پرش به محتوا

هداية الأبرار إلی طريق الأئمة الأطهار علیهم‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ')
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| تصویر =NUR02792J1.jpg
| تصویر =NUR02792J1.jpg
| عنوان =هدایه الابرار الی طریق الائمه الاطهار علیهم‌السلام
| عنوان =هدایه الابرار الی طریق الائمه الاطهار علیهم‌السلام
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[کرکی، حسین بن شهاب‌الدین]] (نويسنده)
[[کرکی، حسین بن شهاب‌الدین]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏148‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏4‎‏ﻫ‎‏4‎‏
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏148‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏4‎‏ﻫ‎‏4‎‏
خط ۱۸: خط ۱۷:
| سال نشر = 1396 ق  
| سال نشر = 1396 ق  


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE2792AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02792AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14277
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14277
| کتابخوان همراه نور =02792
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
 


'''الاجتهاد و التقليد'''، از كتاب '''هداية الأبرار إلى طريق أئمة الأطهار'''، از تأليفات عالم بزرگ مرحوم حسين بن شهاب‌الدين كركى عاملى است كه در قرن يازدهم هجرى به زبان عربى تأليف شده است.
'''الاجتهاد و التقليد'''، از كتاب '''هداية الأبرار إلى طريق أئمة الأطهار'''، از تأليفات عالم بزرگ مرحوم حسين بن شهاب‌الدين كركى عاملى است كه در قرن يازدهم هجرى به زبان عربى تأليف شده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
كتاب، از چند بخش تشكيل يافته است كه عبارتند از: باب پنجم كه باب اول بحث اجتهاد و تقليد است، از هفت فصل تشكيل يافته است؛ اين باب به اصل حدوث اجتهاد و تقليد پرداخته و فصولش عبارتند از:
كتاب، از چند بخش تشكيل يافته است كه عبارتند از: باب پنجم كه باب اول بحث اجتهاد و تقليد است، از هفت فصل تشكيل يافته است؛ اين باب به اصل حدوث اجتهاد و تقليد پرداخته و فصولش عبارتند از:


خط ۵۲: خط ۴۷:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
باب اول(باب پنجم كتاب):  
باب اول(باب پنجم كتاب):  


خط ۶۴: خط ۵۷:
در ميان آنان بزرگانى چون هشام بن حكم و مؤمن طاق و محمد طيار و غيرهم نيز بوده‌اند كه اصول دين را از ائمه اخذ كرده و آن را با براهين قاطعه عقليه مبرهن مى‌ساختند و فروع دين را به همان صورت كه دريافت كرده بودند، از باب تسليم مورد عمل قرار مى‌دادند.
در ميان آنان بزرگانى چون هشام بن حكم و مؤمن طاق و محمد طيار و غيرهم نيز بوده‌اند كه اصول دين را از ائمه اخذ كرده و آن را با براهين قاطعه عقليه مبرهن مى‌ساختند و فروع دين را به همان صورت كه دريافت كرده بودند، از باب تسليم مورد عمل قرار مى‌دادند.


از طرفى هم اصحاب ائمه عليهم‌السلام همگى تقريبا دست‌رسى به اين ذوات مقدسه داشته‌اند و به هنگام نياز، مسائل را با خود آنها در ميان گذاشته و جواب مى‌گرفتند.
از طرفى هم اصحاب ائمه عليهم‌السلام همگى تقريبا دسترسى به اين ذوات مقدسه داشته‌اند و به هنگام نياز، مسائل را با خود آنها در ميان گذاشته و جواب مى‌گرفتند.


اين روال تا زمان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه شيعيان هنوز پراكنده نشده بودند و غالبا در عراق و حجاز زندگى مى‌كردند، ادامه داشت؛ بعد از آن زمان گروهى از شيعيان مخلص در غير بلاد عرب؛ يعنى قم به وجود آمدند كه به آسانى دست‌رسى به امام نداشتند؛ اين حالت با آغاز غيبت كبرى فراگير شد و نياز به اجتهاد در ميان مؤمنين پديدار شد و كسانى كه وارد اين مسير شدند و فروعات احكام را از ادله استنباط نمودند، مجتهد نام گرفتند.
اين روال تا زمان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] كه شیعیان هنوز پراكنده نشده بودند و غالباً  در عراق و حجاز زندگى می‌كردند، ادامه داشت؛ بعد از آن زمان گروهى از شیعیان مخلص در غير بلاد عرب؛ يعنى قم به وجود آمدند كه به آسانى دسترسى به امام نداشتند؛ اين حالت با آغاز غيبت كبرى فراگير شد و نياز به اجتهاد در ميان مؤمنين پديدار شد و كسانى كه وارد اين مسير شدند و فروعات احكام را از ادله استنباط نمودند، مجتهد نام گرفتند.


وضعيت اجتهاد طبق طريق قدما، موضوع بحث فصل سوم است؛ در اين طريق سعى در تحصيل و به دست آوردن حكم شرعى از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و اهل بيت عليهم‌السلام بوده است و تقليد نيز رجوع عوام در امور دينى به افرادى بود كه اين عمل را انجام مى‌دادند.
وضعيت اجتهاد طبق طريق قدما، موضوع بحث فصل سوم است؛ در اين طريق سعى در تحصيل و به دست آوردن حكم شرعى از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و اهل‌بيت عليهم‌السلام بوده است و تقليد نيز رجوع عوام در امور دينى به افرادى بود كه اين عمل را انجام مى‌دادند.


در فصل چهارم وجوب اجتهاد(كوشش براى به دست آوردن احكام شرعى از هر طريق ممكن) بر تمام مردم، بررسى شده است.
در فصل چهارم وجوب اجتهاد(كوشش براى به دست آوردن احكام شرعى از هر طريق ممكن) بر تمام مردم، بررسى شده است.
خط ۷۶: خط ۶۹:
در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، هم‌چنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛
در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، هم‌چنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛


براى قسم اول از نهج‌البلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نهج‌البلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشاره‌اى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به شيعيان داشته، بعضى از نظريات علماى اماميه را برگرفته از اصول اهل سنت مى‌داند.
براى قسم اول از نهج‌البلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نهج‌البلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشاره‌اى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به شیعیان داشته، بعضى از نظريات علماى اماميه را برگرفته از اصول اهل سنت مى‌داند.


ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعايش باشد.
ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعایش باشد.


باب دوم(باب ششم كتاب)  
باب دوم(باب ششم كتاب)  
خط ۹۲: خط ۸۵:
در فصل دوم مبادى لغت مورد بررسى قرار گرفته است. در فصل سوم نيز مبادى احكام تبيين گرديده است. تعريف حكم و متعلقات آن، عقلى يا غير عقلى بودن حسن و قبح افعال، اعمالى كه حسن و قبحشان واضح نمى‌باشد، احكامى كه تعلق به واجب يا مستحب دارند و مقدمه واجب از مباحث اين فصل مى‌باشند.
در فصل دوم مبادى لغت مورد بررسى قرار گرفته است. در فصل سوم نيز مبادى احكام تبيين گرديده است. تعريف حكم و متعلقات آن، عقلى يا غير عقلى بودن حسن و قبح افعال، اعمالى كه حسن و قبحشان واضح نمى‌باشد، احكامى كه تعلق به واجب يا مستحب دارند و مقدمه واجب از مباحث اين فصل مى‌باشند.


در فصل بعدى ادله؛يعنى اجماع، استصحاب، برائت اصليه، قياس و استحسان بررسى شده‌اند. فصل پنجم اين باب در مشتركات كتاب و سنت است؛ امر، نهى، عام، خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبين، ظاهر و مؤول، منطوق و مفهوم و نسخ مطالب اين فصل هستند كه همگى از مباحث مطرح در اصول فقه مى‌باشند.
در فصل بعدى ادله؛يعنى اجماع، استصحاب، برائت اصلیه، قياس و استحسان بررسى شده‌اند. فصل پنجم اين باب در مشتركات كتاب و سنت است؛ امر، نهى، عام، خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبين، ظاهر و مؤول، منطوق و مفهوم و نسخ مطالب اين فصل هستند كه همگى از مباحث مطرح در اصول فقه مى‌باشند.


فصل بعدى به طور خاص در مورد اجتهاد و تقليد است كه اجتهادى بودن يا نبودن احكام پيامبر(ص)، تصويب و تخطئه در احكام عقليه‌اى كه اعتقاد به آنها مورد تكليف واقع شده و نيز در ضروريات دين و... تعريف تقليد و... از جمله مباحث آن مى‌باشند.
فصل بعدى به طور خاص در مورد اجتهاد و تقليد است كه اجتهادى بودن يا نبودن احكام پيامبر(ص)، تصويب و تخطئه در احكام عقليه‌اى كه اعتقاد به آنها مورد تكليف واقع شده و نيز در ضروريات دين و... تعريف تقليد و... از جمله مباحث آن مى‌باشند.
خط ۱۰۰: خط ۹۳:
باب چهارم(باب هشتم كتاب):  
باب چهارم(باب هشتم كتاب):  


آخرين باب كتاب درباره جايگاه عقل در فهم و استنباط احكام است؛ گفته شده كه اعتماد به عقل در امور دينى به خطا نزديك‌تر از صواب مى‌باشد. مؤلف آغاز اين بحث‌ها را از هنگام غيبت كبرى مى‌داند كه با زايل شدن معضل تقيه از ميان شيعيان، بحث و جدل در مسائل علمى آغاز گرديد و موجب شكوفايى در بعضى مسائل و غفلت از بعضى ديگر شد.
آخرين باب كتاب درباره جايگاه عقل در فهم و استنباط احكام است؛ گفته شده كه اعتماد به عقل در امور دينى به خطا نزديك‌تر از صواب مى‌باشد. مؤلف آغاز اين بحث‌ها را از هنگام غيبت كبرى مى‌داند كه با زايل شدن معضل تقيه از ميان شیعیان، بحث و جدل در مسائل علمى آغاز گرديد و موجب شكوفايى در بعضى مسائل و غفلت از بعضى ديگر شد.


ايشان به برخى از خطاهاى فاحشى كه از سوى بزرگان اماميه واقع شده، اشاره مى‌كند كه حاكى از وضعيت نابسامان اوايل غيبت كبرى در پاره‌اى از مسائل مهمه مى‌باشد، زيرا در اوايل كار تنها مرجع آنها نصوص ائمه بوده و اجتهاد و قياس را باطل مى‌دانسته‌اند ولى بعدها با استفاده از علم اصولى كه نزد عامه بود و با تهذيب و بهره‌بردارى از آن، در ميان اماميه نيز اجتهاد رونق پيدا كرد.
ايشان به برخى از خطاهاى فاحشى كه از سوى بزرگان اماميه واقع شده، اشاره مى‌كند كه حاكى از وضعيت نابسامان اوايل غيبت كبرى در پاره‌اى از مسائل مهمه مى‌باشد، زيرا در اوايل كار تنها مرجع آنها نصوص ائمه بوده و اجتهاد و قياس را باطل مى‌دانسته‌اند ولى بعدها با استفاده از علم اصولى كه نزد عامه بود و با تهذيب و بهره‌بردارى از آن، در ميان اماميه نيز اجتهاد رونق پيدا كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش