عتقی، عبدالرحمن بن قاسم

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از ابن قاسم عتقی)
    ابن‌ قاسم‌، ابوعبدالله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ قاسم‌ بن‌ خالد بن‌ جناده عتقى
    NUR00000.jpg
    نام کاملعبدالرحمان‌ بن‌ قاسم‌ بن‌ خالد بن‌ جُنادَه عُتَقى؛
    نام‌های دیگرابن قاسِم‌، ابوعبدالله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ قاسم‌ بن‌ خالد بن‌ جُنادَه عُتَقى؛
    لقبعتقی؛
    تخلصعتقی‌، عبدالرحمن‌ بن قاسم؛
    نسبموالى‌ منتسب‌ به‌ «عُتَقا»؛
    نام پدرقاسم‌ بن‌ خالد بن‌ جُنادَه عُتَقى؛
    ولادتح132ق‌؛
    محل تولدرمله؛، شام(فلسطین)؛
    محل زندگیشام، مصر؛
    رحلتح191ق‌‌‌؛
    مدفنمصر(محل وفات)؛
    طول عمرح 59؛
    خویشاوندان
    دیناسلام؛
    مذهبمالکی؛
    پیشهفقیه؛
    اطلاعات علمی
    درجه علمیفقیه، شاخص‌ترین‌ شاگردان‌ مالک‌ بن‌ انس‌؛‌
    اساتیدمالک بن انس، ابن‌ ابى‌ حازم‌، ابن‌ ماجشون‌، ابومسعود ابن‌ اَشْرَس‌ و بکر بن‌ مضر‌‌؛
    مشایخسلیمان‌ بن‌ قاسم‌؛
    معاصرینهارون‌الرشید، اشهب‌؛‌
    شاگردانحارث‌ بن‌ مسکین‌، ابن‌ عبدالحکم‌، سعید بن‌ تلید، یحیى‌ ابن‌ یحیى‌ اندلسى‌، سَحنون‌، اسد بن‌ فرات‌؛
    برخی آثار1. تدوین‌ فتاوی‌ ابن مالک؛

    ابن‌ قاسِم‌، ابوعبدالله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ قاسم‌ بن‌ خالد بن‌ جُنادَه عُتَقى ‌ (د صفر 191/ دسامبر 806)، یکى‌ از شاخص‌ترین‌ شاگردان‌ مالک‌ بن‌ انس‌ و از مروجان‌ مذهب‌ وی‌.

    او از موالى‌ منتسب‌ به‌ «عُتَقا» بود و این‌ لقب‌ به‌ جماعتى‌ از قبایلى‌ چند اطلاق‌ مى‌شد که‌ در زمان‌ رسول‌اکرم‌(ص‌) بر آن‌ حضرت‌ تعرض‌ کرده‌، اسیر و سپس‌ به‌ دست‌ آن‌ بزرگوار آزاد شده‌ بودند.

    ولادت

    او در رَمله فلسطین‌ زاده‌ شد. اگر چه‌ در تاریخ‌ تولد وی‌ اقوال‌ متفاوت‌ است‌، اما سال‌ 132ق‌ (در حد ضعیف‌تری‌ 128ق‌) را مى‌توان‌ صحیح‌تر انگاشت.


    تحصیلات، اساتید

    پدرش‌ دیوانى‌ِ صاحب‌ مقامى‌ بود که‌ پس‌ از مرگ‌، ماترکى‌ جهت‌ فرزندش‌ به‌ جای‌ گذارد و ابن‌ قاسم‌ آن‌ را در راه‌ طلب‌ علم‌ و سفرهایى‌ چند برای‌ استفاده‌ از محضر مالک‌ صرف‌ کرد. ابن‌ قاسم‌ مدت‌ 20 سال‌ نزد مالک‌ دانش‌ اندوخت.

    وی‌ افزون‌ بر مالک‌ نزد استادان‌ دیگری‌ نیز چون‌ ابن‌ ابى‌حازم‌، ابن‌ ماجشون‌، ابومسعود ابن‌ اَشْرَس‌ و بکر بن‌ مضر به‌ آموختن‌ فقه‌ و حدیث‌ پرداخت‌.


    شاگردان

    افرادی‌ چون‌ حارث‌ بن‌ مسکین‌، ابن‌ عبدالحکم‌، سعید بن‌ تلید، یحیى‌ ابن‌ یحیى‌ اندلسى‌، سَحنون‌، اسد بن‌ فرات‌ و دیگران‌ از محضر او سود جسته‌، به‌ فراگیری‌ فقه‌ و حدیث‌ پرداختند.

    او یکى‌ از راویان‌ الموَطَأ مالک‌ بوده‌ و قاضى‌ عیاض‌ از قول‌ نسایى‌، ثبت‌ صحیح‌ وی‌ از الموطأ را بى‌بدیل‌ دانسته‌ و ابن‌ عبدالبر علاوه‌ بر تصریح‌ بر ضابط بودن‌ وی‌، روایتش‌ را صحیح‌ و کم‌خطا شمرده‌ است‌.

    محمد فؤاد عبدالباقى‌ در تصحیح‌ متن‌ الموطأ از اجزاء باقى‌ مانده روایت‌ ابن‌ قاسم‌ نیز استفاده‌ کرده‌ است‌؛

    علاوه‌ بر این‌ در میان‌ شاگردان‌ مالک‌، وی‌ به‌ فقاهت‌ شهره‌ بوده‌، تا حدی‌ که‌ مالک‌ خود در قیاس‌ با شاگرد دیگرش‌ ابن‌ وهب‌، با لفظ «فقیه‌» از ابن‌ قاسم‌ یاد مى‌کند و قاضى‌ عیاض‌ ضمن‌ تأیید اینکه‌ او افقه‌ صحابه مالک‌ بوده‌، به‌ تبحرش‌ در خصوص‌ مسائل‌ مربوط به‌ معاملات‌ تأکید مى‌کند.

    ابن‌ قاسم‌ از اولین‌ شاگردان‌ مالک‌ بود که‌ مذهب‌ او را به‌ مصر برد. وی‌ با همراهى‌ عبدالرحیم‌ بن‌ خالد بن‌ یزید، ابن‌ عبدالحکم‌ و دیگران‌، فقه‌ مالکى‌ را، تا زمان‌ غلبه فقه‌ شافعى‌ د رآن‌ دیار رایج‌ ساخت‌.

    تدوین‌ فتاوی‌ ابن مالک

    نقش‌ عمده‌ای‌ که‌ ابن‌ قاسم‌ در تاریخ‌ مذهب‌ مالک‌ دارد، تدوین‌ فتاوی‌ اوست‌. البته‌ در تدوین‌ این‌ فتاوی‌ نباید نقش‌ دو تن‌ از شاگردان‌ او به‌ نام‌ اسد بن‌ فرات‌ و سحنون‌ بن‌ سعید را از یاد برد. اسد که‌ در راه‌ طلب‌ علم‌، در عراق‌ شاگردان‌ ابوحنیفه‌ چون‌ محمد بن‌ حسن‌ شیبانى‌ را درک‌ کرده‌ بود، پس‌ از مرگ‌ مالک‌، نزد اصحاب‌ وی‌ در مصر حضور یافت‌ و سرانجام‌، جهت‌ علم‌اندوزی‌ و یافتن‌ پاسخ‌ سؤالات‌ فقهى‌ در درس‌ ابن‌ قاسم‌ شرکت‌ کرد و آراء برگرفته‌ از وی‌ را در مجموعه‌ای‌ که‌ به‌ الاسدیه شناخته‌ مى‌شود، گرد آورد. ابن‌ قاسم‌ در بعضى‌ موارد در مقابل‌ سؤالات‌ اسد کلماتى‌ حاکى‌ از تردید، در نقل‌، بیان‌ مى‌داشت‌ (همچون‌ «اخال‌»، «اظن‌»، «احسب‌») و چون‌ مجموعه مزبور توسط اسد به‌ قیروان‌ برده‌ شد، به‌ سبب‌ وجود همین‌ کلمات‌ تردیدآمیز، مورد بى‌مهری‌ مردم‌ قرار گرفت‌.

    به‌ هر صورت‌ این‌ اولین‌ گام‌ بود که‌ در راه‌ تدوین‌ فتاوی‌ مالک‌ از طریق‌ ابن‌ قاسم‌ - پس‌ از 179 ق‌ - برداشته‌ شد.

    از سوی‌ دیگر سحنون‌ نسخه‌ای‌ از الاسدیه را به‌ دست‌ آورده‌، نزد ابن‌ قاسم‌ برد و او ایرادات‌ آن‌ را رفع‌ کرد. ابن‌ قاسم‌ در بررسى‌ آن‌ به‌ تأمل‌ در موارد تردید پرداخته‌، کلماتى‌ را که‌ نشانه حدس‌ و گمان‌ در نقل‌ از مالک‌ بود، براساس‌ اجتهاد حذف‌ کرد. این‌ تغییرات‌ سبب‌ شد تا بین‌ آنچه‌ سحنون‌ تهیه‌ کرده‌ و نامش‌ را المدونه و المختلفه گذارده‌ بود، با الاسدیه اختلافاتى‌ ظاهر گردد. ابن‌ قاسم‌ المدونه را تأیید کرد و در نامه‌ای‌ به‌ اسد، کتابش‌ را منسوخ‌ خواند. اسد به‌ گفته ابن‌ قاسم‌ تن‌ نداد، اما مردم‌، گردآورده او را واگذارده‌ و المدونه را پذیرفتند. به‌ اظهار مالکى‌ از همان‌ اوایل‌، التفات‌ هر چه‌ بیشتر به‌ المدونه، از توجه‌ به‌ الاسدیه کاسته‌ بود، تا آنجا که‌ ابن‌ رشد با وصف‌ کتاب‌ سحنون‌، کتاب‌ اسد را به‌ گونه‌ای‌ منسوخ‌ مطرح‌ مى‌کند و سرانجام‌ ابن‌ حاجب‌، کتاب‌ اخیر را در عصر خود مهجور مى‌داند.

    این‌ اثر که‌ قدر مسلم‌ پس‌ از 188ق‌ تدوین‌ یافته‌، در سالهای‌ 1324- 1325ق‌ توسط محمد ساسى‌ مغربى‌ در مصر به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.

    در جای‌ جای‌ المدونه علاوه‌ بر آراء منقول‌ از مالک‌، نظرات‌ خود ابن‌ قاسم‌ نیز به‌ چشم‌ مى‌خورد. این‌ اظهار نظرها در مسائلى‌ است‌ که‌ مالک‌ به‌ آن‌ها نپرداخته‌ و نیاز به‌ پاسخ‌گویى‌ و گشایش‌ داشته‌ است‌.

    ابن‌ قاسم‌ غالباً در این‌ موارد، با تصریح‌ به‌ اینکه‌ مالک‌ در این‌ باب‌ سخنى‌ نگفته‌، به‌ اجتهاد پرداخته‌ است‌.

    در واقع‌ او در کلیات‌ تابع‌ مالک‌ بوده‌ و براساس‌ آن‌ کلیات‌، در مواردی‌ که‌ مالک‌ سکوت‌ کرده‌، به‌ استنباط پرداخته‌ است‌.

    تمایلات‌ زهدگرایانه‌

    ابن‌ قاسم‌ تمایلات‌ زهدگرایانه‌ نیز داشته‌ است‌. او دوری‌ و پرهیز از صاحبان‌ مال‌ و قدرت‌ را بیشتر مى‌پسندیده‌ و حتى‌ نزدیکى‌ به‌ آنان‌ را عیب‌ مى‌دانسته‌ است‌، تا آنجا که‌ اموالى‌ را که‌ هارون‌الرشید به‌ وی‌ پیشکش‌ کرد، نپذیرفت.

    در میان‌ مشایخ‌ وی‌، از سلیمان‌ بن‌ قاسم‌ نامى‌، به‌ عنوان‌ شیخ‌ او در زهدیات‌ یاد شده‌ است‌، آنچنانکه‌ قاضى‌ عیاض‌ نقل‌ مى‌کند، ابن‌ قاسم‌ در فقه‌ به‌ مالک‌ و در ورع‌ و زهد به‌ سلیمان‌ اقتدا کرده‌ است‌.

    در طبقات‌ الاولیاء اشاره‌ای‌ است‌ بر اینکه‌ مردم‌ به‌ زیارت‌ قبر ابن‌ قاسم‌ مى‌رفتند و برای‌ اجابت‌ دعاهای‌ خود به‌ وی‌ متوسل‌ مى‌شدند.


    رقابت با اشهب‌

    در خلال‌ منابع‌ شرح‌ حال‌ او به‌ رقابتى‌ نه‌ چندان‌ دوستانه‌ بین‌ وی‌ با اشهب‌، دیگر شاگرد مالک‌، برمى‌خوریم‌. مثلاً قاضى‌ عیاض‌ نقل‌ مى‌کند، در مجلس‌ پرسش‌ و پاسخ‌ اسد بن‌ فرات‌ و ابن‌ قاسم‌، اشهب‌ نیز حضور داشته‌ و در مسائلى‌ با ابن‌ قاسم‌ مخالفت‌ کرده‌ است‌. البته‌ چنانکه‌ از ابن‌ قاسم‌ نقل‌ شده‌، شاید بتوان‌ سبب‌ اختلافات‌ وی‌ با اشهب‌ را در اختلاف‌ روایات‌ آن‌ دو از مالک‌ جست‌وجو کرد. در هر حال‌، ابن‌ قاسم‌ بود که‌ ریاست‌ فقهى‌ مصر آن‌ زمان‌ را در دست‌ داشت‌ و اشهب‌ تا هنگامى‌ که‌ وی‌ زنده‌ بود، نتوانست‌ به‌ این‌ مقام‌ دست‌ یابد.


    وفات

    سرانجام‌ ابن‌ قاسم‌ به‌ سبب‌ بیماری‌ در بازگشت‌ از سفر حج‌، چند روز پس‌ از رسیدن‌ به‌ مصر، درگذشت.

    فرزندان

    سه‌ فرزند او عبدالله‌ - که‌ گویا در جوانى‌ از دنیا رفت‌، ابوالازهر عبدالصمد و موسى‌، هیچ‌گاه‌ در شهرت‌ علمى‌ به‌ مرتبه پدر نرسیدند. اما ابن‌ قاسم‌ توانست‌ شاگردانى‌ تربیت‌ کند که‌ در مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ اسلام‌ سبب‌ رواج‌ مذهب‌ مالکى‌ گردند. [۱]. ‌

    پانویس

    1. حاج‌ منوچهری‌، فرامرز، ج4، ص434-433


    منابع مقاله

    حاج‌ منوچهری‌، فرامرز، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها