میرداماد، سید محمدباقر بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۸: خط ۵۸:
درباره ازدواج سيد محمد داماد با دختر [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]](ره) حكايت جالبى نقل شده است:
درباره ازدواج سيد محمد داماد با دختر [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]](ره) حكايت جالبى نقل شده است:


در كتاب نجوم السماء از فاضل داغستانى، عليقلى‌خان شش انگشتى متخلص به واله نقل شده است كه شيخ اجل على بن عبدالعالى، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]](ره) در خواب ديد كه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] به او فرمود دخترش را به همسرى مير شمس‌الدين محمد پدر ميرداماد درآورد و فرمود كه از وى فرزندى به دنيا خواهد آمد كه وارث علوم انبياء و اوصياء مى‌گردد. شيخ دختر خود را به تزويج او درآورد. ليكن دختر پيش از آن كه فرزندى به دنيا آورد وفات كرد. شيخ از خواب خود متحيّر مانده بود. بار ديگر [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] را در خواب ديد كه فرمود ما اين دخترت را قصد نكرده بوديم بلكه فلان دخترت را به همسرى او درآور. آن‌گاه شيخ همان دخترش را به ازدواج سيّد شمس‌الدين محمد درآورد و ميرداماد از او متولّد شد.<ref>نقل از فوائدالرضويه، ص419</ref>
در كتاب نجوم السماء از فاضل داغستانى، عليقلى‌خان شش انگشتى متخلص به واله نقل شده است كه شيخ اجل على بن عبدالعالى، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]](ره) در خواب ديد كه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] به او فرمود دخترش را به همسرى مير شمس‌الدين محمد پدر ميرداماد درآورد و فرمود كه از وى فرزندى به دنيا خواهد آمد كه وارث علوم انبياء و اوصياء مى‌گردد. شيخ دختر خود را به تزويج او درآورد. ليكن دختر پيش از آن كه فرزندى به دنيا آورد وفات كرد. شيخ از خواب خود متحيّر مانده بود. بار ديگر [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] را در خواب ديد كه فرمود ما اين دخترت را قصد نكرده بوديم بلكه فلان دخترت را به همسرى او درآور. آن‌گاه شيخ همان دخترش را به ازدواج سيّد شمس‌الدين محمد درآورد و ميرداماد از او متولّد شد.<ref>نقل از فوائدالرضويه، ص419</ref>


آن خواب بعدها به واقعيت پيوست و ميرداماد در جوانى در تمامى علوم شرعى و عقلى تبحر يافت و به استادى رسيد و بر همتايان خود برترى يافت.
آن خواب بعدها به واقعيت پيوست و ميرداماد در جوانى در تمامى علوم شرعى و عقلى تبحر يافت و به استادى رسيد و بر همتايان خود برترى يافت.
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
«ميرداماد در جميع مسائل مهم فلسفه و حكمت داراى استقلال فكرى است و از حيث اقتدار بر اداى مباحث مهم فلسفى و تقرير مشكلات و معضلات حكمى و روانى گفتار منزلت خاصّى داشته است. حوزه فلسفى او بسيار با اهميت تلقى مى‌شد و هر كس اجازه مى‌يافت در درس او حاضر شود به ديگران مباهات مى‌نمود»<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 7</ref>
«ميرداماد در جميع مسائل مهم فلسفه و حكمت داراى استقلال فكرى است و از حيث اقتدار بر اداى مباحث مهم فلسفى و تقرير مشكلات و معضلات حكمى و روانى گفتار منزلت خاصّى داشته است. حوزه فلسفى او بسيار با اهميت تلقى مى‌شد و هر كس اجازه مى‌يافت در درس او حاضر شود به ديگران مباهات مى‌نمود»<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 7</ref>


كلام مرحوم [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]] براى درك جايگاه بلند و شأن والاى علمى ميرداماد كلامى گوياست. مرحوم [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]] گفته بود: «امروز بر علما فخر كن و بگو كلام مير را فهميدم.»<ref>قصص العلماء، ص333</ref>
كلام مرحوم [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]] براى درك جايگاه بلند و شأن والاى علمى ميرداماد كلامى گوياست. مرحوم [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]] گفته بود: «امروز بر علما فخر كن و بگو كلام مير را فهميدم.»<ref>قصص العلماء، ص333</ref>


و نيز از مدح و ستايشى كه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدراى شيرازى]] از استادش ميرداماد كرده است مقام علمى وى نزد حكيم بزرگى چون ملاصدرا معلوم مى‌شود. وى در نامه‌اى كه به ميرداماد نوشته است او را در حدّ اعلى ستايش نموده و در حد پرستش تعريف و مدح كرده است.<ref>اين نامه در كتاب شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا ص224 آمده است</ref>
و نيز از مدح و ستايشى كه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين]] [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدراى شيرازى]] از استادش ميرداماد كرده است مقام علمى وى نزد حكيم بزرگى چون ملاصدرا معلوم مى‌شود. وى در نامه‌اى كه به ميرداماد نوشته است او را در حدّ اعلى ستايش نموده و در حد پرستش تعريف و مدح كرده است.<ref>اين نامه در كتاب شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا ص224 آمده است</ref>


ميرداماد خود نيز خويش را معلم مى‌خوانده و در برخى از نوشته‌هايش آن‌گاه كه مى‌خواهد از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مطلبى را نقل كند مى‌گويد: «ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شريك ما در تعليم گفته است...» و آن‌گاه كه مى‌خواهد از [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنيار]] شاگرد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] گفته‌اى را نقل كند مى‌گويد: «شاگرد ما [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنيار]] گفته است...»<ref>قصص العلماء، ص 333</ref>
ميرداماد خود نيز خويش را معلم مى‌خوانده و در برخى از نوشته‌هايش آن‌گاه كه مى‌خواهد از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مطلبى را نقل كند مى‌گويد: «ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شريك ما در تعليم گفته است...» و آن‌گاه كه مى‌خواهد از [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنيار]] شاگرد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] گفته‌اى را نقل كند مى‌گويد: «شاگرد ما [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنيار]] گفته است...»<ref>قصص العلماء، ص 333</ref>


گويند روزى ملاصدرا برحسب معمول براى شركت در درس ميرداماد در محل تدريس حاضر شد ولى مير در آنجا حاضر نبود. در اين حين تاجرى براى كارى در محل درس حاضر شد و چون ميرداماد را نيافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وى سؤال كرد كه آيا مير افضل است يا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت كه مير افضل است. در اين اثنا ميرداماد از راه رسيد و در پشت ديوار توقف كرد و به گفتگوى شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر يك‌يك علمارا نام مى‌برد و ملاصدرا مى‌گفت كه مير افضل است. پس آن شخص پرسيد: «مير افضل است يا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابوعلى‌سينا؟» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]گفت: «مير افضل است» مرد تاجر پرسيد: «مير افضل است يا معلم ثانى ([[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]])؟» ملاصدرا مردد ماند و سكوت كرد. ناگاه مير از پشت ديوار گفت: «صدر نترس و بگو ميرافضل است!»
گويند روزى ملاصدرا برحسب معمول براى شركت در درس ميرداماد در محل تدريس حاضر شد ولى مير در آنجا حاضر نبود. در اين حين تاجرى براى كارى در محل درس حاضر شد و چون ميرداماد را نيافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وى سؤال كرد كه آيا مير افضل است يا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت كه مير افضل است. در اين اثنا ميرداماد از راه رسيد و در پشت ديوار توقف كرد و به گفتگوى شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر يك‌يك علمارا نام مى‌برد و ملاصدرا مى‌گفت كه مير افضل است. پس آن شخص پرسيد: «مير افضل است يا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابوعلى‌سينا؟» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]گفت: «مير افضل است» مرد تاجر پرسيد: «مير افضل است يا معلم ثانى ([[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]])؟» ملاصدرا مردد ماند و سكوت كرد. ناگاه مير از پشت ديوار گفت: «صدر نترس و بگو ميرافضل است!»
خط ۴۱۹: خط ۴۱۹:
ميرداماد در اواخر عمر به همراه شاه صفى به زيارت عتبات به عراق عرب مسافرت كرد. در آن زمان عراق عرب در محدوده حكومت صفويان بود. آن بزرگوار در بين راه دچار بيمارى شد به‌طورى كه جمعى او را در جايگاهى بر روى دوش مى‌بردند. شاه صفى خود سريعتر حركت كرد و در نجف منتظر ورود مير شد. ليكن حكيم برجسته عصر صفوى در منزل ذى‌الكفل در نزديكى نجف اشرف در سن هشتاد سالگى ديده از دنيا فرو بست و به جهان ابدى سفر كرد. سال وفات وى را 1041ق گفته‌اند.
ميرداماد در اواخر عمر به همراه شاه صفى به زيارت عتبات به عراق عرب مسافرت كرد. در آن زمان عراق عرب در محدوده حكومت صفويان بود. آن بزرگوار در بين راه دچار بيمارى شد به‌طورى كه جمعى او را در جايگاهى بر روى دوش مى‌بردند. شاه صفى خود سريعتر حركت كرد و در نجف منتظر ورود مير شد. ليكن حكيم برجسته عصر صفوى در منزل ذى‌الكفل در نزديكى نجف اشرف در سن هشتاد سالگى ديده از دنيا فرو بست و به جهان ابدى سفر كرد. سال وفات وى را 1041ق گفته‌اند.


پيكر آن حكيم الهى را به نجف اشرف آوردند و شاه صفى به همراه سپاه به استقبال جنازه وى از نجف بيرون آمد و پيكر مطهّر او را با كمال احترام به نجف اشرف رسانيدند و در آستانه روضه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] دفن كردند.
پيكر آن حكيم الهى را به نجف اشرف آوردند و شاه صفى به همراه سپاه به استقبال جنازه وى از نجف بيرون آمد و پيكر مطهّر او را با كمال احترام به نجف اشرف رسانيدند و در آستانه روضه [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] دفن كردند.


و بدين‌سان دفتر زندگانى حكيمى برجسته و بزرگ در عالم اسلام، بسته شد و بر تاريخ پرافتخار و پندآموز عالمان دين برگى زرّين و تابناك افزوده گشت. روحش با اولياى خدا قرين باد.
و بدين‌سان دفتر زندگانى حكيمى برجسته و بزرگ در عالم اسلام، بسته شد و بر تاريخ پرافتخار و پندآموز عالمان دين برگى زرّين و تابناك افزوده گشت. روحش با اولياى خدا قرين باد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش