۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(←اساتید) |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
! نام!! data-type="authorName" |کنی تهرانی، علی | ! نام!! data-type="authorName" |کنی تهرانی، علی | ||
|- | |- | ||
| | |نامهای دیگر | ||
| data-type="authorOtherNames" | تهرانی، ملا علی | | data-type="authorOtherNames" | تهرانی، ملا علی | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
او پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی (متوفی ۱۲۹۰ ق) استفاده کرد. | او پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی (متوفی ۱۲۹۰ ق) استفاده کرد. | ||
== اساتید == | |||
اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «کنی» در حوزه نجف عبارت بودند از: [[صاحب جواهر، محمدحسن|شیخ محمد حسن نجفی]] معروف به [[صاحب جواهر]] (متوفی ۱۲۶۶ ق)، شیخ حسن کاشفالغطاء (متوفی ۱۲۶۲ ق.) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی ۱۲۷۳ق). | اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «کنی» در حوزه نجف عبارت بودند از: [[صاحب جواهر، محمدحسن|شیخ محمد حسن نجفی]] معروف به [[صاحب جواهر]] (متوفی ۱۲۶۶ ق)، شیخ حسن کاشفالغطاء (متوفی ۱۲۶۲ ق.) شیخ مشکور حولاوی نجفی (متوفی ۱۲۷۳ق). | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
== توجه به مسائل سیاسی == | == توجه به مسائل سیاسی == | ||
ملاعلیکنی به مسائل سیاسی نیز توجه داشت و با توجه به آنکه به تعبیر عالم معاصرش، [[جاپلقی بروجردی، علیاصغر|جاپلقی]] مؤلف [[طرائف المقال في معرفة طبقات الرجال|طرائفالمقال]]، پناه مظلومان بود و بر صاحبان قدرت (جبابره) سلطه داشت و سخنش نزد سلطان (یعنی ناصرالدین شاه قاجار) پذیرفته میشد، در مواقع ضروری از برخی مداخلات ابا نداشت. از جمله پس از انعقاد قرارداد رویتر در ۱۲۹۰، در نامهای به ناصرالدین شاه، با اشاره به مُفاد قرارداد که طبق آن «جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود» بودند و نفی صریح تسلط دولت بر «املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتمآ بفروشند» (با ذکر یک مثال از حقوق شهروندی در فرانسه) و تأکید بر اینکه حاصل این قرارداد، از بین رفتن اقتدار دولت و ملت و ناتوانی در حفظ سرحدات و عدم امکان مقابله با هجوم دشمنان است و امتیازات و تصرفات این کمپانی در ایران به مراتب بیش از کمپانی هند خواهد بود، به مخالفت با آن پرداخت و ضمن تأکید بر اینکه «اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه اختلالی مشاهده فرمایند... لازم است عرض کنند»، خواه پسند خاطر شاه بشود یا نشود و «در مقام اصلاح آن برآید یا نیاید»، از شاه قاطعانه خواست که «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت» نماید و «به خصوص همین شخصی را که قرار راهآهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته» برکنار کند. مراد وی در این ماجرا، میرزا حسینخان | ملاعلیکنی به مسائل سیاسی نیز توجه داشت و با توجه به آنکه به تعبیر عالم معاصرش، [[جاپلقی بروجردی، علیاصغر|جاپلقی]] مؤلف [[طرائف المقال في معرفة طبقات الرجال|طرائفالمقال]]، پناه مظلومان بود و بر صاحبان قدرت (جبابره) سلطه داشت و سخنش نزد سلطان (یعنی ناصرالدین شاه قاجار) پذیرفته میشد، در مواقع ضروری از برخی مداخلات ابا نداشت. از جمله پس از انعقاد قرارداد رویتر در ۱۲۹۰، در نامهای به ناصرالدین شاه، با اشاره به مُفاد قرارداد که طبق آن «جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود» بودند و نفی صریح تسلط دولت بر «املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتمآ بفروشند» (با ذکر یک مثال از حقوق شهروندی در فرانسه) و تأکید بر اینکه حاصل این قرارداد، از بین رفتن اقتدار دولت و ملت و ناتوانی در حفظ سرحدات و عدم امکان مقابله با هجوم دشمنان است و امتیازات و تصرفات این کمپانی در ایران به مراتب بیش از کمپانی هند خواهد بود، به مخالفت با آن پرداخت و ضمن تأکید بر اینکه «اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه اختلالی مشاهده فرمایند... لازم است عرض کنند»، خواه پسند خاطر شاه بشود یا نشود و «در مقام اصلاح آن برآید یا نیاید»، از شاه قاطعانه خواست که «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت» نماید و «به خصوص همین شخصی را که قرار راهآهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته» برکنار کند. مراد وی در این ماجرا، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم وقت بود و سبب عزل او در رشت هنگام بازگشت شاه از سفر اروپا، شد. کنی، همچنین در آن نامه، به میرزا ملکمخان و اقدام او به تأسیس فراموشخانه (مجلس فراموشی) و مخالفت همه جانبه خود با آن اشاره کرد. برخی نوشتهاند که با وجود تقاضاهای مکررِ سپهسالار، وی حاضر به ملاقات با او نشد. | ||
== ساده زیستی == | == ساده زیستی == | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد میکند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هرهفته یک شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها میکرد!» | آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد میکند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هرهفته یک شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون اینکه کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها میکرد!» | ||
حاج شیخ علی کنی در سفری که به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه [[میرزای شیرازی، محمدحسن | حاج شیخ علی کنی در سفری که به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه [[میرزای شیرازی، سید محمدحسن|میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ)]] به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب ـ علیهاالسّلام ـ را زیارت کند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. بسرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند. | ||
[[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصاری]] (متوفی ۱۲۸۱ ق.) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. او پیرامون زهد و دوری از زخارف و دلبستگیهای دنیا که در زندگی [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصاری]] به چشم میخورد، چنین میگوید: «حدود بیست سال درکربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی که از محل سکونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میکرد.» | [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصاری]] (متوفی ۱۲۸۱ ق.) نیز از دوستان نزدیک کنی بود. او پیرامون زهد و دوری از زخارف و دلبستگیهای دنیا که در زندگی [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ انصاری]] به چشم میخورد، چنین میگوید: «حدود بیست سال درکربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یک عمامه نداشت که آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی که از محل سکونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میکرد.» | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
== مبارزه با امتیاز رویتر == | == مبارزه با امتیاز رویتر == | ||
در هیجدهم جمادی الثانی ۱۲۸۹ ق. قراردادی | در هیجدهم جمادی الثانی ۱۲۸۹ ق. قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر ـ سرمایه دار انگلیسی ـ به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایرانبرقرار میشد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار میداد، از نمونههای فوق العادهای بود که میتوان آن را کودتای اقتصادی نامید. | ||
کارگردان اصلی و بانیان پشت پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بیخردی بودند که به موجب غرب باوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسن خان سپهسالار (مشیرالدوله) ومیرزا ملکم خان ناظم الدوله بودند که با اخذ رشوه کلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایهدار خارجی فراهم کردند. | کارگردان اصلی و بانیان پشت پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بیخردی بودند که به موجب غرب باوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسن خان سپهسالار (مشیرالدوله) ومیرزا ملکم خان ناظم الدوله بودند که با اخذ رشوه کلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایهدار خارجی فراهم کردند. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
== مقام علمی == | == مقام علمی == | ||
کنی | کنی در فقه، اصول، رجال، حدیث و تفسیر، تبحر بسیار داشت. | ||
وی یکی از چهار عالم بزرگ آن روزگار ایران بود که صاحب جواهر، در پاسخ ایرادی که از محمدشاه قاجار برایش نقل کرده بودند، مقام علمی آنها را تأیید و به اجتهادشان تصریح کرده بود. او در بزرگداشت عالمان معاصر خود بسیار کوشا بود. | وی یکی از چهار عالم بزرگ آن روزگار ایران بود که صاحب جواهر، در پاسخ ایرادی که از محمدشاه قاجار برایش نقل کرده بودند، مقام علمی آنها را تأیید و به اجتهادشان تصریح کرده بود. او در بزرگداشت عالمان معاصر خود بسیار کوشا بود. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
ویرایش