پنج رساله (ابوعلی سینا): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مي‌شود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
جز (جایگزینی متن - 'مي‌شود' به 'می‌شود')
خط ۳۷: خط ۳۷:
#:بوعلى، در تفسير اين سوره، ابتدا توضيحي در مورد'''«قل هو الله احد»''' مي‌دهد و «هو» را هويت مطلقه‌اي مي‌داند كه هويتش از خودش می‌باشد و در ادامه مي‌گويد: از آن‌جايي كه از هويت الهيه، به خاطر جلالت و عظمتش، نمي‌توان تعبير كرد، به همين جهت بعد از كلمه‌ي هو به بيان «الله» پرداخته است. وي«احد» را مبالغه‌ي در وحدت مي‌داند و مي‌گويد: مبالغه‌ي تامه در وحدت، مگر زمانى كه واحديت به گونه‌اى باشد كه كامل‌تر از آن و شديدتر از آن ممكن نباشد، صحيح نخواهد بود.
#:بوعلى، در تفسير اين سوره، ابتدا توضيحي در مورد'''«قل هو الله احد»''' مي‌دهد و «هو» را هويت مطلقه‌اي مي‌داند كه هويتش از خودش می‌باشد و در ادامه مي‌گويد: از آن‌جايي كه از هويت الهيه، به خاطر جلالت و عظمتش، نمي‌توان تعبير كرد، به همين جهت بعد از كلمه‌ي هو به بيان «الله» پرداخته است. وي«احد» را مبالغه‌ي در وحدت مي‌داند و مي‌گويد: مبالغه‌ي تامه در وحدت، مگر زمانى كه واحديت به گونه‌اى باشد كه كامل‌تر از آن و شديدتر از آن ممكن نباشد، صحيح نخواهد بود.
#:در مورد آيه‌ي'''«الله الصمد»'''، مي‌گويد: براي معناي صمد دو تفسير می‌باشد: یکی به معني كسي كه جوف ندارد و ديگرى به معني سيّد كه بنا بر تفسير اول، معني سلبي خواهد داشت و بنا بر تفسير دوم معناي اضافي؛ يعنى او نسبت به همگان سيد است.
#:در مورد آيه‌ي'''«الله الصمد»'''، مي‌گويد: براي معناي صمد دو تفسير می‌باشد: یکی به معني كسي كه جوف ندارد و ديگرى به معني سيّد كه بنا بر تفسير اول، معني سلبي خواهد داشت و بنا بر تفسير دوم معناي اضافي؛ يعنى او نسبت به همگان سيد است.
#:در تفسير آيه'''«لم يلد و لم يولد»'''، گفته شده: وقتي مشخص شد كه همه موجودات مستند به واجبند و محتاج به او و او معطي وجود به جميع موجودات است، مشخص مي‌شود كه صدور مثل از وي ممتنع می‌باشد، زيرا هر چيزي كه مثلش از آن متولد گردد، ماهيتش مشترك بين خود و مثلش خواهد بود. اما تولد از غير نيز فقط براي ماده می‌باشد. نهايتا نتيجه اين مي‌شود كه «لم يلد» لانه «لم يولد». بوعلی، در مورد آيه'''«و لم يكن له كفوا احد»''' مي‌گويد: وقتي مشخص گرديد كه واجب نه متولد از غير است نه مثلش از او متولد شده است، معلوم مي‌شود كه هيچ كفوى ندارد كه در قوه‌ي وجود با او مساوي باشد. مؤلف، در خاتمه، به تبيين كلي حقايق اين سوره مي‌پردازد.
#:در تفسير آيه'''«لم يلد و لم يولد»'''، گفته شده: وقتي مشخص شد كه همه موجودات مستند به واجبند و محتاج به او و او معطي وجود به جميع موجودات است، مشخص می‌شود كه صدور مثل از وي ممتنع می‌باشد، زيرا هر چيزي كه مثلش از آن متولد گردد، ماهيتش مشترك بين خود و مثلش خواهد بود. اما تولد از غير نيز فقط براي ماده می‌باشد. نهايتا نتيجه اين می‌شود كه «لم يلد» لانه «لم يولد». بوعلی، در مورد آيه'''«و لم يكن له كفوا احد»''' مي‌گويد: وقتي مشخص گرديد كه واجب نه متولد از غير است نه مثلش از او متولد شده است، معلوم می‌شود كه هيچ كفوى ندارد كه در قوه‌ي وجود با او مساوي باشد. مؤلف، در خاتمه، به تبيين كلي حقايق اين سوره مي‌پردازد.
#تفسير سوره فلق: از آن‌جا كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بدون هيچ مقدمه‌اي وارد تفسير اولين آيه‌ي سوره‌ي فلق(حتي بدون بسم الله الرحمن الرحيم) شده است، اين احتمال را تقويت مي‌كند كه بوعلى اين سوره و امثال آن را با هم تفسير كرده و بعدا به صورت رساله‌هاى جداگانه در آمده است.
#تفسير سوره فلق: از آن‌جا كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بدون هيچ مقدمه‌اي وارد تفسير اولين آيه‌ي سوره‌ي فلق(حتي بدون بسم الله الرحمن الرحيم) شده است، اين احتمال را تقويت مي‌كند كه بوعلى اين سوره و امثال آن را با هم تفسير كرده و بعدا به صورت رساله‌هاى جداگانه در آمده است.
#:در تفسير'''«قل اعوذ برب الفلق»''' گفته شده: «رب الفلق»؛ يعني فالق ظلمت عدم با وجود و اين از لوازم خيريت محضه فائضه‌ي خداوند است. بوعلی مي‌گويد: اولين وجود صادر از خداوند قضاى اوست كه هيچ شري در آن وجود ندارد.
#:در تفسير'''«قل اعوذ برب الفلق»''' گفته شده: «رب الفلق»؛ يعني فالق ظلمت عدم با وجود و اين از لوازم خيريت محضه فائضه‌ي خداوند است. بوعلی مي‌گويد: اولين وجود صادر از خداوند قضاى اوست كه هيچ شري در آن وجود ندارد.
#:'''«من شر ما خلق»'''، مراد شري است كه در ناحيه‌ي خلق و تقدير وجود دارد، زيرا شر از اجسام داراى تقدير ناشي مي‌شود و...
#:'''«من شر ما خلق»'''، مراد شري است كه در ناحيه‌ي خلق و تقدير وجود دارد، زيرا شر از اجسام داراى تقدير ناشي می‌شود و...
#:[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در پاسخ به اينكه چرا گفته شده رب الفلق، نه اله الفلق و...؟ نكته ظريفى را بيان مى‌كند كه بازگشتش به مربوبيت تمام جهان هستى و در نتيجه نياز هميشگى آن به رب است.
#:[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در پاسخ به اينكه چرا گفته شده رب الفلق، نه اله الفلق و...؟ نكته ظريفى را بيان مى‌كند كه بازگشتش به مربوبيت تمام جهان هستى و در نتيجه نياز هميشگى آن به رب است.
#:'''«من شر غاسق اذا وقب»''' به اين صورت تفسير شده است كه مستعيذ، نفس جزئيه‌ي انسان جزيي است كه از شرور لازمه در اشياى داراى تقدير و واقع در صقع قدر، استعاذه مي‌جويد.
#:'''«من شر غاسق اذا وقب»''' به اين صورت تفسير شده است كه مستعيذ، نفس جزئيه‌ي انسان جزيي است كه از شرور لازمه در اشياى داراى تقدير و واقع در صقع قدر، استعاذه مي‌جويد.
خط ۴۷: خط ۴۷:
#تفسير سوره ناس: بوعلى، در تفسير آيه اول، مي‌گويد: منظور از ربوبيت، تربيت است و تربيت عبارت است از تسويه‌ي مزاج و مراد از اين قول خداوند كه مي‌فرمايد: «فاذا سويته»، همين می‌باشد. اين، اولين نعمت الهي بر انسان است، كه در مرحله‌ي بعدي تربيت به واسطه‌ي قهر و غلبه می‌باشد...
#تفسير سوره ناس: بوعلى، در تفسير آيه اول، مي‌گويد: منظور از ربوبيت، تربيت است و تربيت عبارت است از تسويه‌ي مزاج و مراد از اين قول خداوند كه مي‌فرمايد: «فاذا سويته»، همين می‌باشد. اين، اولين نعمت الهي بر انسان است، كه در مرحله‌ي بعدي تربيت به واسطه‌ي قهر و غلبه می‌باشد...
#:'''«من شر الوسواس الخناس»''': قوه‌اي كه وسوسه را ايجاد مي‌كند، قوه متخيله است، البته در صورتى كه نفس حيواني آن را به كار گيرد.
#:'''«من شر الوسواس الخناس»''': قوه‌اي كه وسوسه را ايجاد مي‌كند، قوه متخيله است، البته در صورتى كه نفس حيواني آن را به كار گيرد.
#:'''«الذي يوسوس في صدور الناس»'''، بيان‌گر معناي خنّاس است كه همان قوه‌ي متخيله مى‌باشد و باعث ايجاد وسوسه در سينه‌ها مي‌شود و اين بدان جهت است كه ثابت شد متعلق اول براي نفس انساني قلب می‌باشد و به واسطه‌ي آن، قوا در ساير اعضا پراكنده مى‌شود، پس تأثير وسوسه، اول در سينه خواهد بود.
#:'''«الذي يوسوس في صدور الناس»'''، بيان‌گر معناي خنّاس است كه همان قوه‌ي متخيله مى‌باشد و باعث ايجاد وسوسه در سينه‌ها می‌شود و اين بدان جهت است كه ثابت شد متعلق اول براي نفس انساني قلب می‌باشد و به واسطه‌ي آن، قوا در ساير اعضا پراكنده مى‌شود، پس تأثير وسوسه، اول در سينه خواهد بود.
#:'''«من الجنّة و الناس»''': جن، عبارت است از استتار و انس، عبارت است از استئناس. بنا بر اين امور مستتر همان حواس باطن و امور مستأنسه همان حواس ظاهرند.
#:'''«من الجنّة و الناس»''': جن، عبارت است از استتار و انس، عبارت است از استئناس. بنا بر اين امور مستتر همان حواس باطن و امور مستأنسه همان حواس ظاهرند.
#رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام: اين رساله، منسوب به [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و در موضوع وجود كلى طبيعى است. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى درباره وجود خارجى كلى طبيعى و پاره‌اى از مسائل ديگر پرداخته و آن را براى دانشمندان بغداد ارسال نموده تا در مورد آن اظهار نظر نمايند و مشخص كنند كه كدام‌يك از آن دو بر حق يا بر باطل يا دچار غفلت و قصورند. در ادامه، نظريات دانشمند همدانى را نقل مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد؛ به عنوان نمونه، خلاصه يكى از نظريات وى چنين است: در جهان هستى، انسانيت واحدى وجود دارد كه عينا مقارن با عوارضى است كه زيد قائم به آنهاست؛ اين انسانيت واحد همراه با اين عوارض، غير از همين انسانيت است همراه با عوارض ديگر. اين موجود واحد خود تغييرناپذير است و زمانى كه زيد مى‌ميرد، تنها عوارض مخصوص به زيد، از آن موجود واحد جدا مى‌گردد...
#رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام: اين رساله، منسوب به [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و در موضوع وجود كلى طبيعى است. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى درباره وجود خارجى كلى طبيعى و پاره‌اى از مسائل ديگر پرداخته و آن را براى دانشمندان بغداد ارسال نموده تا در مورد آن اظهار نظر نمايند و مشخص كنند كه كدام‌يك از آن دو بر حق يا بر باطل يا دچار غفلت و قصورند. در ادامه، نظريات دانشمند همدانى را نقل مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد؛ به عنوان نمونه، خلاصه يكى از نظريات وى چنين است: در جهان هستى، انسانيت واحدى وجود دارد كه عينا مقارن با عوارضى است كه زيد قائم به آنهاست؛ اين انسانيت واحد همراه با اين عوارض، غير از همين انسانيت است همراه با عوارض ديگر. اين موجود واحد خود تغييرناپذير است و زمانى كه زيد مى‌ميرد، تنها عوارض مخصوص به زيد، از آن موجود واحد جدا مى‌گردد...
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش