUTHORCODE |
اصم، ابوبکر عبدالرحمان بن کیسان بن جریر اموی (متوفی 200 یا 201ق)، متکلم، فقیه و مفسر معتزلى است که وی را جزء شش شاگرد برجسته معمر بن اشعث دانستهاند. از شاگردان او ابن علیه را مىتوان نام برد. وی دارای تألیفات فراوانى بوده که متأسفانه هیچیک از آنها باقى نمانده است.
ولادت
متأسفانه در منابع، به تولد ایشان اشاره نشده است. درباره سرگذشت ابن کیسان اطلاعات محدودی در دست است. باآنکه او از چهرههای مشهور و از سرکردگان معتزله بشمار مىرفت.
افکار کلامی اصم
اصم به سبب آراء خاصى که در باب امامت و اعراض داشت، معتزله او را یک معتزلى تمام عیار نمىدانستند و به او به چشم بیگانه نظر مىکردند[۱].
ایشان، برخلاف جمهور مسلمانان، منکر وجود اعراض بود. از نظر او، تمام عالم از جوهر تشکیل شده است و گرمی و سردی و رنگ و نور نیز عرض نیستند. او درباره قدرت با نظام معتزلی همعقیده بود و میپنداشت خداوند فردی را همراه با قدرت و حیات آفریده و آن فرد حی و قادر است و نمیتوان گفت خداوند قدرت و حیات را در شخص خلق میکند. درباره عجز نیز میگفت: عجز همان عاجز است و چیزی از خارج بر عاجز وارد نمیشود که عجز را در او ایجاد کند، بلکه عجز بهنوعی همان عاجز است و استطاعت جز نفس مستطیع نیست. بعید نیست این دیدگاه هم ناشی از انکار اعراض باشد. برخی معتزلیان روغن را در زیتون و آتش را در چوب، کامن (موجود) میدانستند و از آن به «کمون» تعبیر میکردند، اما اصم میگفت: هیچ شیئی در دنیا در شیئی دیگر کامن نیست. از دیدگاه اصم، انسان همان چیزی است که به چشم دیده میشود، انسان شیئی واحد و جوهری واحد است.[۲].
ابن مرتضی وی را جزو طبقه ششم معتزلیان بشمار آورده و گفته است که او در زمان خودش به ریاست و بزرگی رسیده بود. با وجود مکاتبه حاکمان وقت و پیشنهادهایی که به وی شده بود، به حکومت تمایلی نداشت و زندگی فقیرانهای داشت. او را معتزلیانی چون ثمامة بن اشرس ستودهاند. ابن ندیم وی را جزء شش شاگرد برجسته معمر بن اشعث دانسته است. شیخ مفید، در رد آرای وی، کتاب «نقض كتاب الأصم في الإمامة» را نوشته است. فضل بن شاذان نیز کتابی به نام «الرد علی الأصم» دارد. علامه تستری معتقد است این کتاب در رد آرای حاتم بن عنوان ابوعبدالرحمان بلخی اصم (متوفی 273)، که صوفیمسلک بوده، نوشته شده است. بشر بن معتمر هم سه کتاب نوشته بوده است: «الرد علی الأصم»، «الرد علی الأصم في الإمامة» و «كتاب علی الأصم في المخلوق». هشام فوطی هم کتابی با عنوان «الرد علی الأصم في نفي الحركات» داشته است.
ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم ابواسحاق بصری، معروف به ابن علیه، از شاگردان اصم و در موارد بسیاری با استادش همنظر بوده است. شوکانی و ابن حجر نوشتهاند: مخالفت اصم و ابن علیه با جمهور زیاد است.[۳].
مناظره با اهل علم
ابوالهذیل بارها با او به مناظره پرداخت. او همچنین با هشام بن حکم مناظرههایى داشت.
ارتباط ایشان با حکومت عباسیان
اصم در روزگار خود چهرهای شناختهشده بود و مأمون با وی مکاتبه مىکرد، بااینهمه، روزگار را بهسختى مىگذرانید و از تقرب به دربار خلیفه ابا مىکرد و صبر در فقر را پیشه خود ساخته بود. ابوالهذیل علاف هم باآنکه به وی تمایلى نداشت و به او لقب «خَربان» (مُکاری) داده بود.
به گفته قاضى عبدالجبار اصم در بصره مسجدی داشت و در آنجا 80 شیخ با او نماز مىگزاردند. از شاگردان او ابن علیه (متوفی 193ق) را مىتوان نام برد.
آثار
اصم دارای تألیفات فراوانى بوده که به گفته ملطى تا آن زمان بىسابقه بوده است. متأسفانه هیچیک از آثار وی باقى نمانده است و تنها خلاصهای از آرای او را در عباراتى کوتاه و بهنحو پراکنده در منابع مختلف مىیابیم[۴].
آثار ایشان عبارتند از:
- تفسير القرآن؛
- كتاب خلق القرآن؛
- كتاب التوحيد؛
- كتاب الحجة و الرسل؛
- كتاب الآي التي تسئل عنها المجبرة؛
- كتاب البيان عن أسماء الله جل اسمه؛
- كتاب افتراق الأمة و اختلاف الشيع؛
- كتاب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر؛
- كتاب الرد علی هشام في التشبيه؛
- كتاب المخلوق؛
- كتاب الحركات؛
- كتاب الجامع علی الرافضة؛
- كتاب الرد علی المجبرة؛
- كتاب الرد علی الدهرية؛
- كتاب علی الملحدة؛
- كتاب الرد علی اليهود؛
- كتاب الرد علی المجوس؛
- كتاب المعرفة؛
- كتاب رسائل الأئمة في العدل؛
- كتاب الرد علی من قال بالسيف؛
- كتاب علی أهل الفتوی؛
- كتاب الموجز في الرسل؛
- كتاب الرد علی الزنادقة؛
- كتاب معرفة وجوه الكلام؛
- كتاب ما دل عليه الكتاب و السنة؛
- صفة الكبائر و صغائرها؛
عبدالجبار معتزلی کتاب تفسیر اصم را ستوده و ابوعلی جبائی در کتاب تفسیرش از اصم یاد کرده است. سیوطی تفسیر اصم را جزو تفاسیر اهل بدعت بشمار آورده و مبارکفوری آن را از مصادیق این روایت نبوی دانسته است که به کسانی که بدون دانش در وادی تفسیر قدم نهادهاند، وعده دوزخ داده است. زرکشی اصم را جزو مفسرانی دانسته است که اقوال تابعین را در تفاسیر خود ذکر کردهاند. به نظر میرسد موضعگیری درباره این کتاب خالی از حب و بغضهای فرقهای نبوده است. این کتاب بهمرور زمان از بین رفته، ولی خضر محمد نبها آرای اصم را که در مفاتيح الغيب رازی، مجمع البيان و دیگر تفاسیر بهجا مانده، گردآوری و با عنوان «تفسير أبيبكر الأصم» چاپ کرده است.[۵].
وفات
تاریخ درگذشت اصم را، بهاختلاف، سال 225 و 200ق، ذکر کردهاند. به نوشته ابن ندیم، احتمال اینکه تاریخ 201 نیز درست باشد، وجود دارد و افزوده است که وقتی مأمون به عراق رفت، از ثمامة بن اشرس، که بسیار از اصم ستایش میکرد، سراغ او را گرفت و ثمامه گفت: او از دنیا رفته است. با توجه به اینکه مأمون در سال 203 وارد عراق شده است، تاریخ 200 یا 201 صحیحتر مینماید[۶].
پانویس
منابع مقاله
- جاویدپور، فریبا، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1379.
- اثباتی، اسماعیل، «دانشنامه جهان اسلام»، مدخل اصم، ج1، تاریخ انتشار اینترنتی: 05/03/1392