کلیات چهار مقاله: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:


==اهمیت کتاب==
==اهمیت کتاب==
چهار مقاله با وجود اختصار آن، یکی از کتب ادبی بسیار مهم زبان پارسی است و اهمیت آن، از چند جهت است: یکی از باب قدم آن، دیگر از حیث اشتمال این کتاب بر بسیاری از مطالب تاریخی و تراجم مشاهیر اعلام که در هیچ‎یک از کتب ادبی و تاریخی دیگر یافت نمی‎شود و دیگری از حیث سبک انشای آن که در ایجاز لفظ و اشباع معنی و سلاست کلام و خلو از متعاطفات مترادف و اسجاع ثقیل و صنایع لفظی بارده... سرمشق انشاء و نمونه چیزنویسی هر ایرانی جدید باید باشد<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه ج - ‎د</ref>.
چهار مقاله با وجود اختصار آن، یکی از کتب ادبی بسیار مهم زبان پارسی است و اهمیت آن، از چند جهت است: یکی از باب قدم آن، دیگر از حیث اشتمال این کتاب بر بسیاری از مطالب تاریخی و تراجم مشاهیر اعلام که در هیچ‎یک از کتب ادبی و تاریخی دیگر یافت نمی‎شود و دیگری از حیث سبک انشای آن که در ایجاز لفظ و اشباع معنی و سلاست کلام و خلو از متعاطفات مترادف و اسجاع ثقیل و صنایع لفظی بارده... سرمشق انشاء و نمونه چیزنویسی هر ایرانی جدید باید باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/1 ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه ج - ‎د]</ref>.


==ساختار==
==ساختار==
کتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب دربردارنده چهار مقاله است در بیان شرایطی در چهار طبقه از مردم که به‎زعم مصنف، پادشاهان محتاج بدیشان می‎باشند؛ یعنی دبیر، شاعر، منجم و طبیب. در ضمن هر مقاله، بعد از شرح شرایط مخصوص هریک از این چهار طایفه، نزدیک به ده حکایت تاریخی مناسب مقام، ایراده شد است<ref>ر.ک: همان، صفحه د</ref>.
کتاب با دو مقدمه از مصحح و مؤلف آغاز و مطالب دربردارنده چهار مقاله است در بیان شرایطی در چهار طبقه از مردم که به‎زعم مصنف، پادشاهان محتاج بدیشان می‎باشند؛ یعنی دبیر، شاعر، منجم و طبیب. در ضمن هر مقاله، بعد از شرح شرایط مخصوص هریک از این چهار طایفه، نزدیک به ده حکایت تاریخی مناسب مقام، ایراده شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/2 ر.ک: همان، صفحه د]</ref>.


چهار مقاله از حیث فخامت زبان و شیوایى سخن، در بین کتب کهن فارسى، جزو کتاب‎هاى طراز اول محسوب می‎شود. به گفته بهار، سبک آن به «قابوس‎نامه» و «سیاست‎نامه» می‎ماند و پس از «تاریخ بیهقى» و دو کتاب یادشده، «خاتم کتب ادبى متقدمان» است. نثر آن، جز در مقدمه که به سبب کاربرد بیشتر واژگان و تعبیرات عربى کمى دشوار گردیده، از نمونه‎هاى عالى نثر مرسل یا ساده است<ref>همان</ref>.
چهار مقاله از حیث فخامت زبان و شیوایى سخن، در بین کتب کهن فارسى، جزو کتاب‎هاى طراز اول محسوب می‎شود. به گفته بهار، سبک آن به «قابوس‎نامه» و «سیاست‎نامه» می‎ماند و پس از «تاریخ بیهقى» و دو کتاب یادشده، «خاتم کتب ادبى متقدمان» است. نثر آن، جز در مقدمه که به سبب کاربرد بیشتر واژگان و تعبیرات عربى کمى دشوار گردیده، از نمونه‎هاى عالى نثر مرسل یا ساده است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/2 همان]</ref>.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه مصحح، ابتدا توضیحاتی پیرامون موضوع و اهمیت کتاب ارائه گردیده و سپس، به شرح حال مصنف پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه ج - ‎که</ref>.
در مقدمه مصحح، ابتدا توضیحاتی پیرامون موضوع و اهمیت کتاب ارائه گردیده و سپس، به شرح حال مصنف پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه ج - ‎که</ref>.
در این مقدمه آمده است: برخى از گزارش‎هاى چهار مقاله، از لحاظ اینکه مؤلف خود شاهد واقعه بوده است، در بررسی‎هاى تاریخى و ادبى اهمیتى خاص دارد؛ از جمله دیدار او با عمر خیام در سال 506ق، در بلخ و زیارت قبر خیام در 530ق، در گورستان حیره نیشابور. بااین‎حال، در شمارى از حکایت‎هاى چهار مقاله، اشتباهات تاریخى و بی‎دقتى در ثبت سال‎ها و اعلام تاریخى مشهود است<ref>ر.ک: همان</ref>.
در این مقدمه آمده است: برخى از گزارش‎هاى چهار مقاله، از لحاظ اینکه مؤلف خود شاهد واقعه بوده است، در بررسی‎هاى تاریخى و ادبى اهمیتى خاص دارد؛ از جمله دیدار او با عمر خیام در سال 506ق، در بلخ و زیارت قبر خیام در 530ق، در گورستان حیره نیشابور. بااین‎حال، در شمارى از حکایت‎هاى چهار مقاله، اشتباهات تاریخى و بی‎دقتى در ثبت سال‎ها و اعلام تاریخى مشهود است<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/9 ر.ک: همان]</ref>.


چهار مقاله مقدمه‎اى مشتمل بر چند فصل دارد که مؤلف در آغاز و پایان آن، پادشاهى را پس از پیامبرى، غایت مرتبه انسان برشمرده و ممدوح خود را ستایش نموده است. در فصل‎هاى گوناگون مقدمه، از شناخت هستى، ترتیب آفرینش، حواس ظاهر و باطن حیوان و مراتب حیوان سخن گفته و در پایان آن توضیح داده است که دبیر، شاعر، منجم و طبیب، از خواص پادشاه هستند و پادشاه به آنان نیازمند است؛ لذا چهار مقاله را درباره این چهار گروه نوشته است. در مقدمه یک حکایت نیز آمده است<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=9254&&searchText= افشاری، مهران، ج12، ص206]</ref>.
چهار مقاله مقدمه‎اى مشتمل بر چند فصل دارد که مؤلف در آغاز و پایان آن، پادشاهى را پس از پیامبرى، غایت مرتبه انسان برشمرده و ممدوح خود را ستایش نموده است. در فصل‎هاى گوناگون مقدمه، از شناخت هستى، ترتیب آفرینش، حواس ظاهر و باطن حیوان و مراتب حیوان سخن گفته و در پایان آن توضیح داده است که دبیر، شاعر، منجم و طبیب، از خواص پادشاه هستند و پادشاه به آنان نیازمند است؛ لذا چهار مقاله را درباره این چهار گروه نوشته است. در مقدمه یک حکایت نیز آمده است<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=9254&&searchText= افشاری، مهران، ج12، ص206]</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۱:
هریک از چهار مقاله کتاب، با مباحثى درباره فن یا علم مختص به آن مقاله آغاز و سپس ده تا دوازده حکایت خواندنى و غالبا واقعى بیان می‎شود. لطف کتاب بیشتر به حکایت‎هاى آن است و توصیف‎هاى مندرج در برخى از آنها چنان زیبا و ماهرانه است که کتاب را یکى از شاهکارهاى ادب فارسى ساخته است، نظیر تأثیر قصیده «بوى جوى مولیان» رودکى بر امیر سامانى، رسیدن فرخى سیستانى نزد عمید اسعد و شعر سرودن فرخى درباره داغگاه امیر چغانى یا اینکه چگونه ابوعلی‎ سینا شاهزاده مالیخولیایى را درمان کرد<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=9254&&searchText= همان]</ref>.
هریک از چهار مقاله کتاب، با مباحثى درباره فن یا علم مختص به آن مقاله آغاز و سپس ده تا دوازده حکایت خواندنى و غالبا واقعى بیان می‎شود. لطف کتاب بیشتر به حکایت‎هاى آن است و توصیف‎هاى مندرج در برخى از آنها چنان زیبا و ماهرانه است که کتاب را یکى از شاهکارهاى ادب فارسى ساخته است، نظیر تأثیر قصیده «بوى جوى مولیان» رودکى بر امیر سامانى، رسیدن فرخى سیستانى نزد عمید اسعد و شعر سرودن فرخى درباره داغگاه امیر چغانى یا اینکه چگونه ابوعلی‎ سینا شاهزاده مالیخولیایى را درمان کرد<ref>[http://rch.ac.ir/article/Details?id=9254&&searchText= همان]</ref>.


مقاله دوم کتاب به‎واسطه آنکه متضمن اسامی جمع بسیاری از شعرای قدیم ایرانی معاصر ملوک سامانی، غزنوی، خانیه، دیالمه، سلجوقیه، غوری و نیز مشتمل بر تراجم احوال چند نفر از مشاهیر ایشان، مانند رودکی، عنصری، فرخی، معزی، فردوسی، ازرقی، رشیدی و مسعود سعد سلمان می‎باشد، از حیث نظر ادبی اهمیتی عظیم دارد و مقاله سوم به‎واسطه اشتمال آن بر بعضی معلومات در خصوص عمر خیام که در این اواخر به‎واسطه ترجمه رباعیات او به غالب زبان‎های دیگر در اروپا و آمریکا شهرت فوق‎العاده یافته، دارای اهمیتی مخصوص است؛ زیراکه چهار مقاله، اولین کتابی است که ذکری از عمر خیام در آن شده؛ وانگهی مصنف خود معاصر او بوده و با وی ملاقات نموده است و همین حکایت چهار مقاله در باب پیشگویی عمر خیام که: «گور من در موضعی باشد که هر بهاری باد شمال بر من گل‎ افشان می‎کند» باعث شد که «انجمن عمر خیام» در لندن، بوته گل سرخی از نیشابور، از سر مقبره عمر خیام به دست آورده، آن را بر سر قبر فیتز جرالد شاعر معروف انگلیسی و بهترین مترجم رباعیات خیام، غرس نمود<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه د - ‎ه</ref>.
مقاله دوم کتاب به‎واسطه آنکه متضمن اسامی جمع بسیاری از شعرای قدیم ایرانی معاصر ملوک سامانی، غزنوی، خانیه، دیالمه، سلجوقیه، غوری و نیز مشتمل بر تراجم احوال چند نفر از مشاهیر ایشان، مانند رودکی، عنصری، فرخی، معزی، فردوسی، ازرقی، رشیدی و مسعود سعد سلمان می‎باشد، از حیث نظر ادبی اهمیتی عظیم دارد و مقاله سوم به‎واسطه اشتمال آن بر بعضی معلومات در خصوص عمر خیام که در این اواخر به‎واسطه ترجمه رباعیات او به غالب زبان‎های دیگر در اروپا و آمریکا شهرت فوق‎العاده یافته، دارای اهمیتی مخصوص است؛ زیراکه چهار مقاله، اولین کتابی است که ذکری از عمر خیام در آن شده؛ وانگهی مصنف خود معاصر او بوده و با وی ملاقات نموده است و همین حکایت چهار مقاله در باب پیشگویی عمر خیام که: «گور من در موضعی باشد که هر بهاری باد شمال بر من گل‎ افشان می‎کند» باعث شد که «انجمن عمر خیام» در لندن، بوته گل سرخی از نیشابور، از سر مقبره عمر خیام به دست آورده، آن را بر سر قبر فیتز جرالد شاعر معروف انگلیسی و بهترین مترجم رباعیات خیام، غرس نمود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/2 ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه د - ‎ه]</ref>.


به‎واسطه اهمیت موضوع کتاب و صغر حجم آن و سهولت استنساخ آن، ظاهرا چهار مقاله از همان زمان تألیف، مشهور بوده و قبول عامه داشته است و غالب کتب تاریخ و ادب، مندرجات آن را نقل کرده‎اند. قدیمی‎ترین کتابی که از آن نقل نموده، «تاريخ طبرستان» محمد بن حسن بن اسفندیار است که در حدود سال 613ق، یعنی نزدیک شصت سال بعد از چهار مقاله، تألیف شده است. ابن ‎اسفندیار فصل متعلق به حکایت فردوسی و سلطان محمود را تماما از مصنف، با اسم و رسم، روایت کرده است؛ هرچند اسمی از خود چهار مقاله نبرده است. پس از آن تاریخ، در «تاریخ گزیده» و «تذکره دولت‎شاه» و «نگارستان» قاضی احمد غفاری و سایر کتب تاریخ و تذکره، فصول بسیاری از آن نقل کرده‎اند<ref>ر.ک: همان، صفحه ه</ref>.
به‎واسطه اهمیت موضوع کتاب و صغر حجم آن و سهولت استنساخ آن، ظاهرا چهار مقاله از همان زمان تألیف، مشهور بوده و قبول عامه داشته است و غالب کتب تاریخ و ادب، مندرجات آن را نقل کرده‎اند. قدیمی‎ترین کتابی که از آن نقل نموده، «تاريخ طبرستان» محمد بن حسن بن اسفندیار است که در حدود سال 613ق، یعنی نزدیک شصت سال بعد از چهار مقاله، تألیف شده است. ابن ‎اسفندیار فصل متعلق به حکایت فردوسی و سلطان محمود را تماما از مصنف، با اسم و رسم، روایت کرده است؛ هرچند اسمی از خود چهار مقاله نبرده است. پس از آن تاریخ، در «تاریخ گزیده» و «تذکره دولت‎شاه» و «نگارستان» قاضی احمد غفاری و سایر کتب تاریخ و تذکره، فصول بسیاری از آن نقل کرده‎اند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/3 ر.ک: همان، صفحه ه]</ref>.


در پایان، اشاره به این مطلب ضروری است که همان گونه که ذکر گردید، نام اصلی کتاب، «مجمع‎ النوادر» بوده است، اما امین احمد رازی در «تذکره هفت اقلیم»، گمان کرده که مجمع‎ النوادر و چهار مقاله، دو کتاب جدا از تألیفات [[نظامی، احمد بن عمر|نظامی عروضی]] است؛ درحالی‎که این امر اشتباه بوده و در حقیقت هر دو اسم یک مسمی است. اولا به دلیل آنکه [[مستوفی، حمدالله|حمدالله مستوفی]] در «[[تاریخ گزیده]]» از مصنفات نامی عروضی فقط به ذکر «مجمع‎ النوادر» اکتفا کرده و هیچ اسمی از چهار مقاله نبرده است و حال آنکه وی قطعا چهار مقاله را در دست داشته است؛ زیرا مکررا مضامین آن را نقل کرده، از جمله حکایت رودکی و امیر نصر سامانی در هرات و قصیده معروف رودکی:
در پایان، اشاره به این مطلب ضروری است که همان گونه که ذکر گردید، نام اصلی کتاب، «مجمع‎ النوادر» بوده است، اما امین احمد رازی در «تذکره هفت اقلیم»، گمان کرده که مجمع‎ النوادر و چهار مقاله، دو کتاب جدا از تألیفات [[نظامی، احمد بن عمر|نظامی عروضی]] است؛ درحالی‎که این امر اشتباه بوده و در حقیقت هر دو اسم یک مسمی است. اولا به دلیل آنکه [[مستوفی، حمدالله|حمدالله مستوفی]] در «[[تاریخ گزیده]]» از مصنفات نامی عروضی فقط به ذکر «مجمع‎ النوادر» اکتفا کرده و هیچ اسمی از چهار مقاله نبرده است و حال آنکه وی قطعا چهار مقاله را در دست داشته است؛ زیرا مکررا مضامین آن را نقل کرده، از جمله حکایت رودکی و امیر نصر سامانی در هرات و قصیده معروف رودکی:
خط ۶۸: خط ۶۸:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


که در ذیل ترجمه حال او ذکر می‎کند و اگر این دو کتاب یکی نبود، سکوت او از ذکر چهار مقاله، با وجود شهرت این کتاب و نقل مکرر خود وی از آن، هیچ دلیلی نخواهد داشت. ثانیا قاضی احمد غفاری در مقدمه کتاب «نگارستان»، برای مصادر آن تألیف، حدود سی کتاب از کتب مشهور تاریخ و ادب و تذکره‎های شعرا و مسالک و ممالک و... نام برده است، از جمله «مجمع‎ النوادر» [[نظامی، احمد بن عمر|نظامی]] و در اثنای کتاب، حدود هفت یا هشت حکایت از «مجمع‎ النوادر»، با اسم و رسم نقل می‎کند و این حکایات، بعینه و کلمه‎به‎کلمه، مسطور در چهار مقاله است؛ از جمله حکایت ملاقات مصنف با عمر خیام در بلخ<ref>ر.ک: همان</ref>.
که در ذیل ترجمه حال او ذکر می‎کند و اگر این دو کتاب یکی نبود، سکوت او از ذکر چهار مقاله، با وجود شهرت این کتاب و نقل مکرر خود وی از آن، هیچ دلیلی نخواهد داشت. ثانیا قاضی احمد غفاری در مقدمه کتاب «نگارستان»، برای مصادر آن تألیف، حدود سی کتاب از کتب مشهور تاریخ و ادب و تذکره‎های شعرا و مسالک و ممالک و... نام برده است، از جمله «مجمع‎ النوادر» [[نظامی، احمد بن عمر|نظامی]] و در اثنای کتاب، حدود هفت یا هشت حکایت از «مجمع‎ النوادر»، با اسم و رسم نقل می‎کند و این حکایات، بعینه و کلمه‎به‎کلمه، مسطور در چهار مقاله است؛ از جمله حکایت ملاقات مصنف با عمر خیام در بلخ<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19756/1/4 ر.ک: هما]ن</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش