ابن عمار بصری، ابیعمر زبان بن علاء
اَبوعَمْرِو بْنِ عَلاء، زبّان بن علاء بن عمّار بن عریان(۶۸-۱۵۴ ق / ۶۸۷-۷۷۱ م)، از قراء سبعه، ادیب و اخباری بصری.
نام، نسب
اختلاف روایات و در مواردی تصحیف، موجب شده است که نام او متجاوز از ۲۰ صورت گوناگون ضبط گردد. در منابع معتبر نسب او به قبیلۀ عرب مازن رسانیده شده است و گفتهاند که در میان قاریان هفتگانه تنها ابوعمرو و ابن عامر نسب عربی داشتهاند. اینکه وکیع بن جراح بر سنگ مزار او نوشتهای دیده بوده که نشان میداده است وی با قبیلۀ بنی حنیفه نسبت ولاء داشته و اینکه در روایتی آمده که اصل خاندان وی از کازرون فارس بوده است، نمیتواند چندان قابل تکیه باشد.
زادگاه، تحصیلات
ابوعمر ظاهراً در بصره متولد شد و در همانجا از کودکی به تحصیل آغاز کرد. از نخستین استادان بصری او میتوان نصر بن عاصم لیثی (د ۸۹ ق) را نام برد که ابوعمرو از وی قرائت و نحو آموخته است.
ابوعمرو چندی در محیط بصره که در آن روزگار از مهمترین مراکز علمی بهشمار میرفت، رشد و پرورش یافت، تا اینکه پدر وی به عللی مورد خشم امیر عراق، حجاج بن یوسف ثقفی، قرار گرفت و ناگزیر بصره را به قصد حجاز ترک گفت. درنگ وی در مکه و مدینه این امکان را برای ابوعمرو فراهم ساخت تا از بزرگان حرمین بهره گیرد. این دوره از تحصیل ابوعمرو بیتردید نقش مؤثری در شکلگیری شخصیت علمی او داشته است.
چندی بعد پدر ابوعمرو ناچار شد از حجاز نیز بیرون رود؛ پس راه یمن در پیش گرفت و چندی به حال اختفا در صنعا گذرانید، تا آنگاه که خبر مرگ حجاج در ۹۵ ق به دیار یمن رسید و ابوعمرو راهی وطن شد و در بصره مسکن گزید.
اینکه در روایتی آمده که ابوعمرو در مکه زاده شد و در بصره پرورش یافت، با وقایع زندگی او چندان سازگاری ندارد.
اساتید، مشایخ
به هر روی ابوعمرو در بصره، کوفه، مکه و مدینه از بسیاری مشایخ دانش آموخت. این تعدد و تنوع استادان که در توفیق وی نقش بسزایی داشت، از طرف برخی شرح حالنویسان نیز مورد تأیید قرار گرفته است. چنانکه ابن جزری یادآور شده که هیچیک از قاریان هفتگانه از اینهمه استاد برخوردار نبودهاند. در زمرۀ استادان بنامی که ابوعمرو از آنان قرائت آموخت، میتوان از مجاهد بن جبر، سعید بن جبیر، عکرمة بن خالد، عطاء بن ابی رباح، ابن کثیر، ابن محیصن و حمید بن قیس از قاریان مکه، ابوجعفر یزید بن قعقاع، ابن رومان و شیبة بن نصاح از قراء مدینه و حسن بصری و یحیی بن یعمر از قاریان بصره نام برد.
رئیس قراء بصره
ابوعمرو به زودی احترام اهل قرائت بصره را جلب کرد و به عنوان رئیس قراء شناخته شد و در حیات استاد نامدارش حسن بصری (د ۱۱۰ ق) در مسجد بصره بر مسند اقراء نشست.
فرزدق، شاعر مشهور آن روزگار، در ملاقاتی که با ابوعمرو داشت، مجذوب شخصیت علمی او گردید و مدیحهای در ستایش وی سرود. در فاصلۀ ۱۰۵-۱۱۵ ق، ابوعمرو همراه جریر، دیگر شاعر نامی آن دوره، برای دیدار با هشام بن عبدالملک خلیفۀ اموی سفری به شام داشته است.
مذهب
منابع ابوعمرو را از اهلسنت دانسته و یادآور شدهاند که وی به عقاید مرجئۀ گرایش داشته است. وی در دورهای از زندگی خود کتب و دفاتر روایاتش را از خود دور کرد و به تنسک و عبادت روی آورد.
دوران ابوعمرو
ابوعمرو در طی عمر دراز خود دوران اقتدار بنیمروان و حکومت حجاج بر عراق، انحطاط خلافت اموی، انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس و اوایل خلافت عباسی را شاهد بود.
وفات
نوشتهاند که وی در اواخر عمر برای دیدار با عبدالوهاب بن ابراهیم عباسی، والی شام راهی آن دیار شد و به هنگام بازگشت، وفات یافت. برخی از منابع وفات او را در کوفه دانسته و حتی گفتهاند که مقبرۀ او در کوفه شناخته بوده است، ولی ابندرید محل درگذشت او را بصره دانسته است.
محاسن قرائت ابوعمرو
در منابع به هنگام سخن از محاسن قرائت ابوعمرو، پایبندی او به سنت و قرائت پیشینیان مورد تأکید قرار گرفته است؛ با اینهمه وی قرائت اهل حجاز را اساس کار خود قرار داده و با اینکه اولین آموختههای او در مکتب بصره بوده، ولی در کار خود چندان قرائت بصریان پیش از خود را مورد توجه قرار نداده است. بدون تردید ابوعمرو در قرائت خود مصحف بصره را که بسیار به مصحف مکه نزدیک بوده، در مدنظر قرار داده و در تمام موارد اختلاف مصاحف، از مصحف بصره پیروی کرده است. تنها موردی که رسم نقل شده از مصحف بصره با قرائت نقل شده از ابوعمرو همخوانی ندارد، در آیۀ ۲۶ از سورۀ غافر است که ابوعمرو عبارت «أو أن یُظْهِرَ» را «وَ أن یُظْهِرَ» قرائت کرده است. این پیروی از مصحف بصره، صبغۀ بصری قرائت او را قوت بخشیده است. ابوعمرو تا حد ممکن در قرائت خود گرایش به تسهیل و تخفیف لفظ داشته و به دنبال تکلف نبوده است. به عنوان مثال وی در مورد همزۀ ساکن، بنا را بر تخفیف آن گذارده و تنها در مواردی از تخفیف آن خودداری نموده که دلیل خاص نحوی یا لغوی وجود داشته، یا اینکه در آن موارد بخصوص تلفظ همزه و ترک تخفیف بر زبان روانتر بوده است. مشخصۀ بارز دیگر در قرائت ابوعمرو گرایش بسیار او به ادغام متقاربین است، همچون ادغام دال در صاد در «مَقْعَد صِّدْقِ» و کاف در قاف در «ربُّک قَّدیراً». ترجیح یای مضارع بر تاء نیز بهطور غالب در قرائت ابوعمرو دیده میشود.
مقایسه قرائت ابوعمرو و دیگر قراء سبع
در مقایسه بین قرائت ابوعمرو و دیگر قراء سبع، قرابت بسیاری بین او و استادش ابن کثیر مکی دیده میشود. همچنین در موارد زیادی قرائت ابوعمرو با کوفیان همخوانی دارد و موارد همراهی او با نافع و ابنعامر نیز در سطح محدودتری دیده میشود، اما در مواردی که ابوعمرو از شش قاری دیگر منفرد شده است، غالباً اختیار وی جهت نحوی دارد و گاه نیز جنبۀ لغوی (مثلاً رُشْداً به جای رَشَداً).
استقبال اهل فن از قرائت ابوعمرو
قرائت ابوعمرو در دوران حیات وی مورد استقبال اهل فن قرار گرفت و کسانی چون شعبه و سعید بن جبیر از مشایخ بزرگ بصره و مکه آن را تأیید کردند.
شاگردان
در میان شاگردان ابوعمرو، ابومحمد یحیی بن مبارک یزیدی که خود از قراء چهاردهگانه به شمار میرود، عامل اصلی انتقال قرائت وی به آیندگان بوده و دو راوی اصلی قرائت ابوعمرو: ابوعمر حفص بن عمر دوری و ابوشعیب صالح بن زیاد سوسی، هر دو از شاگردان یزیدی بودهاند. از دیگر شاگردان یزیدی که کمابیش در روایت قرائت ابوعمرو نقشی داشتهاند، میتوان ابراهیم بن حماد معروف به غلام سجاده، عامر ابن عمر اوقیه، ابوایوب سلیمان بن ایوب و ابوحمدون فصاص را نام برد. بجز یزیدی چند تن دیگر از شاگردان ابوعمرو نیز به روایت قرائت وی همت گماشتهاند که روایت آنان گهگاه در کتب قرائت ثبت شده است، از آن جملهاند: شجاع بن ابی نصر بلخی، عباس بن فضل انصاری، عبدالوارث بن سعید تنوری، ابوزید انصاری، عبدالملک بن قریب اصمعی و یونس ابن حبیب. حمزة بن حبیب کوفی نیز که خود از قاریان هفتگانه شمرده میشود، از ابوعمرو در کوفه قرائت آموخته است.
رواج قرائت ابوعمرو
قرائت ابوعمرو به روزگار او در بصره بر دیگر قرائات غالب بود، ولی پس از او ریاست قراء بصره به یعقوب بن اسحاق حضرمی رسید که خود با واسطه شاگرد ابوعمرو بود و حتی به قولی نه چندان مقبول از شخص ابوعمرو نیز قرائت آموخته بود. قرائت یعقوب در بصره بر قرائت ابوعمرو غالب آمد و این وضع تا مدتها ادامه یافت، چنانکه به گزارش و ابن غلبون و ابن رشتۀ اصفهانی و مقدسی در سدۀ ۴ ق هنوز رسم بر آن بود که امام جامع بصره به قرائت یعقوب نماز گزارد. از اینرو باید بر روایت اندرابی که میگوید اهل بصره پس از درگذشت تابعین تا زمان وی یعنی سدۀ ۵ ق به قرائت ابوعمرو تمسک و اقتدا میکردهاند، با دیدۀ تأمل نگریست. قرائت ابوعمرو بجز بصره که خاستگاه اصلی آن بود، در سدههای ۳ و ۴ ق در بغداد و دیگر مراکز علمی نیز مورد توجه قرار گرفت و کسانی چون ابوعبید قاسم بن سلام، ابوحاتم سجستانی، احمد بن جبیر انطاکی، اسماعیل بت اسحاق مالکی، محمد بن جریر طبری و محمد بن احمد داجونی این قرائت را در تألیفات خود درج نمودند و گاه آن را به عنوان تنها نمایندۀ قرائت بصره پذیرفتند. برخی نیز، چون احمد بن زید حلوانی (دح ۲۵۰ ق)، در تألیف مستقلی به ثبت این قرائت پرداختند. از زمان طرح نظریۀ قرائات سبع توسط ابن مجاهد (د ۳۲۴ ق)، ابوعمرو به عنوان تنها نمایندۀ قرائت بصره در میان هفت قرائت تثبیت گردید و در غالب آثاری که دربارۀ قرائات تألیف شد، مورد توجه قرار گرفت. در سدۀ ۴ ق قرائت ابوعمرو در شام قرائت سنتی آن دیار، یعنی قرائت ابن عامر را تحتالشعاع قرار داد و رواج چشمگیری یافت. اما این قرائت در بلاد جزیره چندان رونقی نداشت، با اینهمه رقّه، شهر مهم آن اقلیم، یکی از مراکز تعلیم قرائت ابوعمرو بود، چنانکه ابوعمرودانی گاه به اختلاف اهل رقه با عراقیان در روایت از ابوعمرو اشاره کرده است. در ایران نیز نشانههایی از رواج این قرائت دیده میشود، چنانکه مقدسی از رواج شیوۀ ادغام ابوعمرو در اقلیم جبال سخن گفته است. در سدۀ ۵ ق قاریان بصری در بغداد جمعیتی را تشکیل میدادند و در شام با رواج روزافزون قرائت بصری ابوعمرو، از حدود ۵۰۰ ق قرائت ابن عامر منسوخ گردید. در طول سدههای بعد به تدریج قرائت ابوعمرو نه تنها در شام، بلکه در سراسر حجاز، یمن و مصر نیز قرائت غالب بود و طبعاً در دیگر سرزمینها نیز کمابیش رواج داشت.
ابوعمرو در حدیث
ابوعمرو در طول تحصیل خود از برخی تابعین عراق و حجاز حدیث نیز شنیده بود و حتی در میان شیوخ وی نام انس بن مالک صحابی به چشم میخورد. از جمله کسانی که وی از آنان روایت کرده، میتوان امام جعفر صادق(ع)، حسن بصری، عطاء بن ابی رباح، محمد بن سیرین، محمد بن عبدالرحمن بن ابی لیلی، محمد بن شهاب زهری، نافع مولای عمر و ابوالزبیر مکی را یاد کرد. در میان راویان ابوعمرو نیز نام کسانی چون حماد بن زید، شریک نخعی، شعبة بن حجاج، معمر بن راشد و وکیع بن جراح دیده میشود.
توثیق رجالی
از نظر رجالی یحیی بن معین او را توثیق کرده و ابوحاتم و ابوخثیمه دربارۀ اعتبار او با تعبیر «لابأس به» نظر دادهاند.
ابوعمرو در لغت و نحو
به هر روی گویا ابوعمرو در زمینۀ حدیث چندان مطرح نبوده است، اما برخلاف حدیث، ابوعمرو در روایات ادبی شخصیت مهمی تلقی میشود. اهتمام وی به گردآوری اطلاعات لغوی و نحوی از قبایل مختلف عرب و عنایت او به فراگیری اشعار و روایات پیشین از استادان این رشته، از او شخصیتی ساخته که در لغت، نحو، شعرشناسی و اخبار ادبی جایگاهی شاخص دارد. گستردگی دانش وی در لغت تا آنجاست که در بیخطا بودن او در این زمینه مبالغه شده است. ازهری در تهذیب اللغة ابوعمرو را یکی از کسانی شمرده که او خود بر گفتههای آنان اعتماد کرده و آنها را مأخذ کار خویش قرار داده است. در جای جای دیگر کتب لغت نیز میتوان نظرات ابوعمرو را بازیافت.
چنانکه بیش از این اشاره شد، وی از نخستین نحویان مکتب بصره چون نصر بن عاصم و یحیی بن یعمر دانش آموخته و خود در طبقۀ کسانی چون اخفش کبیر و عیسی بن عمر ثقفی قرار دارد. جمعی از افراد صاحب نام در نحو بصره در زمرۀ شاگردان او هستند. در میان آنان نام مشاهیری چون خلیل بن احمد، یونس بن حبیب، سیبویه امام نحویان بصری، اصمعی، ابوعبیده و ابوزید انصاری به چشم میخورد. اگرچه نظرات نحوی ابوعمرو در کتابی تدوین نشده، ولی میتوان برخی آراء او را بهطور پراکنده در جای جای الکتاب سیبویه و المجاز ابوعبیده مشاهده کرد.
ابوعمرو و گویشهای قبایل و گروههای مختلف عرب
ابوعمرو با زبان و گویشهای قبایل و گروههای مختلف عرب چون تمیم، قضاعه، ربیعه، اهل مکه و اهل نجران آشنا بوده و به نقل و مقایسۀ آنها پرداخته است. اظهارنظر او مبنی بر اینکه زبان اقوام پیشین جنوب عربستان در مقایسه با آنچه در زمان وی به عنوان زبان عربی شناخته میشده، زبانی دیگر است و ساختاری دیگر دارد، حتی با تحقیقات زبانشناختی جدید نیز عالمانه به نظر میرسد. وی در اظهار نظرهای خود در موارد اختلاف بین گویشهای قبایل، بنا را بر اکثر میگذارد و موارد دیگر را به عنوان گویش ویژه محسوب میدارد.
ابوعمرو و ظرایف ادبی
ابوعمرو آگاهی به ظرایف ادبی را در استفاده از منابع دینی شرطی مهم میشمرد، چنانکه در مناظرهای که با متکلم معتزلی عمرو بن عبید در مسألۀ وعید داشت، درک او را از مفهوم «وعید» نادرست شمرده و از استنباط او دربارۀ کاربردهای این واژه در متون دینی خرده گرفت. وی با تکیه بر اینکه در سنت و فرهنگ عرب رفتار نکردن به مقتضای وعید نه تنها ناپسند نیست، بلکه نشان از گذشت و بزرگواری دارد، درواقع به تأیید نظرگاه مرجئه پرداخته است. ابوعمرو بر این باور بود که علت گمراهی بسیاری از کسانی که روی به زندقه آوردهاند، ناآگاهی ایشان به دقایق زبان عربی است. وی بدون اینکه تمایل چندانی به دانش فقه نشان دهد، گاه با تکیه بر یک نکتۀ زبانی فقها را در برداشت خود از یک دلیل فقهی مورد انتقاد قرار داده است. ابوعمرو در عین آگاهی وسیع به غرایب و پیچیدگیهای زبان عرب، برخلاف آنچه از معاصر بصریش، عیسی بن عمر ثقفی، بر سر زبانهاست. بسیار ساده و بیتکلف سخن میگفت و به همان اندازه که از خطا در گفتار دوری میجست، از اظهار فضل و پیچیده سخن گفتن پرهیز داشت. ابوعمرو در روایت شعر و اخبار ادبی و تاریخی همانگونه که جاحظ یاد کرده، یکی از راویان برجسته بهشمار میرود و روایات او نه تنها در کتب گوناگون ادبی چون طبقات فحول الشعراء ابن سلام، البیان و التبیین جاحظ و الموشح مرزبانی نقل شده است، بلکه در آثاری تاریخی چون تاریخ طبری و انساب الاشراف بلاذری نیز مورد استناد قرار گرفته است. بعضی از نقادان چون حمزۀ اصفهانی و ابواحمد عسکری، برخی از موارد را که به گمان آنان ابوعمرو در روایت از شعرا دچار خطا شده، مورد نقد قرار دادهاند. ابوعمرو در روایت اخبار و اشعار از نقد و اظهارنظر دربارۀ آنها خودداری نکرده، چنانکه در بسیاری موارد سخنانی در نقد و تفسیر شعر و جایگاه شاعران در منابع ادبی از زبان او نقل شده است.
ابوعمرو و وقایع تاریخی
همچنین بارها در مورد وقایع تاریخی به عنوان فردی آگاه اظهارنظر کرده است. ابوبکر صولی نویسندۀ سدۀ ۴ ق برخی از روایات مربوط به ابوعمرو را در تألیفی با عنوان اخبار ابیعمرو بن العلاء گرد آورده بوده است که در حال حاضر نشانی از آن در دست نیست[۱].
پانویس
- ↑ پاکتچی، احمد، ج6، ص67-64
منابع مقاله
پاکتچی، احمد، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.