نجم‌الدین کبری پیر ولی تراش: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NURkar80.jpg | عنوان = نجم‌الدین کبری پیر ولی تراش | عنو...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
}}  
}}  


''' نجم‌الدین کبری پیر ولی تراش''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشه‌های عارف کامل، شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] می‌پردازد. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] یکی از بزرگترین عارفان و مشایخ طریقت در تمام تاریخ عرفان اسلام و ایران است. وی را از بابت عظمت و بزرگی «ابرمرد تاریخ عرفان» گفته‌اند و تنها کسی است که لقب بسیار عالی «پیر ولی تراش» را از آن خود کرده است. نویسنده پیش از این نیز کتابی را با نام [[نجم کبری]] به تفصیل و با دقّت تمام در باره این عارف نامی نوشته و به انتشار رسانده بود و به گمان وی نخستین پژوهشگر در خصوص این عارف بزرگ باشد. به هر حال کتاب حاضر سوّمین چاپ است که در سال 1396 منتشر شده و چاپ نخستین آن مربوط به سال 1386 می‌شود و این دو اثر از این نویسنده بهترین و مهمترین مرجع برای شناخت این عارف بزرگ است.
'''نجم‌الدین کبری پیر ولی تراش''' نوشته‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است نقدی تحلیلی که به شرح زندگی، سلوک عرفانی و اندیشه‌های عارف کامل، شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] می‌پردازد. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] یکی از بزرگترین عارفان و مشایخ طریقت در تمام تاریخ عرفان اسلام و ایران است. وی را از بابت عظمت و بزرگی «ابرمرد تاریخ عرفان» گفته‌اند و تنها کسی است که لقب بسیار عالی «پیر ولی تراش» را از آن خود کرده است. نویسنده پیش از این نیز کتابی را با نام [[نجم کبری]] به تفصیل و با دقّت تمام در باره این عارف نامی نوشته و به انتشار رسانده بود و به گمان وی نخستین پژوهشگر در خصوص این عارف بزرگ باشد. به هر حال کتاب حاضر سوّمین چاپ است که در سال 1396 منتشر شده و چاپ نخستین آن مربوط به سال 1386 می‌شود و این دو اثر از این نویسنده بهترین و مهمترین مرجع برای شناخت این عارف بزرگ است.


نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود ادامه‌ی معنوی مکتب کبرویه است طبیعی است که بیشترین و بهترین مطالب را درباره‌ی این پیر بزرگ طریقت عرفانی و معنوی دانسته و نوشته باشد. غیر از این در کارنامه‌ی پژوهشهای عرفانی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] ده‌ها اثر پژوهشی را می‌توان دید که خواننده را در پذیرش مطالب این اثر تحت تأثیر قرار می‌دهد. از جمله کارهای وی نوشتن مجموعه آثاری تحت عنوان «مثنوی پژوهی و مولوی شناسی» است که قریب سی جلد کتاب در آن حوزه پژوهش و نگارش شده است، و نیز مجموعه‌ی «مشاهیر عرفان و فلسفه» که تا کنون چهارده عارف در این راستا منتشر شده است که از جمله‌ی آنان که از ارادتمندان حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] هستند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[مولانا]]، [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین|سیّد برهان‌الدّین محقّق]] و چندی دیگر از ناموران. به هر جهت این اثر که البتّه از چاپ آن دو دهه می‌گذرد هنوز نیز در محافل علمی‌ و پژوهشی حرف اوّل را می‌زند و مرجع دیگر پژوهندگان واقع شده است.
نویسنده کتاب استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود ادامه‌ی معنوی مکتب کبرویه است طبیعی است که بیشترین و بهترین مطالب را درباره‌ی این پیر بزرگ طریقت عرفانی و معنوی دانسته و نوشته باشد. غیر از این در کارنامه‌ی پژوهشهای عرفانی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] ده‌ها اثر پژوهشی را می‌توان دید که خواننده را در پذیرش مطالب این اثر تحت تأثیر قرار می‌دهد. از جمله کارهای وی نوشتن مجموعه آثاری تحت عنوان «مثنوی پژوهی و مولوی شناسی» است که قریب سی جلد کتاب در آن حوزه پژوهش و نگارش شده است، و نیز مجموعه‌ی «مشاهیر عرفان و فلسفه» که تا کنون چهارده عارف در این راستا منتشر شده است که از جمله‌ی آنان که از ارادتمندان حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] هستند: [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، [[مولانا]]، [[بهاءالدین ولد، محمد بن حسین|بهاءالدین ولد]]، [[محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین|سیّد برهان‌الدّین محقّق]] و چندی دیگر از ناموران. به هر جهت این اثر که البتّه از چاپ آن دو دهه می‌گذرد هنوز نیز در محافل علمی‌ و پژوهشی حرف اوّل را می‌زند و مرجع دیگر پژوهندگان واقع شده است.


وقتی به امضای پایان مقدّمه در صفحه‌ی 12 کتاب نگاه می‌کنیم تاریخ 1383 خورشیدی را می‌بینیم، یعنی متن اثر لا اقل باید در سه سال قبل از چاپ اوّل آن که در سال 1386 است آماده شده باشد ولی به جهاتی که برای ناشر معلوم است انتشار آن به تعویق افتاده است.  
وقتی به امضای پایان مقدّمه در صفحه‌ی 12 کتاب نگاه می‌کنیم تاریخ 1383 خورشیدی را می‌بینیم، یعنی متن اثر لا اقل باید در سه سال قبل از چاپ اوّل آن که در سال 1386 است آماده شده باشد ولی به جهاتی که برای ناشر معلوم است انتشار آن به تعویق افتاده است.  
== ساختار ==
== ساختار ==


خط ۵۴: خط ۵۲:
در بخش دیگر این کتاب القاب [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] مد نظر قرار گرفته است و نویسنده کتاب، استاد[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به این القاب اشاره دارد: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم‌الدین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. طبعتاً برای هر یک از این القاب نیز توضیحاتی وجود دارد که در همین بخش به طور مشروح به آن اهتمام شده است. در خصوص لقب ولی تراش از قول یکی از منابع می‌نویسد:  
در بخش دیگر این کتاب القاب [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] مد نظر قرار گرفته است و نویسنده کتاب، استاد[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] به این القاب اشاره دارد: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم‌الدین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. طبعتاً برای هر یک از این القاب نیز توضیحاتی وجود دارد که در همین بخش به طور مشروح به آن اهتمام شده است. در خصوص لقب ولی تراش از قول یکی از منابع می‌نویسد:  


[[حافظ حسین کربلایی]] در این باره یادآور می‌شود که: لاجرم هرکسی را از خودیِ خود خلاصی می‌داد و بی مجاهده و ریاضت به مرتبه‌ی ولایت می رساند. ولی تراشش نیز خواندند، به سبب آنکه در غلبات وجد نظر مبارکش بر هرکه افتادی به مرتبه‌ی ولایت رسیدی. کربلایی هم چنین می‌نویسد: روزی تحقیق و تقریر اصحاب کهف می رفت، در ملازمت حضرت شیخ، شیخ سعدالدّین حموی که یکی از مریدان شیخ بود به خاطرش گذشت که آیا در این امّت کسی باشد که صحبت وی در سگ اثر کند؟ شیخ به نور ولایت و فراست دریافت برخاست و به در خانقاه رفت و بایستاد، نـاگاه سـگی آنجـا رسید و بایستـاد و دنبال می‌جنبانید. شیخ را نظر بر وی افتاد، در حال بخشش یافت و متحیّر و بی‌خود شد و روی از شهر بگردانید و به گورستان رفت و سر بر زمین می‌مالید. <ref> روضات الجنان، ج2، صص 30ـ31</ref>.
[[حافظ حسین کربلایی]] در این باره یادآور می‌شود که: لاجرم هرکسی را از خودیِ خود خلاصی می‌داد و بی مجاهده و ریاضت به مرتبه‌ی ولایت می رساند. ولی تراشش نیز خواندند، به سبب آنکه در غلبات وجد نظر مبارکش بر هرکه افتادی به مرتبه‌ی ولایت رسیدی. کربلایی هم چنین می‌نویسد: روزی تحقیق و تقریر اصحاب کهف می رفت، در ملازمت حضرت شیخ، شیخ سعدالدّین حموی که یکی از مریدان شیخ بود به خاطرش گذشت که آیا در این امّت کسی باشد که صحبت وی در سگ اثر کند؟ شیخ به نور ولایت و فراست دریافت برخاست و به در خانقاه رفت و بایستاد، نـاگاه سـگی آنجـا رسید و بایستـاد و دنبال می‌جنبانید. شیخ را نظر بر وی افتاد، در حال بخشش یافت و متحیّر و بی‌خود شد و روی از شهر بگردانید و به گورستان رفت و سر بر زمین می‌مالید. <ref>روضات الجنان، ج2، صص 30ـ31</ref>.


صاحب [[سفینة الاولیاء]] هم می‌نویسد: نجم را ولی تراش خواندند چون در غلبات وجد نظر مبارکش به هرکه می‌افتاد نه تنها آتش به جانش می‌زد بلکه به مرتبه‌ی ولایت می‌رسید. [[قاضی نورالله شوشتری]] نیز در [[مجالس المؤمنین]] می‌نویسد: بازرگانی به قصد تفرّج به خانقاه شیخ راه یافت در آن لحظه شیخ را حالتی قوی بود نظرش بر آن بازرگان افتاد و او را به مرتبه‌ی ولایت رساند، شیخ از او پرسید در کدام مملکت زندگی می‌کنی؟ گفت فلان جا، شیخ وی را اجازه‌ی ارشاد نوشت تا در وطن خویش مردم را ارشاد کند. این نگاه نافذ با این حکایت که مذکور شد در بسیاری منابع نقل شده، [[کربلایی حسین]] در [[روضات الجنان]]، و شیخ [[عبدالرحمن جامی]] در [[نفحات الانس]] به آن اشاره کرده‌اند<ref>متن، ص 44</ref>.
صاحب [[سفینة الاولیاء]] هم می‌نویسد: نجم را ولی تراش خواندند چون در غلبات وجد نظر مبارکش به هرکه می‌افتاد نه تنها آتش به جانش می‌زد بلکه به مرتبه‌ی ولایت می‌رسید. [[قاضی نورالله شوشتری]] نیز در [[مجالس المؤمنین]] می‌نویسد: بازرگانی به قصد تفرّج به خانقاه شیخ راه یافت در آن لحظه شیخ را حالتی قوی بود نظرش بر آن بازرگان افتاد و او را به مرتبه‌ی ولایت رساند، شیخ از او پرسید در کدام مملکت زندگی می‌کنی؟ گفت فلان جا، شیخ وی را اجازه‌ی ارشاد نوشت تا در وطن خویش مردم را ارشاد کند. این نگاه نافذ با این حکایت که مذکور شد در بسیاری منابع نقل شده، [[کربلایی حسین]] در [[روضات الجنان]]، و شیخ [[عبدالرحمن جامی]] در [[نفحات الأنس|نفحات الانس]] به آن اشاره کرده‌اند<ref>متن، ص 44</ref>.


در فصلی دیگر به مسئله‌ی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقوله‌ی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر  حسین هروی]] در [[زادالمسافرین]] به مقوله‌ی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین می‌نماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>.
در فصلی دیگر به مسئله‌ی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقوله‌ی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر  حسین هروی]] در [[زاد المسافرین]] به مقوله‌ی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین می‌نماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>.


[[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان می‌داند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان می‌شود و به چاه فرو می افتد، و مراد از چاه نیز هواهای نفسانی است. در عین حال از آنجا که غولان راهزن و راهبران ابلیسی در لباس پیران طریقت خود را برای سالکان ظاهر می کنند این هشدار کولانا نیز از مهمّات سلوک و طریقت معنوی است که گفت:
[[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان می‌داند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان می‌شود و به چاه فرو می افتد، و مراد از چاه نیز هواهای نفسانی است. در عین حال از آنجا که غولان راهزن و راهبران ابلیسی در لباس پیران طریقت خود را برای سالکان ظاهر می کنند این هشدار کولانا نیز از مهمّات سلوک و طریقت معنوی است که گفت:
خط ۶۹: خط ۶۷:
# [[شیخ عمّار یاسر بدلیسی]] <ref>متن، صص 89-82</ref>.  
# [[شیخ عمّار یاسر بدلیسی]] <ref>متن، صص 89-82</ref>.  
# [[شیخ روزبهان وزان مصری]] <ref>متن، صص 82-74</ref>. که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است.
# [[شیخ روزبهان وزان مصری]] <ref>متن، صص 82-74</ref>. که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است.
# [[بابا فرج تبریزی|وایقانی]] <ref>متن، صص 95-89</ref>.
# [[بابا فرج تبریزی]] <ref>متن، صص 95-89</ref>.
برای این چهار عارف که در عرفان عملی هر یک مردان مجرّب و کارکشته‌ای بودند مطالب زیادی از دید آثار شیخ و دیگر مشایخ بزرگ کبرویه می توان نوشت در ذیل هر کدام از این نامهای بزرگ نیز شرحی و توصیفی اجمالی ولی مهم وجود دارد. زیرا [نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد می‌شود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمی‌شود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. این اساتید بیشتر مربوط به علوم ظاهری و صوری بوده و ربطی مستقیم به طریقت و عرفان نداشته‌اند. <ref> متن، ص 102</ref>.
برای این چهار عارف که در عرفان عملی هر یک مردان مجرّب و کارکشته‌ای بودند مطالب زیادی از دید آثار شیخ و دیگر مشایخ بزرگ کبرویه می توان نوشت در ذیل هر کدام از این نامهای بزرگ نیز شرحی و توصیفی اجمالی ولی مهم وجود دارد. زیرا [نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد می‌شود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمی‌شود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. این اساتید بیشتر مربوط به علوم ظاهری و صوری بوده و ربطی مستقیم به طریقت و عرفان نداشته‌اند. <ref>متن، ص 102</ref>.


در بخش آراء و اندیشه‌های [نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] که مفصل‌ترین بخش کتاب است به مقوله های زیادی توجّه شده است، از جمله فهرستی که در این بخش به طور شماره وار مشخّص شده است عبارتند از: تصوّف و صوفی. ادب و آداب. خلوت و ذکر. رنگ و نور. عشق. مرید و مراد. سماع. برای هر یک از این موضوعات به اجمال دیدگاه [نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] و دیگر مشایخ مکتب کبرویه را متذکّر شده است و در هر کدام نیز اسنادی را مقرّر داشته که می توان از طریق آنها به مطالب بیشتر دست یافت.
در بخش آراء و اندیشه‌های [نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] که مفصل‌ترین بخش کتاب است به مقوله های زیادی توجّه شده است، از جمله فهرستی که در این بخش به طور شماره وار مشخّص شده است عبارتند از: تصوّف و صوفی. ادب و آداب. خلوت و ذکر. رنگ و نور. عشق. مرید و مراد. سماع. برای هر یک از این موضوعات به اجمال دیدگاه [نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] و دیگر مشایخ مکتب کبرویه را متذکّر شده است و در هر کدام نیز اسنادی را مقرّر داشته که می توان از طریق آنها به مطالب بیشتر دست یافت.


بخش دیگر مربوط به آثار مکتوب شیخ اعم از نثر و نظم است. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] آثار زیادی داشته که گویا در حمله‌ی مغول اغلب آنها از بین رفته و نابود شده است، از جمله مهمترین آنها تفسیر عرفانی و تأویلیِ او است. این تفسیر که از وی مفقود و یا نابود شده است طبق اقوالی 12 جلد بوده است به نام [[عین الحیاة]] با آنکه بیشترِ آن از بین رفته بود در عین حال به همّت دو شیخ کبروی از خلفای [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] باز نویسی و تکمیل شد، به واسطه‌ی [[نجم‌الدین رازی]] و [[علاء الدّوله سمنانی]].
بخش دیگر مربوط به آثار مکتوب شیخ اعم از نثر و نظم است. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] آثار زیادی داشته که گویا در حمله‌ی مغول اغلب آنها از بین رفته و نابود شده است، از جمله مهمترین آنها تفسیر عرفانی و تأویلیِ او است. این تفسیر که از وی مفقود و یا نابود شده است طبق اقوالی 12 جلد بوده است به نام [[عین الحیاة]] با آنکه بیشترِ آن از بین رفته بود در عین حال به همّت دو شیخ کبروی از خلفای [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] باز نویسی و تکمیل شد، به واسطه‌ی [[نجم‌الدین رازی]] و [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاء الدّوله سمنانی]].


مهمترین کتاب عرفانی [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] [[فوائح الجمال و فواتح الجلال]] است که خوشبختانه نویسنده‌ی این کتاب، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] آن کتاب را تصحیح کرده و به انتشار رسانده است. این کتاب مهمترین نظریات شیخ را در خود جای داده که جا دارد شرح و تفسیرهای دقیق و عمیقی بر آن نوشته شود. دیگر آثار شیخ عبارتند از: [[رسالة الی الهایم الخایف من لومة اللایم]]، [[رساله ده شرط]] که با نام [[رسالة السائر الحائر الی الساتر الواجد الماجد]] نیز شناخته شده است. رساله‌ی دیگر شیخ [[آداب السّلوک]] نام دارد که استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرین‌کوب]] در نسبت آن به شیخ تردید روا داشته ولی سندی هم در این باره ارائه نکرده است.
مهمترین کتاب عرفانی [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] [[فوائح الجمال و فواتح الجلال]] است که خوشبختانه نویسنده‌ی این کتاب، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] آن کتاب را تصحیح کرده و به انتشار رسانده است. این کتاب مهمترین نظریات شیخ را در خود جای داده که جا دارد شرح و تفسیرهای دقیق و عمیقی بر آن نوشته شود. دیگر آثار شیخ عبارتند از: [[رسالة الی الهایم الخایف من لومة اللایم]]، [[رساله ده شرط]] که با نام [[رسالة السائر الحائر الی الساتر الواجد الماجد]] نیز شناخته شده است. رساله‌ی دیگر شیخ [[آداب السّلوک]] نام دارد که استاد [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرین‌کوب]] در نسبت آن به شیخ تردید روا داشته ولی سندی هم در این باره ارائه نکرده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش