هدایة المتعلمین في الطب

هداية المتعلمين في الطب، اثر ربیع بن احمد اخوینى بخارى، کتابی است یک جلدی، به زبان فارسی، با موضوع طب و پزشکی که به اهتمام جلال متینی چاپ شده است.

هداية المتعلمين في الطب
هدایة المتعلمین في الطب
پدیدآوراناخوینی، ربیع بن احمد (نویسنده) متيني، جلال (گردآورنده)
ناشردانشگاه فردوسي مشهد
مکان نشرايران - مشهد مقدس
سال نشر1371ش
چاپ2
موضوعپزشکي اسلامي - متون قديمي تا قرن 14

پزشکي ايراني

نثر فارسي - قرن 4ق.
زبانفارسي
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏/‎‏الف‎‏3‎‏ه‎‏4 127/5 ‏R‎‏

این اثر از آثار مهم قرن چهارم است که بعدها نیز ارزش و اهمیت خود را حفظ کرده و به‌عنوان کتاب درسی تدریس می‌شده است.

ساختار

کتاب هدایه با توجه به نسخه‌‏هاى محفوظ در کتابخانه‌‏هاى بادلیان آکسفورد و فاتح استانبول، داراى فهرست مطالب و سه قسمت اساسى است. در فهرست نسخه کتابخانه بادلیان، عنوان 192 باب آن ذکر شده، ولى به سبب آنکه شش باب مذکور در این فهرست در متن کتاب جداجدا در سیزده باب مورد بحث قرار گرفته است و قسمت سوم کتاب نیز یک باب علاوه بر ابواب مندرج در فهرست دارد، کتاب مجموعا داراى دویست باب است‏[۱].

گزارش محتوا

از جمله آثار ارزشمندی که در اواخر سده چهارم هجرى - یعنى عصر شکوفایى علم و تمدن در کشورهاى اسلامى - به زبان پارسى نوشته شده، کتاب «هداية المتعلّمين في الطب» است. این اثر چنان‌که از نامش برمی‌‏آید در آن زمان راهنماى دانشجویان پزشکى بوده و مأخذى براى شناخت بیمارى و تجویز داروى آن. نویسنده آن، ربیع بن احمد اخوینى بخارى، پزشکى محقق از شاگردان باواسطه زکریاى رازى است که مانند او با روش تجربى به درمان بیماران می‌‏پرداخته و نظر پزشکان دیگر را بعد از آزمایش و اطمینان از صحت آن به‌کار مى‏بسته است. به‌واسطه چنین مزایایى است که کتاب «هداية المتعلّمين»، مورد توجه پزشکان بعد قرار گرفته و از مؤلّف آن به‌بزرگى و فضل یاد کرده‌‏اند‏[۲].

مؤلف این اثر، همه عمر به کار طبابت اشتغال داشته و در عصر خود پزشکى مشهور بوده است. وى در این کتاب در یک مورد نوشته است که ملکه یا ملکى را شخصا معالجه کرده و در جاى دیگر اشاره کرده است که به علت توفیق فراوان در درمان بیماران مالیخولیایى، او را «پچشک دیوانگان» نام کرده بودند و در همین مورد نیز به تجارب سى‏ ساله خود در پزشکى اشاره کرده است‏[۳].

کتاب، مجموعا داراى دویست باب در سه قسمت اصلی به شرح ذیل است:

قسمت اول، داراى پنجاه‌ویک باب در عناصر و امزجه و اخلاط، اعضاى مفرد و مرکب بدن و موضوعاتى نظیر قوا، افعال، ارواح، طعام‌ها و شراب‌ها.

قسمت دوم، داراى یک‏صدوسى باب (در فهرست، 123 باب) در «بیماری‌ها و معالجت» آنها «جذاجذا از فرق سر تا ناخن باى»، به اضافه ابوابى نظیر حرق النار، علاج قروح و جراحات و انواع سموم.

قسمت سوم، داراى نوزده باب (در فهرست، 18 باب) در حمیات و انواع مختلف تب، بول، حفظ الصحه، نبض و تعرف اسباب النبض‏[۴].

از مطالعه دقیق کتاب هدایه چنین برمی‌‏آید که اخوینى در دوره طولانى طبابت خود که در یک‏ جا از آن به بیست سال و در جاى دیگر به سى سال اشاره مى‌کند، گام از مرحله تقلید فراتر نهاده و به مرحله اجتهاد رسیده بوده است. او باآنکه در کتاب هدایه، عقاید بزرگان علم طب چون بقراط، جالینوس، حنین بن اسحق کندى، ثابت بن قرّه، عیسى بن صهار بخت، پسر سرابیون، یحیى بن ماسویه، اهرن و محمد بن زکریاى رازى و چند تن دیگر را ذکر کرده و از کتاب‌هاى طبى مانند اپیدیمیا، فصول، نوادر تقدمة المعرفة، تركيب العين و منصورى نیز مطالبى نقل نموده است، به شیوه پزشکى صاحب‏نظر، عقاید گذشتگان را به محک تجربه زده است و پس از تمیز صحیح از سقیم، در کتاب هدایه جز موارد استثنایى فقط به نقل آزموده‌هاى خود پرداخته و در این باب، خطاب به فرزند خود می‌نویسد: «ولکن من تو را آن جیزها کفتم بدین کتاب کى من آزموده‏ام مکر آن جیزى که کویم فلان جنین مى‌کویذ؛ آن نیازموده بوم. این بدان کفتم تا تو را غلط نیفتد» و در جاى دیگر نیز نوشته است: «من بسیار علاج کردم بدین بیماری‌ها و هرج اینجا یاذ مى‌کنم آن است که آزموده‏ى من است و اما آنج مرا به وى تجربت نیست یاذ نکنم»‏[۵].

وضعیت کتاب

این، کتاب علاوه بر فواید ادبى و زبان‏شناسى و دربرداشتن واژه‌‏هاى کهن فارسى، از نظر تاریخ پزشکى نیز مهم و درخور توجه است و سابقه این علم را در مشرق‏زمین نشان می‌‏دهد و نوآوری‌ها و ابتکارات دانشمندان مسلمان را در مقایسه با آراء و نظریات اطبّاى یونان روشن مى‏سازد. دانشگاه فردوسى مشهد به پیشنهاد کنگره بین‏المللى تاریخ پزشکى در اسلام و ایران به تجدید چاپ این اثر - پس از تصحیح غلط‌هاى چاپى – به‌صورت افست اقدام کرده است‏[۶].

نام کتاب را به چند صورت دیگر هم نوشته‌‏اند، ولى از مآخذ موجود چنین برمی‌‏آید که بیشتر به نام «کتاب هدایه» معروف بوده است؛ چنان‌که صاحب «چهار مقاله» و مؤلف «موجز کمّى» نیز به همین نام از آن یاد کرده‌‏اند. اخوینى در همین کتاب در چند مورد از قرابادینى سخن گفته است که «اگر زندگانى بود» حب‌ها و معجون‌ها و یاره‌‏هاى دیگر را در آن یاد خواهد کرد و در باب «في النبض و أجناسه» نیز نوشته است: «باید تا کر فهم نکنى به کتاب نبض باز کردى که آنجا تمام یاد کرده‏ام» و در «باب ذات الجنب» آورده است که: «تو دانى از کتاب تشریح کى بر سر استخوان‌هاى...». از این اشارات چنین برمی‌‏آید که وى کتاب‌ها و رساله‌‏هایى در نبض و تشریح داشته و درصدد تألیف قرابادینى نیز بوده است، ولى از دو کتاب نخستین نشانى در دست نداریم و نمی‌‏دانیم که کتاب اخیر را نیز تألیف کرده است یا نه؛ به‌علاوه در یکى از نسخ کتاب هدایه در فصل «في أنواع السموم»، مطلبى در دو صفحه - که به نظر مى‏رسد نوشته فرزند اخوینى است (زیرا کتاب هدایه را براى فرزندش نوشته است) - بدین شرح به متن کتاب افزوده شده است: «از استاد ابوبکر رحمة اللّه علیه بخواسته بودم تا فصلى دیگر بیارد جداکانه اندرین تا انج کفته است مشبع‏تر بود، اجابت کرده بود ولکن نالنده کشت و به تن خویش مشغول کشت و بدین نرسید». از این عبارت نیز چنین برمی‌‏آید که مؤلف به دلیل بیمارى نتوانسته به وعده خود وفا کند و فصلى به کتاب هدایه بیفزاید و فرزندش ناچار مطالب آن فصل را «از اشارات دیگر استادان» به کتاب افزوده است. موضوع قابل توجه آن است که اخوینى در روزگارى که بیشتر آثار علمى و ادبى فارسى به تشویق شاهان و امرا به رشته تحریر درمی‌‏آمده، کتاب هدایه را براى فرزند خود تألیف کرده و در مقدمه کتاب بدین موضوع چنین اشاره کرده است: «اکنون تو کى فرزند منى اندرخواستى از من کتابى به باب بجشکى سبک و آسان تا تو را خاصه از من یاذکار بوذ و دیکر مردمان را فایده بوذ». تاریخ تألیف کتاب هدایه به‌درستى معلوم نیست؛ چون نه در خود کتاب و نه در کتاب‌هاى دیگر که از آن نام برده‌‏اند، به این موضوع اشاره نشده است، ولی اسلوب نگارش آن نشان می‌‏دهد که در قرن چهارم هجرى تألیف شده و در ردیف قدیمى‏ترین آثار منثور زبان فارسى قرار دارد‏[۷].

کتاب هدایه باآنکه به‌وسیله یکى از شاگردان مکتب رازى که تابع اصول طبى این استاد بزرگ بوده است، تألیف شده و مؤلف نیز از آن به‌عنوان کتابى «سبک و آسان» که «به‌قدر طاقت مبتدیان» است، یاد کرده، پس از تألیف کتاب «قانون» و شهرت آراء ابن سینا همچنان اهمیت و اعتبار خود را حفظ کرده؛ به‌طورى‌که در قرون بعد نیز از آن به‌عنوان کتاب درسى استفاده مى‏شده است؛ چنان‌که مى‏بینیم در اواسط قرن ششم، نظامى عروضى در مقالت چهارم کتاب «چهار مقاله»، آن را از جمله «کتب وسط» طبى، مانند «ذخیره» ثابت قرّه و «منصورى» محمد زکریاى رازى و «اغراض» سید اسماعیل جرجانى ذکر کرده است که هر طبیبى باید آنها را به استقصاى تمام بر استادى مشفق بخواند‏[۸].

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ده
  2. ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص2
  3. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات هفت و هشت
  4. ر.ک: همان، صفحه ده
  5. ر.ک: همان، صفحات یازده و دوازده
  6. ر.ک: پیشگفتار کتاب، ص3
  7. ر.ک: مقدمه کتاب، صفحات هشت و نه
  8. ر.ک: همان، صفحه ده

منابع مقاله

پیشگفتار و مقدمه کتاب.


وابسته‌ها