ابن‌ مقرب‌، على‌ بن‌ مقرب‌

    از ویکی‌نور
    ابن‌ مقرب‌، ابوعبدالله‌ على‌ بن‌ مقرب‌ بن‌ منصور بن‌ مقرب‌ عیونى‌ ‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملعلى‌ بن‌ مقرب‌ بن‌ منصور بن‌ مقرب‌؛
    نام‌های دیگرابن‌ مقرب‌، ابوعبدالله‌ على‌ بن‌ مقرب‌ بن‌ منصور بن‌ مقرب‌ عیونى‌؛
    لقبجمال‌الدین؛
    تخلصابن مقرب؛
    نسبعیونیین از بنوعبدالقیس؛
    نام پدرمقرب‌ بن‌ منصور بن‌ مقرب‌ عیونى‌؛
    ولادت572ق؛
    محل تولداحساء؛، بحرین؛
    محل زندگیبحرین، بغداد؛
    رحلت630ق‌؛
    مدفناحساء (محل وفات)؛
    طول عمر58؛
    خویشاوندان‌ عبدالله‌ بن‌ على‌ بن‌ ابراهیم‌؛
    دیناسلام؛
    پیشهادیب‌، شاعر؛
    اطلاعات علمی
    اجازه اجتهاد از‌ ‌
    درجه علمیادیب‌، شاعر؛
    اساتیدابوالبقاءِ عکبری، محب‌الدین‌ واسطى‌؛
    مشایخ
    معاصرینمحمد بن‌ على‌ بن‌ عبدالله‌، ابوشجاع‌ شمس‌الدین‌ باتکین‌، محمد بن‌ ماجد، فضل‌ بن‌ محمد، غیاث‌الدین، ابوالقاسم‌ محمد بن‌ مسعود، محمد بن‌ ماجد، على‌ بن‌ ماجد، ابن‌ ابى‌ جروان، ابن‌ غریر عیونى، ناصرلدین‌ الله‌، الملک‌ الاشرف، بدرالدین؛
    شاگردانابن‌ نجار، ابن‌ نقطه؛‌
    برخی آثار1- دیوان؛

    ابن‌ مُقَرَّب‌، ابوعبدالله‌ على‌ بن‌ مقرب‌ بن‌ منصور بن‌ مقرب‌ عُیونى ‌(572 -630ق‌/1176-1233م‌)، ادیب‌ و شاعر بحرینى‌.

    ولادت

    در احساءِ بحرین‌ (منطقه‌ای‌ ساحلى‌ بین‌ بصره‌ و عمان‌) و در خاندانى‌ از سلسله عیونى‌ که‌ طى‌ سده‌های‌ 5 -7ق‌/11-13م‌ بر احساء حکومت‌ کردند، به‌ دنیا آمد.

    نیای ابن مقرب

    نیای‌ بزرگ‌ او عبدالله‌ بن‌ على‌ بن‌ ابراهیم‌، پس‌ از آنکه‌ دولت‌ قرامطه‌ را در بحرین‌ برانداخت‌، خود حکومت‌ آن‌ ناحیه‌ را به‌ دست‌ گرفت‌. از آن‌ پس‌ تا مدت‌ها بحرین‌ توسط امیران‌ این‌ خاندان‌ اداره‌ مى‌شد. ابن‌ مقرب‌ در این‌ خاندان‌ پرورش‌ یافت.

    سرودن شعر

    وی از همان‌ اوان‌ کودکى‌ نبوغ‌ خود را در زمینه شعر و ادب‌ به‌ ثبوت‌ رسانید. 10 ساله‌ بود که‌ به‌ سرودن‌ شعر پرداخت‌.

    تحصیلات

    هیچ‌ یک‌ از منابع‌ اشاره‌ای‌ به‌ استادان‌ و چگونگى‌ تحصیلات‌ او نکرده‌اند، اما بعید نیست‌ که‌ وی‌ از دروس‌ مدرسه نظامیه بغداد و حلقه‌های‌ درس‌ کسانى‌ چون‌ ابوالبقاءِ عکبری‌ و محب‌الدین‌ واسطى‌ بهره‌ برده‌ باشد. درباره شاگردان‌ او نیز تنها مى‌دانیم‌ که‌ کسانى‌ چون‌ ابن‌ نجار و ابن‌ نقطه‌ اشعارش‌ را از او شنیده‌ و روایت‌ کرده‌اند.

    هوای‌ حکومت و کشمکش‌ها‌

    وی‌ در جوانى‌ گویا هوای‌ حکومت‌ در سر داشت‌ و این‌ احتمالاً با کشمکش‌ها و دودستگی‌های‌ میان‌ خویشاوندان‌ او که‌ صاحبان‌ قدرت‌ بودند، بى‌ارتباط نبود.

    حاکم‌ بحرین‌، محمد بن‌ على‌ بن‌ عبدالله‌، نیز که‌ ظاهراً منافع‌ خود را از جانب‌ او در خطر مى‌دید، وی‌ را به‌ زندان‌ افکند و همه املاک‌ و دارایی‌هایش‌ را مصادره‌ کرد.

    ملازمت‌ حاکم‌ بصره‌

    ابن‌ مقرب‌ پس‌ از تحمل‌ رنج‌ بسیار از زندان‌ رهایى‌ یافت‌ و پس‌ از مدتى‌ اقامت‌ در احساء چون‌ از آزار دشمنان‌ در امان‌ نبود، روی‌ به‌ جانب‌ عراق‌ آورد و چند ماه‌، احتمالاً میان‌ 604 و 605ق‌، با آسایش‌ کامل‌ و بدون‌ دغدغه خاطر در بغداد به‌ سر برد و ظاهراً در همین‌ ایام‌ مدتى‌ را در ملازمت‌ حاکم‌ بصره‌ ابوشجاع‌ شمس‌الدین‌ باتکین‌ گذرانید و قصاید و مدایح‌ بسیاری‌ به‌ ویژه‌ در ستایش‌ اصلاحاتى‌ که‌ وی‌ در بصره‌ انجام‌ داده‌ بود، به‌ او تقدیم‌ داشت‌؛ اما نگرانى‌ او از جانب‌ زن‌ و فرزندانش‌ که‌ در بحرین‌ به‌ سر مى‌بردند، سبب‌ شد که‌ وی‌ با سرودن‌ قصیده‌ای‌ در مدح‌ ابوشجاع‌، دربار او را ترک‌ گوید و به‌ بحرین‌ بازگردد، با این‌همه‌ مکاتبات‌ وی‌ با ابوشجاع‌ تا مدت‌ها ادامه‌ داشت‌.


    مدح و هجو امیران

    در بحرین‌ قصیده‌ای‌ در مدح‌ امیر محمد بن‌ ماجد حاکم‌ وقت‌ سرود و در آن‌ از او خواست‌ تا اموال‌ مصادره‌ شده‌اش‌ را به‌ او بازگرداند. امیر نخست‌ با درخواست‌ او موافقت‌ کرد، اما سپس‌ به‌ تحریک‌ اطرافیان‌ از تصمیم‌ خود بازگشت‌. ابن‌ مقرب‌ که‌ چنین‌ دید، زبان‌ به‌ نکوهش‌ او و درباریانش‌ گشود و خود از بیم‌ جان‌ به‌ قطیف‌ گریخت‌. در آنجا ابتدا امیر فضل‌ بن‌ محمد را مدح‌ گفت‌، اما چون‌ روی‌ خوش‌ ندید، به‌ هجو او پرداخت‌ و از مدایحى‌ که‌ درباره وی‌ گفته‌ بود، اظهار پشیمانى‌ کرد.

    برخى‌ نیز هجویه او را خطاب‌ به‌ امیر با معاهده‌ای‌ مرتبط دانسته‌اند که‌ در 606ق‌ میان‌ فضل‌ بن‌ محمد و غیاث‌الدین‌، فرمانروای‌ کیش‌، منعقد شد و به‌ موجب‌ آن‌ جزیره بحرین‌ به‌ قلمرو حکومت‌ ایران‌ پیوست‌. بنابراین‌ نظر، ابن‌ مقرب‌ که‌ در معاهده‌ نشانى‌ از سستى‌ و خیانت‌ دیده‌ بود، بر عاملان‌ آن‌ به‌ ویژه‌ امیر فضل‌ تاخت‌ و آنان‌ را به‌ خیانت‌ متهم‌ ساخت‌.

    هنگامى‌ که‌ ابوالقاسم‌ محمد بن‌ مسعود، برادرزاده خود محمد بن‌ ماجد را کشت‌ و حکومت‌ احساء را به‌ دست‌ گرفت‌، ابن‌ مقرب‌ به‌ احساء بازگشت‌ و امیر را مدح‌ گفت‌ و خواسته‌های‌ خویش‌ را تکرار کرد، اما امیر نه‌ تنها به‌ درخواست‌ وی‌ وقعى‌ ننهاد، بلکه‌ بسیاری‌ از املاک‌ بنو ابراهیم‌ از وابستگان‌ وی‌ را نیز به‌ دیگران‌ بخشید. ابن‌ مقرب‌ برحسب‌ عادت‌ او را هجو گفت‌ و در 610ق‌ بار دیگر به‌ عراق‌ رفت‌. وی‌ پس‌ از قیام‌ على‌ بن‌ ماجد به‌ بحرین‌ بازگشت‌ و قصایدی‌ در مدح‌ او سرود، اما برخلاف‌ معمول‌ هیچ‌ اشاره‌ای‌ به‌ املاک‌ خود نکرد. درپى‌ شورش‌ ابن‌ ابى‌ جروان‌ و روی‌ کار آمدن‌ مقدم‌ ابن‌ غریر عیونى‌، على‌ بن‌ ماجد از احساء گریخت‌. ابن‌ مقرب‌ نیز که‌ تنها حامى‌ خود را از دست‌ داده‌ بود، بار دیگر به‌ قطیف‌ رفت‌ و در آنجا با سرودن‌ قصیده‌ای‌ از بدرفتاری‌ حاکمان‌ جدید انتقاد کرد.

    وی‌ در حدود 614ق‌ به‌ بغداد رفت‌ و خلیفه عباسى‌ الناصرلدین‌ الله‌ را مدح‌ گفت‌، اما از ارتباط بیشتر او با دربار خلیفه‌ اطلاعى‌ در دست‌ نیست‌.

    ابن‌ مقرب‌ در 617ق‌ به‌ قصد ملاقات‌ با الملک‌ الاشرف‌ راهى‌ موصل‌ شد، اما او برای‌ جنگ‌ با صلیبیان‌ به‌ دمیاط رفته‌ بود، از این‌ رو شاعر قصایدی‌ را در مدح‌ بدرالدین‌ لؤلؤ والى‌ موصل‌ و دیگر بزرگان‌ شهر سرود و از آنان‌ اکرام‌ و احترام‌ بسیار دید. در همین‌ زمان‌ بود که‌ یاقوت‌ حموی‌ در موصل‌ با او ملاقات‌ کرد.

    شگفت‌ آنکه‌ ابن‌ مقرب‌ که‌ در تمام‌ دوران‌ آوارگى‌، همواره‌ از درخواست‌ صله‌ ابا داشت‌، این‌ بار دست‌ نیاز به‌ سوی‌ بدرالدین‌ دراز کرد. از این‌ زمان‌ به‌ بعد تقریباً هیچ‌ اطلاعى‌ از زندگى‌ ابن‌ مقرب‌ در دست‌ نیست‌. گویا وی‌ همچنان‌ میان‌ شهرهای‌ احساء، قطیف‌ و بغداد در رفت‌ و آمد بوده‌ است‌.

    سبک شعری

    اشعار ابن‌ مقرب‌ به‌ سبک‌ کهن‌ و موضوع‌ غالب‌ آنها مدح‌ و فخر و حماسه‌ است‌. تقلید از شعر جاهلى‌ در قصاید او کاملاً مشهود است‌. همچنانکه‌ تأثیر شعر شاعران‌ معروف‌ دوره عباسى‌ از جمله‌ بشار و ابوتمام‌ نیز در سروده‌های‌ وی‌ دیده‌ مى‌شود. اشعاری‌که‌ وی‌ دررثای‌ اهل‌بیت‌(ع‌) و به‌ ویژه‌ در سوگ‌ امام‌ حسین‌(ع‌) سروده‌، سبب‌ شده‌ که‌ منابع‌ شیعى‌ او را در زمره شیعیان‌ به‌ شمار آورند، اما غالب‌ این‌ اشعار احتمالاً به‌ علت‌ تعصب‌های‌ مذهبى‌ از دیوان‌ او حذف‌ شده‌ است.

    وفات

    شاعر در اواخر عمر به‌ زادگاه‌ خود بازگشت‌ و در همانجا درگذشت‌.

    آثار

    1-دیوان،

    دیوان‌ ابن‌ مقرب‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌: در مکه مکرمه‌ (1307ق‌) به‌ کوشش‌ احمد بن‌ خلیفه‌ عیونى‌؛ در بمبئى‌ (1311ق‌) با شرح‌ عبدالعزیز بن‌ احمد اویسى‌ در قاهره‌ (1383ق‌/1963م‌) به‌ کوشش‌ عبدالفتاح‌ محمد حلو. [۱]. ‌

    پانویس

    1. صادقى، مریم‌، ج4، ص658-657

    منابع مقاله

    صادقى، مریم‌، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها