امام حسن عسکری علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ت:ا' به 'ت: ا'
جز (جایگزینی متن - 'سيد‌' به 'سيد‌ ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ت:ا' به 'ت: ا')
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
آن حضرت مدتى از ايام حبس خود را نزد شخصى به نام على بن اوتاميش(كه در تلفظ آن اختلاف است) گذراند و اين مرد با همۀ شدت بغض و عداوت به آل محمد پس از يك روز از مشاهدۀ احوال امام از پيروان و معتقدان ايشان گشت.مى‌گويند عباسيان و منحرفان از آل محمد(ص) بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مأمور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن على تحول يافته و روى به عبادت و نماز آورده‌اند.وقتى علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيده‌ايم، او تمام روزها را روزه مى‌گيرد و هر شب تا بامداد به نماز ايستاده است، با هيچكس سخن نمى‌گويد و جز عبادت به كارى ديگر نمى‌پردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتى به ما نگاه مى‌كند به لرزه مى‌افتيم و خود را به كلى مى‌بازيم.
آن حضرت مدتى از ايام حبس خود را نزد شخصى به نام على بن اوتاميش(كه در تلفظ آن اختلاف است) گذراند و اين مرد با همۀ شدت بغض و عداوت به آل محمد پس از يك روز از مشاهدۀ احوال امام از پيروان و معتقدان ايشان گشت.مى‌گويند عباسيان و منحرفان از آل محمد(ص) بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مأمور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن على تحول يافته و روى به عبادت و نماز آورده‌اند.وقتى علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيده‌ايم، او تمام روزها را روزه مى‌گيرد و هر شب تا بامداد به نماز ايستاده است، با هيچكس سخن نمى‌گويد و جز عبادت به كارى ديگر نمى‌پردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتى به ما نگاه مى‌كند به لرزه مى‌افتيم و خود را به كلى مى‌بازيم.


جماعتى روايت كردند كه در مجلس احمد بن عبيداللّه بن خاقان عامل خراج و رئيس املاك شهر قم صحبت از آل على(ع) كه در سامرا به سر مى‌بردند به ميان آمد.او گفت:از علويان كسى را در عفاف و حسن سيرت و رفتار و شرف و احترام در خاندان خود و بنى هاشم و نزد خليفه چون حسن بن على بن محمد(ع) نديدم.او بر قاطبۀ بنى هاشم مقدم بود و مقام و منزلتى والاتر از ساير مشايخ قريش و دولتمردان و سران سپاه و وزيران و كارمندان دولت و همۀ مردم سامرا داشت و همه با او به حرمت رفتار می‌كردند.روزى در مجلس رسمى پدرم ايستاده بودم كه پرده‌داران گفتند:ابومحمد ابن‌الرضا بر در است.پدرم با بانگ بلند گفت:راه را باز كنيد تا بيايد.من تعجب كردم كه چطور جرأت كردند از كسى با كنيه نزد پدرم نام ببرند.جز خليفه و ولیعهد او يا كسانى كه از خليفه دربارۀ آنها امر صادر شده بود هيچكس را با كنيه نزد پدرم نام نمى‌بردند.پس مرد جوانى با چهره‌اى گندمگون و چشمانى درشت و سياه و قامتى معتدل و رويى زيبا از در درآمد.او را هيأتى نيكو و جلالى چشمگير بود.پدرم تا او را ديد از جاى برخاست و به سوى او رفت.نديده بودم چنين رفتارى با كسى كرده باشد.وقتى به او رسيد ‎در آغوشش كشيد و روى و سينه و شانه‌هایش را بوسيد‌ ‎و دستش را گرفته بر مصلاى خود نشانيد و خود پهلوى او در حاليكه رويش به او بود نشست.هنگام خطاب به او مى‌گفت جان من و پدر و مادرم فداى تو باد و من از رفتار او تعجب مى‌كردم.
جماعتى روايت كردند كه در مجلس احمد بن عبيداللّه بن خاقان عامل خراج و رئيس املاك شهر قم صحبت از آل على(ع) كه در سامرا به سر مى‌بردند به ميان آمد.او گفت: از علويان كسى را در عفاف و حسن سيرت و رفتار و شرف و احترام در خاندان خود و بنى هاشم و نزد خليفه چون حسن بن على بن محمد(ع) نديدم.او بر قاطبۀ بنى هاشم مقدم بود و مقام و منزلتى والاتر از ساير مشايخ قريش و دولتمردان و سران سپاه و وزيران و كارمندان دولت و همۀ مردم سامرا داشت و همه با او به حرمت رفتار می‌كردند.روزى در مجلس رسمى پدرم ايستاده بودم كه پرده‌داران گفتند:ابومحمد ابن‌الرضا بر در است.پدرم با بانگ بلند گفت:راه را باز كنيد تا بيايد.من تعجب كردم كه چطور جرأت كردند از كسى با كنيه نزد پدرم نام ببرند.جز خليفه و ولیعهد او يا كسانى كه از خليفه دربارۀ آنها امر صادر شده بود هيچكس را با كنيه نزد پدرم نام نمى‌بردند.پس مرد جوانى با چهره‌اى گندمگون و چشمانى درشت و سياه و قامتى معتدل و رويى زيبا از در درآمد.او را هيأتى نيكو و جلالى چشمگير بود.پدرم تا او را ديد از جاى برخاست و به سوى او رفت.نديده بودم چنين رفتارى با كسى كرده باشد.وقتى به او رسيد ‎در آغوشش كشيد و روى و سينه و شانه‌هایش را بوسيد‌ ‎و دستش را گرفته بر مصلاى خود نشانيد و خود پهلوى او در حاليكه رويش به او بود نشست.هنگام خطاب به او مى‌گفت جان من و پدر و مادرم فداى تو باد و من از رفتار او تعجب مى‌كردم.


ناگاه حاجب درآمد و گفت الموفق - برادر معتمد - از راه رسيد.رسم اين بود كه وقتى موفق پيش پدرم مى‌آمد ابتدا مأموران تشريفات و محافظان او داخل مى‌شدند و در دو صف مى‌ايستادند تا وارد شود.پدرم مشغول صحبت بود كه چشمش به غلامان ولیعهد افتاد.پس عرض كرد خدا مرا فداى تو كند آيا ميل داريد و اجازه مى‌دهيد(از ولیعهد پذيرايى كنم)؟ پس به حاجبان گفت ابومحمد را از پشت صفها راهنمايى كنيد كه اين مرد - يعنى ولیعهد - را نبيند.آنگاه هر دو از جاى برخاستند.پدرم ابومحمد را در بر گرفت و توديع كرد و او از مجلس بيرون رفت.بعد از نماز عشا كه پدرم كارها و گزارشهاى خود را براى خليفه مرتب نمود من در برابرش نشستم.پرسيد ‎آيا كارى دارى؟ گفتم آرى اگر اجازت دهى.گفت اجازه دادم.گفتم مردى كه امروز صبح اين همه به او جلال و احترام مى‌نمودى و خود و پدر و مادرت را فداى او مى‌كردى كيست؟ گفت اى پسرك من اين امام رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است و بعد از اندكى سكوت گفت اگر خلافت از دست بنى عباس برود در بنى هاشم هيچكس شايسته‌تر از او براى خلافت نيست.او به خاطر فضل و عفاف و خويشتن‌دارى و زهد و عبادت و اخلاق پسنديده و صلاح شايستۀ اين مقام است.پدرش نيز مردى بزرگ و كريم و بخشنده و اصيل(جزل) و نبيل و فاضل بود.
ناگاه حاجب درآمد و گفت الموفق - برادر معتمد - از راه رسيد.رسم اين بود كه وقتى موفق پيش پدرم مى‌آمد ابتدا مأموران تشريفات و محافظان او داخل مى‌شدند و در دو صف مى‌ايستادند تا وارد شود.پدرم مشغول صحبت بود كه چشمش به غلامان ولیعهد افتاد.پس عرض كرد خدا مرا فداى تو كند آيا ميل داريد و اجازه مى‌دهيد(از ولیعهد پذيرايى كنم)؟ پس به حاجبان گفت ابومحمد را از پشت صفها راهنمايى كنيد كه اين مرد - يعنى ولیعهد - را نبيند.آنگاه هر دو از جاى برخاستند.پدرم ابومحمد را در بر گرفت و توديع كرد و او از مجلس بيرون رفت.بعد از نماز عشا كه پدرم كارها و گزارشهاى خود را براى خليفه مرتب نمود من در برابرش نشستم.پرسيد ‎آيا كارى دارى؟ گفتم آرى اگر اجازت دهى.گفت اجازه دادم.گفتم مردى كه امروز صبح اين همه به او جلال و احترام مى‌نمودى و خود و پدر و مادرت را فداى او مى‌كردى كيست؟ گفت اى پسرك من اين امام رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است و بعد از اندكى سكوت گفت اگر خلافت از دست بنى عباس برود در بنى هاشم هيچكس شايسته‌تر از او براى خلافت نيست.او به خاطر فضل و عفاف و خويشتن‌دارى و زهد و عبادت و اخلاق پسنديده و صلاح شايستۀ اين مقام است.پدرش نيز مردى بزرگ و كريم و بخشنده و اصيل(جزل) و نبيل و فاضل بود.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


==جانشين آن حضرت ==
==جانشين آن حضرت ==
روايت زير را از ابوالاديان نقل كرده‌اند كه گفت:من خادم امام عسكرى(ع) بودم و رسائل او را به شهرهاى ديگر مى‌بردم و جواب مى‌آوردم.در بيمارى منتهى به رحلت وى هم نزد او رفتم نامه‌هایى را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم.من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زارى و شيون از خانۀ امام بلند است و جعفر بن على بر در خانه ايستاده به تعزيت شیعیان پاسخ مى‌دهد.با خود گفتم اگر اين مرد امام شده باشد كار امامت دگرگون خواهد شد.در اين اثنا خادمى بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد.بيا بر جنازۀ برادرت نماز بگزار.جعفر و همۀ حاضران به داخل خانه رفتند.من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم.جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند.وقتى خواست تكبير بگويد ناگهان كودكى با چهره‌اى گندمگون و مويى كوتاه و مجعد و دندانهایى كه بينشان گشادگى بود پيش آمد و رداى جعفر را كشيده گفت:اى عم عقب برو.من براى نماز بر پدرم از تو شايسته‌ترم.جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازۀ امام نماز گزارد.او مهدى موعود امام دوازدهم(عج) بود.
روايت زير را از ابوالاديان نقل كرده‌اند كه گفت:من خادم امام عسكرى(ع) بودم و رسائل او را به شهرهاى ديگر مى‌بردم و جواب مى‌آوردم.در بيمارى منتهى به رحلت وى هم نزد او رفتم نامه‌هایى را كه نوشته بود به من داد و فرمود به مداين ببرم.من رفتم و بعد از پانزده روز برگشتم اما ديدم بانگ زارى و شيون از خانۀ امام بلند است و جعفر بن على بر در خانه ايستاده به تعزيت شیعیان پاسخ مى‌دهد.با خود گفتم اگر اين مرد امام شده باشد كار امامت دگرگون خواهد شد.در اين اثنا خادمى بيامد و به جعفر گفت كار تكفين تمام شد.بيا بر جنازۀ برادرت نماز بگزار.جعفر و همۀ حاضران به داخل خانه رفتند.من هم رفتم و امام را كفن شده ديدم.جعفر پيش رفت تا در نماز امامت كند.وقتى خواست تكبير بگويد ناگهان كودكى با چهره‌اى گندمگون و مويى كوتاه و مجعد و دندانهایى كه بينشان گشادگى بود پيش آمد و رداى جعفر را كشيده گفت: اى عم عقب برو.من براى نماز بر پدرم از تو شايسته‌ترم.جعفر در حاليكه رنگش از خشم تيره شد عقب رفت و آن كودك بر جنازۀ امام نماز گزارد.او مهدى موعود امام دوازدهم(عج) بود.


== شهادت ==
== شهادت ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش