فسئلوا أهل الذكر


فسئلوا أهل الذكر، اثر محمد تیجانی، کتابی است در بررسی عقاید شیعه و اهل سنت و اشاره به ویژگی‌های مذهب تشیع که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است.

فسئلوا أهل الذكر
فسئلوا أهل الذكر
پدیدآورانسماوي، محمد تيجاني (نويسنده)
ناشرانصاریان
مکان نشرايران - قم
سال نشرمجلد1: 1386ش, 2007م, 1428ق,
چاپ10
شابک978-964-438-311-3
موضوعاهل سنت - دفاعيه‎ها و رديه‎ها شيعه اماميه - دفاعيه‏‌ها و رديه‌‏ها
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏212‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏س‎‏8‎‏ف‎‏2
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب با مقدمه نویسنده و نامه‌ای به ابوالحسن ندوی آغاز و مطالب در هشت فصل، تنظیم شده است.

هرچند تمام کتاب‌هاى نویسنده، جذاب، آموزنده و پرمحتوا است، ولى اثر حاضر بر سایر کتاب‌هاى ایشان برترى دارد؛ زیرا در آن، مطالب، دسته‌بندى و مرتب شده و بحث، استدلالى و منطقى است؛ گو اینکه یک ویژگى در تمام آثار دکتر تیجانى به چشم مى‌خورد و آن خلوص و قصد قربتى است که نویسنده محترم از آن برخوردار است[۱]

گزارش محتوا

نویسنده در مقدمه، به بیان این مطلب پرداخته که پرسش‌هایى که در این کتاب مطرح شده است، ویژه مسلمانان کنجکاو، خصوصا اهل سنت می‌باشد؛ آنها که مى‌پندارند فقط خود به سنت راستین نبوی چنگ زده‌اند، بلکه دیگر مسلمانان را محکوم کرده و گاهى به استهزاء مى‌گیرند[۲]

در بخش اول، سؤال‌هایی در رابطه با ذات اقدس احدیت مطرح شده است، از قبیل: رؤیت و جسم بودن خداوند؛ عدل الهی با جبر چگونه سازش دارد؛ سخن اهل ذکر درباره خداوند و اهل ذکر درباره خداوند متعال چه می‌گویند[۳]

پیرامون رؤیت و جسم بودن خداوند، به این نکته اشاره شده است که خداى سبحان در قرآن کریم مى‌فرماید:

  لاٰ تُدْرِكهُ الْأَبْصٰارُ [انعام–103]  

و   لَيسَ كمِثْلِهِ شَيءٌ [شورا–11]  

و هنگامى که حضرت موسى(ع) درخواست دیدن و رؤیت خداوند مى‌کند، به او مى‌فرماید:   لَنْ تَرٰانِي [اعراف–143]   ؛ پس چگونه می‌توان پذیرفت احادیثى را که صحيح البخاري و صحيح مسلم نقل کرده‌اند به اینکه: «خداى سبحان در برابر بندگانش نمایان مى‌شود و او را مى‌بینند، چنان‌که ماه را در شب چهاردهم مى‌بینند»، «خداوند هر شب به آسمان دنیا فرود مى‌آید»، «پایش را در جهنم مى‌گذارد، پس جهنم پر مى‌شود»، «پایش را نمایش مى‌دهد تا مؤمنین او را بشناسند» و «خداوند مى‌خندد و تعجب مى‌کند» و مانند آن از روایت‌هایى که خدا را به شکل جسمى متحرک و قابل تحول درمى‌آورد که مثلا دو دست و دو پا دارد و پنج انگشت دارد که آسمان‌ها را بر انگشت اول مى‌گذارد و زمین‌ها را بر انگشت دوم و درختان را بر سوم و آب و خاک را بر چهارم و سایر آفریدگان را بر انگشت پنجم مى‌گذارد. به اعتقاد نویسنده، پاسخ این سؤال، نزد امامان هدایت و چراغان پرفروغ الهى در تاریکى‌ها، این است که خداوند تبارک و تعالى از هر نوع مجانسه، مشاکله، تصویر، تجسیم، تشبیه و محدودیت، کاملا منزه است[۴]

در بخش دوم، سؤال‌های پیرامون پیامبر(ص) مطرح و پاسخ داده شده است. در ابتدای این بخش نویسنده ابتدا به آیات   وَ اللّٰهُ يعْصِمُك مِنَ النّٰاسِ [مائده–67]   ،   وَ مٰا ينْطِقُ عَنِ الْهَوىٰ* إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْي یوحىٰ [نجم–3]  

و   وَ مٰا آتٰاكمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [حشر–7]  

اشاره نموده و سپس با تأکید به این نکته که این آیات، دلالت واضح و روشن دارد بر عصمت کامل پیامبر(ص) در همه چیز و همه حال، اهل سنت را مخاطب قرار داده که: «شما معتقد به عصمت او فقط در تبلیغ قرآن مى‌باشید و در غیر آن، او را مانند دیگر مردم مى‌دانید که هم اشتباه مى‌کند و هم درست مى‌گوید و براى اثبات خطا و اشتباهش در مناسبت‌هاى گوناگون، به رخدادها و حوادثى، استدلال مى‌کنید که در صحاحتان آمده است؛ پس اگر امر چنین است، دلیلتان در ادعاى تمسک جستن به کتاب خدا و سنت رسولش چه مى‌باشد؛ حال آنکه سنت را معصوم نمى‌دانید و خطا را در آن امکان‌پذیر مى‌دانید. بر این اساس و طبق عقیده شما، کسى که به کتاب و سنت، چنگ مى‌زند، از گمراهى به‌دور نیست، به‌ویژه اینکه اگر بدانیم تمام آیات قرآن، با سنّت پیامبر، تفسیر و تبیین شده است. پس استدلال شما چیست در اینکه تفسیر و تبیینش، مخالف کتاب خداوند متعال نمى‌باشد»؟[۵]

بخش سوم، درباره اهل‌بیت(ع) است. خداى سبحان مى‌فرماید:   إِنَّمٰا يرِيدُ اللّٰهُ لِيذْهِبَ عَنْكمُ الرِّجْسَ أَهْلَ‌الْبَيتِ وَ يطَهِّرَكمْ تَطْهِيراً [احزاب–33]  

و اهل سنت مى‌گویند که این آیه درباره بانوان پیامبر(ص) نازل شده است و استدلالشان به آیات ماقبل و مابعد این آیه است و طبق این ادعا، خداوند پلیدى را از بانوان پیامبر زدوده و آنان را پاک قرار داده است. برخى از آنها، به بانوان پیامبر(ص)، على و فاطمه و حسن و حسین(ع) را نیز اضافه مى‌کنند، ولى حقیقت نقلى و عقلى، این تفسیر را پذیرا نیست؛ زیرا اهل سنت در صحاح خود روایت مى‌کنند که این آیه درباره پنج تن نازل شده و آنان عبارتند از: محمّد(ص)، على(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع)[۶]

نویسنده در ادامه با اشاره به نام علمایی از اهل سنت که این گروه را از اهل‌بیت(ع) شمرده‌اند، به بررسی زندگانی عایشه، در زمان حیات پیامبر(ص) و پس از آن پرداخته است[۷]

در بخش چهارم، به بحث پیرامون احوال برخی از اصحاب پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است تمام احکام تشریعى و عقاید اسلامى از راه اصحاب به ما رسیده است و هیچ‌کس ادعایى ندارد که از راه کتاب و سنت، عبادت خدا مى‌کند، جز اینکه اصحاب واسطه رساندن این دو مصدر اصلى به تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم هستند و از اینکه اصحاب، پس از رسول خدا(ص) اختلاف کردند، متفرق شدند، به هم فحش دادند، یکدیگر را لعن کردند و حتى با هم پیکار نموده و همدیگر را کشتند، به اعتقاد وی، نمى‌شود بدون هیچ بحث و نقد و اعتراض و تحقیقى، احکام را از آنان فراگرفت و همچنین نمى‌توانیم به نفع یا علیه یکى از آنان داورى کنیم جز اینکه احوال و اوضاعشان را بررسى کرده و تاریخ زندگى آنان را چه در حیات پیامبر(ص) و چه پس از آن، بررسى نماییم و بدین‌سان حق‌جوى را از دنباله‌روى باطل و مؤمن را از تبهکار و مخلص را از منافق و مرتد را از شاکر جدا ساخته و تشخیص دهیم[۸]

در بخش پنجم، به بررسی اعمال، رفتار و زندگانی خلفای سه‌گانه پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است انسان پژوهشگر اگر کتاب‌هاى تاریخ را بررسى کند و بر برخى از مسائل پشت پرده خلفاى سه‌گانه آگاه شود، مطمئن مى‌شود که آنان از نگارش احادیث پیامبر، خوددارى کردند و حتى نگذاشتند مردم، آن احادیث را بازگو یا به دیگران منتقل کنند؛ زیرا بدون شک مى‌دانستند که این احادیث هرگز با منافعشان سازگار نیست و حداقل با بسیارى از احکامى که به‌خاطر منافع خود ساختند و طبق اجتهاد شخصی‌اشان تأویل کردند، تعارض دارد و بدین‌سان حدیث پیامبر(ص) که پس از قرآن کریم، دومین منبع از منابع شریعت اسلامى است، بلکه مفسر اولین مصدر و منبع تشریع است، در دوران آنان، ممنوع اعلام شده بود؛ ولذا تمام حدیث‌نگاران و تاریخ‌نویسان، متفق‌القولند بر اینکه نگارش و جمع‌آورى حدیث در دوران عمر بن عبدالعزیز یا چندى پس از او، آغاز شد[۹]

بخش ششم، پژوهشی است کوتاه پیرامون خلافت و مسائل پشت پرده آن که قبل از وفات پیامبر(ص) و پس از آن رخ داده است[۱۰]

نویسنده در بخش هفتم، به توضیح این مطلب پرداخته که مشکل حدیث از بزرگ‌ترین مشکلاتى است که امروزه مسلمانان دست‌به‌گریبان آنند، به‌ویژه در این دوران که از دانشگاه‌هاى وهابیان، دکترهاى متخصصى در فنون حدیث‌شناسى فارغ‌التحصیل شده‌اند و تنها احادیثى را حفظ مى‌کنند که با مذهب و عقیده و مسلکشان سازگار باشد که بیشتر این احادیث، ساخته و پرداخته امویان و نیاکانشان است که تمام هم و غمشان خاموش کردن نور رسالت بوده و پیامبر را - العياذ بالله - مانند یک نادان خرف‌زده‌اى ترسیم کرده‌اند که نمى‌داند چه مى‌گوید و به احادیث و کردارها و افعالش که با یکدیگر تناقض دارند و دیوانگان را به خنده وامى‌دارند، هیچ توجهى ندارد و هرچند پژوهشگران و دانشمندان اهل سنت تلاش کردند که احادیث را تصفیه و پاکسازى کنند، ولى متأسفانه هنوز کتاب‌هاى صحیح و معتبر پر است و همچنین کتاب‌هاى شیعیان نیز از این تحریف‌ها و روایات ساختگى سالم نمانده است و خودشان هم اعتراف مى‌کنند به اینکه هیچ کتاب صددرصد صحیحى جز کتاب خدا ندارند و هرچه جز قرآن است باید بررسى شود، ولى اهل سنت، اتفاق نظر دارند بر اینکه دو صحيح البخاري و مسلم، صحیح‌ترین و معتبرترین کتاب‌ها پس از قرآن است، بلکه ادعا مى‌کنند که هرچه در این دو کتاب است، صحیح مى‌باشد. بدین خاطر نویسنده در این بخش و نیز بخش آخر، سعى کرده است نمونه‌هایى از احادیثى را که بخارى و مسلم آورده‌اند و در آنها قداست پیامبر(ص) و یا اهل‌بیت(ع) را مورد سؤال قرار داده‌اند، یادآور شده و با خواننده در میان بگذارد[۱۱]

وضعیت کتاب

فهرست مطالب به‌همراه فهرست منابع مورد استفاده نویسنده در انتهای کتاب آمده است.

در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است.

پانویس

  1. تیجانی سماوی، محمد، ج1، ص14
  2. ر.ک: همان، ص19-20
  3. همان، ص53-79
  4. همان، ص55-57
  5. همان، ص85-86
  6. همان، ص141-142
  7. همان، ص150-215
  8. ر.ک: همان، ص225
  9. همان، ج2، ص55
  10. متن کتاب، ص239-242
  11. تیجانی سماوی، محمد، ج2، ص163-164

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. تیجانی سماوی، محمد، «از آگاهان بپرسید»، ترجمه سید محمدجواد مهری، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ هفتم، زمستان 1379.

وابسته‌ها

از آگاهان بپرسید