هزاره‌ی سلوک: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مـ' به 'م'
جز (جایگزینی متن - 'عـ' به 'ع')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'مـ' به 'م')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۹: خط ۳۹:
کتاب هزاره‌ی سلوک، نوشته‌ی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیده‌ی مسئله‌ی سیر و سلوک عرفانی پرداخته است. سلوک عرفانی با تمام نمایی که دارد و به نظر ساده می رسد ولی در واقع از مشکلترین امور است، این است که کسانی که به آن راه وارد می شوند و مراتب و منازلی را طی می کنند در نظر صاحبنظران افرادی خاص و برجسته می شوند. لذا از جمله مسائلی است که باید بهتر از قبل تبیین شود و کم و کیف آن مورد تحلیل قرار بگیرد. و این کتاب هم در همین راستا و در پاسخ به همین مسئله نوشته و منتشر شده است.
کتاب هزاره‌ی سلوک، نوشته‌ی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیده‌ی مسئله‌ی سیر و سلوک عرفانی پرداخته است. سلوک عرفانی با تمام نمایی که دارد و به نظر ساده می رسد ولی در واقع از مشکلترین امور است، این است که کسانی که به آن راه وارد می شوند و مراتب و منازلی را طی می کنند در نظر صاحبنظران افرادی خاص و برجسته می شوند. لذا از جمله مسائلی است که باید بهتر از قبل تبیین شود و کم و کیف آن مورد تحلیل قرار بگیرد. و این کتاب هم در همین راستا و در پاسخ به همین مسئله نوشته و منتشر شده است.


نویسنده در بخشی از مقدّمه ی کتاب می نویسد: باری، سیر و سلوک عرفانی هم از عالیترین و در عین حال مشـکلترین بخش ادبیات ایران زمین است. هر فردی از افراد انسانی در هر زمان و هر مکان شیفته و واله عارفانِ سلوک کرده و به کشف حقیقت رسیده است. کیست که مشتاق عارفان راستین و صوفیانِ صادق نباشد؟ کیست که میل دیدار و مـلاقات آن چهره های نورانی را نداشته باشد؟ و کیست که نخواهد در تمام عمر حتّی برای لحظات و دقایقی خلوت عارفانه ی ایشان را درک کند و از آن دقایق، عالیترین بهره ها را برای خود ببرد؟ اینها همه هست و مردم نیز بی اندازه مشتاق عارفانند، امّا به راستی عارف و صوفیِ راستین که بر مدار حقیقت باشد و در طریقت به کمال رسیده و در شریعت بار معنوی خود را با احکام الهی بسته باشد کیست و کجاست؟ درباره ی سیر و سلوک و عرفان و تصوّف، و هم در باره ی عارف و صوفی و مردان راه رفته، هر کس به طور دست و پا شکسته چیزهایی را خوانده و در ذهن خود اندوخته ای دارد، امّا اینکه آن خوانده ها و اندوخته ها تا چه اندازه با اصل منطبق باشد و به حقیقت نزدیک، محتاجِ داشتن محکی است تا صحّت آن داشته ها و احیاناً یافته ها را ضمانت نماید. این محک و معیار را نیز باید از خود عارفان راستین و از منابع اصلی و اصیل عرفانی وام گرفت. و البتّه این هم هست که شناخت منابع و مآخذ عرفانی نیز خود بسیار سخت و زمانبر بوده و نیازمند متخصّصی عرفان شناس است<ref>مقدّمه، صص 9-8</ref>.
نویسنده در بخشی از مقدّمه ی کتاب می نویسد: باری، سیر و سلوک عرفانی هم از عالیترین و در عین حال مشـکلترین بخش ادبیات ایران زمین است. هر فردی از افراد انسانی در هر زمان و هر مکان شیفته و واله عارفانِ سلوک کرده و به کشف حقیقت رسیده است. کیست که مشتاق عارفان راستین و صوفیانِ صادق نباشد؟ کیست که میل دیدار و ملاقات آن چهره های نورانی را نداشته باشد؟ و کیست که نخواهد در تمام عمر حتّی برای لحظات و دقایقی خلوت عارفانه ی ایشان را درک کند و از آن دقایق، عالیترین بهره ها را برای خود ببرد؟ اینها همه هست و مردم نیز بی اندازه مشتاق عارفانند، امّا به راستی عارف و صوفیِ راستین که بر مدار حقیقت باشد و در طریقت به کمال رسیده و در شریعت بار معنوی خود را با احکام الهی بسته باشد کیست و کجاست؟ درباره ی سیر و سلوک و عرفان و تصوّف، و هم در باره ی عارف و صوفی و مردان راه رفته، هر کس به طور دست و پا شکسته چیزهایی را خوانده و در ذهن خود اندوخته ای دارد، امّا اینکه آن خوانده ها و اندوخته ها تا چه اندازه با اصل منطبق باشد و به حقیقت نزدیک، محتاجِ داشتن محکی است تا صحّت آن داشته ها و احیاناً یافته ها را ضمانت نماید. این محک و معیار را نیز باید از خود عارفان راستین و از منابع اصلی و اصیل عرفانی وام گرفت. و البتّه این هم هست که شناخت منابع و مآخذ عرفانی نیز خود بسیار سخت و زمانبر بوده و نیازمند متخصّصی عرفان شناس است<ref>مقدّمه، صص 9-8</ref>.


در مقدّمه نکته های مهم و دقیقی از طریقت و سلوک مورد توجّه و توضیح قرار گرفته است که هر کسی که میل به طریقت و عرفان دارد باید با آن آشنا بشود. از مرید و مراد و منازل و مراتب سلوک، از مقامات معنوی، از حال و مقام، از غیبت و حضور، از راه و راهرو و راهبر، از پیمان و عهد و سگند، از نیاز و احتیاج، از دستگیری و ارشاد و راهنمایی، از ارائه ی طریق و ایصال الی المقصود و بسیاری چیزهای دیگر.
در مقدّمه نکته های مهم و دقیقی از طریقت و سلوک مورد توجّه و توضیح قرار گرفته است که هر کسی که میل به طریقت و عرفان دارد باید با آن آشنا بشود. از مرید و مراد و منازل و مراتب سلوک، از مقامات معنوی، از حال و مقام، از غیبت و حضور، از راه و راهرو و راهبر، از پیمان و عهد و سگند، از نیاز و احتیاج، از دستگیری و ارشاد و راهنمایی، از ارائه ی طریق و ایصال الی المقصود و بسیاری چیزهای دیگر.


در بخش دیگری از مقدّمه در خصوص این هزاره چنین توضیح می دهد: در این کتاب، خواننده ی گرامی با اصل عرفان و حقیقت سلوک، آن هـم از زبان مـردان عارف و سلوک  کرده آشنا می ¬گردد. و کلمات اصیل را از عالیترین منابع عرفانی و صوفیانه مرور می کند. هزاره ی سلوک، کتابی خواندنی و به راستی تأمّل کردنی است. دائرة المعارفی از سیر و سلوک عرفانی است و هر فردی در هر مرحله از سلوک که باشد به این کتاب از جهاتی نیازمند است. اینکه هزار سخن مهمّ از مهمترین شخصیّتهای عرفانی را در خود جمع کرده و در حقیقت گنجینه ای گرانبها از عالیترین جواهرات معنوی به حساب می آید. دیگر اینکه نام نامیِ تعدادی از عارفان و ذکر خیرشان یکجا در این مجموعه و در کنار یکدیگر قرار گرفته که در کمتر کتابی این اتّفاق می افتد. وجود ده ها آیه و روایت که مستند عارفان بوده، خود این کتاب را اعتباری دینی بخشیده. اینکه درست ترین راه را برای مخاطبان به نمایش درآورده در زودتر و بهتر رسیدن به سرمنزل مقصود کمکی عالی محسوب می شود. و اینکه از انحرافات و خطاهای برخی خامان و ناقصان یاد کرده نیز می تواند راهنمایی نیکو به حساب آید. در این اثر آداب و ادبِ سلوک عرفانی آنگونه که در نزد عارفان بزرگ بوده و رواج داشته، به تمامی یاد شده و خواننده با مرور و مطالعه ی این کتاب خواهد دانست که ایشان چگونه آداب سلوک را و ادب خاص حضور را می فهمیدند و به اجراء در می آوردند. بدیهی است که سلوک عرفانی آن هم با عمقی که در عرفان ما دارد بدون دانستن و توجّه نمودن به آداب و ادب ناشدنی است. و لذا این اثر می تواند سندی قابل توجّه در این باب برای مشتاقان سلوک باشد، چه برای رفتن به راهی که به دعوت و حکم سلطان جهان است قهراً باید شرایط حرکت و آداب و ادبِ راه و راهرو و راهبر و مقصد را دانست و به ویژه آنچه که مربوط به «حضور» است باید به خوبی فراگرفته شود تا کار سالک به خوبی به انجام برسد<ref>مقدّمه، صص 17-16</ref>.
در بخش دیگری از مقدّمه در خصوص این هزاره چنین توضیح می دهد: در این کتاب، خواننده ی گرامی با اصل عرفان و حقیقت سلوک، آن هـم از زبان مردان عارف و سلوک  کرده آشنا می ¬گردد. و کلمات اصیل را از عالیترین منابع عرفانی و صوفیانه مرور می کند. هزاره ی سلوک، کتابی خواندنی و به راستی تأمّل کردنی است. دائرة المعارفی از سیر و سلوک عرفانی است و هر فردی در هر مرحله از سلوک که باشد به این کتاب از جهاتی نیازمند است. اینکه هزار سخن مهمّ از مهمترین شخصیّتهای عرفانی را در خود جمع کرده و در حقیقت گنجینه ای گرانبها از عالیترین جواهرات معنوی به حساب می آید. دیگر اینکه نام نامیِ تعدادی از عارفان و ذکر خیرشان یکجا در این مجموعه و در کنار یکدیگر قرار گرفته که در کمتر کتابی این اتّفاق می افتد. وجود ده ها آیه و روایت که مستند عارفان بوده، خود این کتاب را اعتباری دینی بخشیده. اینکه درست ترین راه را برای مخاطبان به نمایش درآورده در زودتر و بهتر رسیدن به سرمنزل مقصود کمکی عالی محسوب می شود. و اینکه از انحرافات و خطاهای برخی خامان و ناقصان یاد کرده نیز می تواند راهنمایی نیکو به حساب آید. در این اثر آداب و ادبِ سلوک عرفانی آنگونه که در نزد عارفان بزرگ بوده و رواج داشته، به تمامی یاد شده و خواننده با مرور و مطالعه ی این کتاب خواهد دانست که ایشان چگونه آداب سلوک را و ادب خاص حضور را می فهمیدند و به اجراء در می آوردند. بدیهی است که سلوک عرفانی آن هم با عمقی که در عرفان ما دارد بدون دانستن و توجّه نمودن به آداب و ادب ناشدنی است. و لذا این اثر می تواند سندی قابل توجّه در این باب برای مشتاقان سلوک باشد، چه برای رفتن به راهی که به دعوت و حکم سلطان جهان است قهراً باید شرایط حرکت و آداب و ادبِ راه و راهرو و راهبر و مقصد را دانست و به ویژه آنچه که مربوط به «حضور» است باید به خوبی فراگرفته شود تا کار سالک به خوبی به انجام برسد<ref>مقدّمه، صص 17-16</ref>.


در بین سخنانی که در این هزاره وجود دارد به واقع برخی بسیار ناب و ارزنده اند که باید بارها و بارها خوانده و تکرار شود. ذکر برخی از این عبارات می تواند ما را با محتوای کتاب بیشتر آشنا کند. در شماره 3 آمده است: عین القضاة همدانی گوید: ای عزیز! هرکه ناسخ و منسوح نشناسد پیری را نشاید البتّه. نشنیدی که علی بوطالب(ع) یکی را دید که دعوت خلق می کرد در دین، چه گفت؟ گفت: هل عرفت النّاسخ من المنسوخ؟ فقال: لا! فقال له علی: هلکت و اهـلکت. آنکه راه خدا نداند چه داند که علی این چرا گفت. خلق جهان از ناسخ و منسوخ نام دانند، شعاع را آفتاب خوانند و روا بود، امّا نشاید که پندارند که عین آفتاب است. آن آیات را که جهانیان ناسخ و منسوخ خوانند، جزوی دان از کلّی، امّا همه ی آن نیست. آن یک نقطه است از آیات نواسخ و منسوخات<ref>متن، ص 20</ref>.
در بین سخنانی که در این هزاره وجود دارد به واقع برخی بسیار ناب و ارزنده اند که باید بارها و بارها خوانده و تکرار شود. ذکر برخی از این عبارات می تواند ما را با محتوای کتاب بیشتر آشنا کند. در شماره 3 آمده است: عین القضاة همدانی گوید: ای عزیز! هرکه ناسخ و منسوح نشناسد پیری را نشاید البتّه. نشنیدی که علی بوطالب(ع) یکی را دید که دعوت خلق می کرد در دین، چه گفت؟ گفت: هل عرفت النّاسخ من المنسوخ؟ فقال: لا! فقال له علی: هلکت و اهـلکت. آنکه راه خدا نداند چه داند که علی این چرا گفت. خلق جهان از ناسخ و منسوخ نام دانند، شعاع را آفتاب خوانند و روا بود، امّا نشاید که پندارند که عین آفتاب است. آن آیات را که جهانیان ناسخ و منسوخ خوانند، جزوی دان از کلّی، امّا همه ی آن نیست. آن یک نقطه است از آیات نواسخ و منسوخات<ref>متن، ص 20</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش