۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
نوع اجازه نیز در اینجا بسیار قابل توجّهاست، در بخش آغازین این اجازه میخوانیم: نوشتم این مجموعه را به خط خود از برای فرزند أعزّ أخصّ [[عبدالله بن احمدبن محمّدبن البقی]]، برخوردار گرداند خدای تعالی او را با این، و توفیق دهد او را از برای علم و عمل بهان چیزی که در این مجموعه بنوشتهاست. و اجازت دادم او را که روایت کند از من همه چیزی که شنیدهاست از من، و نقل کرده است از من، و بر من خوانده، و تصنیفات مرا بعد از آنکه بهیقین بدانسته باشد بر شرط صحّت از غیر زیاده و نقصان، دور باشد از تحریف و تصحیف و ممکن نیست این روایت مـگر [بعد] از تعمّق بسـیار در علوم. و امید میدارم از خدای تعالی کهاو را عالم ربّانی گرداند و عامل روحانی<ref>متن، صص 9-7</ref>. از متن چنین بر میآید که وی دارای دانشی قابل توجّه بودهاست و این شأنیّت را برای اجازهاز خود نشان دادهاست، در عین حال به وی توصیه میشود کهاز خلط یافته و داشته بپرهیزد و از خداوند نیز میخواهد که وی را در مقام عالمان ربّانی قرار بدهد. | نوع اجازه نیز در اینجا بسیار قابل توجّهاست، در بخش آغازین این اجازه میخوانیم: نوشتم این مجموعه را به خط خود از برای فرزند أعزّ أخصّ [[عبدالله بن احمدبن محمّدبن البقی]]، برخوردار گرداند خدای تعالی او را با این، و توفیق دهد او را از برای علم و عمل بهان چیزی که در این مجموعه بنوشتهاست. و اجازت دادم او را که روایت کند از من همه چیزی که شنیدهاست از من، و نقل کرده است از من، و بر من خوانده، و تصنیفات مرا بعد از آنکه بهیقین بدانسته باشد بر شرط صحّت از غیر زیاده و نقصان، دور باشد از تحریف و تصحیف و ممکن نیست این روایت مـگر [بعد] از تعمّق بسـیار در علوم. و امید میدارم از خدای تعالی کهاو را عالم ربّانی گرداند و عامل روحانی<ref>متن، صص 9-7</ref>. از متن چنین بر میآید که وی دارای دانشی قابل توجّه بودهاست و این شأنیّت را برای اجازهاز خود نشان دادهاست، در عین حال به وی توصیه میشود کهاز خلط یافته و داشته بپرهیزد و از خداوند نیز میخواهد که وی را در مقام عالمان ربّانی قرار بدهد. | ||
در بین مکتوبات، مکتوب سوّم و چهارم مربوط به مراسلاتی است که بین شیخ علاءالدّوله و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق کاشانی]] صورت گرفته و محتوای آن نیز [[ابن عربی]] و شرح و تفسیری است که علاءالدّوله بر [[الفتوحات المکیّه]] نوشتهاست و در بخشی از آن شرح در حاشیهی فتوحات ایرادی تند و تیز بر این عربی گرفته که [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] آن را خوش نداشته و از وی توضیح و دلیل طلب نموده. علاءالدّوله نیز پاسخی نه چندان قانع کننده به [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] داده و اینگونه سخن بهاطاله کشیده و بی سرانجام باقی ماندهاست. | در بین مکتوبات، مکتوب سوّم و چهارم مربوط به مراسلاتی است که بین شیخ علاءالدّوله و [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق کاشانی]] صورت گرفته و محتوای آن نیز [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] و شرح و تفسیری است که علاءالدّوله بر [[الفتوحات المکیّه]] نوشتهاست و در بخشی از آن شرح در حاشیهی فتوحات ایرادی تند و تیز بر این عربی گرفته که [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] آن را خوش نداشته و از وی توضیح و دلیل طلب نموده. علاءالدّوله نیز پاسخی نه چندان قانع کننده به [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] داده و اینگونه سخن بهاطاله کشیده و بی سرانجام باقی ماندهاست. | ||
نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود همطریقت شیخ علاءالدّولهاست ولی از بابت احتیاط جانب [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] را گرفته و در بخشی از شرح خود چنین گفتهاست: جنس کلمات کاشانی بسیار زیبا و تراشیدهاست و ادب و احترام کامل دینی را در بحث و نگارش رعایت کرده است و در این نامه کوچکترین کلمهی سویی دیده نمیشود، ضمن اینکه باورمندی خود و اهل تصوّف را به شریعت و پایبندی بهانچه که صاحب شریعت آورده گوشزد میکند. اینکه بیان میدارد هرچه که نه طبق قانون کتاب و سنّت باشد نزد این طایفهاعتبار ندارد، اعتبار دینی کاشانی را نشان میدهد و بر ارزش معنوی طریقتش می-افزاید. و نشان میدهد که به خطا نرفته و از لغزش میپرهیزد<ref>متن، ص 117</ref>. این مسئله را با توضیح و تفسیر منصفانهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخش دیگری میتوان دید. اگر در مطلب قبل به تأیید کاشانی برخاسته بود در این مقطع به نقد سمنانی اهتمام کردهاست که بسیار جالب توجّهاست. مینویسد: این حدّ از بدگمانی از سوی سمنانی بسیار بعید و دور از ادب است. هرچند که سخن از بدگمانی بسیار فراتر رفته و او تهمت بسیار زشتی را به کسی زده که در زندگی او نیست و دقایق احوالات او را نمیشناسد. اینگونه پاسخ دادن به کسی که تا این حدّ ادب و احترام را در بحث و کتابت به خرج داده شایستهی کسی چون سمنانی نیست، نه در مباحثه جانب انصاف رعایت شده و نه در سخن گفتن با کسی که مخاطب واقع شدهاست. نسبت دادن دروغ و حرام خواری واقعاً زشت است. به هر جهت به گفتهی جناب سعدی بزرگ: دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجّت قوی. سمنانی به واقع شایستهی این بود که بهتر سخن بگوید و مستدل تر ظاهر شود<ref>متن، صص 151-150</ref>. | نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود همطریقت شیخ علاءالدّولهاست ولی از بابت احتیاط جانب [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] را گرفته و در بخشی از شرح خود چنین گفتهاست: جنس کلمات کاشانی بسیار زیبا و تراشیدهاست و ادب و احترام کامل دینی را در بحث و نگارش رعایت کرده است و در این نامه کوچکترین کلمهی سویی دیده نمیشود، ضمن اینکه باورمندی خود و اهل تصوّف را به شریعت و پایبندی بهانچه که صاحب شریعت آورده گوشزد میکند. اینکه بیان میدارد هرچه که نه طبق قانون کتاب و سنّت باشد نزد این طایفهاعتبار ندارد، اعتبار دینی کاشانی را نشان میدهد و بر ارزش معنوی طریقتش می-افزاید. و نشان میدهد که به خطا نرفته و از لغزش میپرهیزد<ref>متن، ص 117</ref>. این مسئله را با توضیح و تفسیر منصفانهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخش دیگری میتوان دید. اگر در مطلب قبل به تأیید کاشانی برخاسته بود در این مقطع به نقد سمنانی اهتمام کردهاست که بسیار جالب توجّهاست. مینویسد: این حدّ از بدگمانی از سوی سمنانی بسیار بعید و دور از ادب است. هرچند که سخن از بدگمانی بسیار فراتر رفته و او تهمت بسیار زشتی را به کسی زده که در زندگی او نیست و دقایق احوالات او را نمیشناسد. اینگونه پاسخ دادن به کسی که تا این حدّ ادب و احترام را در بحث و کتابت به خرج داده شایستهی کسی چون سمنانی نیست، نه در مباحثه جانب انصاف رعایت شده و نه در سخن گفتن با کسی که مخاطب واقع شدهاست. نسبت دادن دروغ و حرام خواری واقعاً زشت است. به هر جهت به گفتهی جناب سعدی بزرگ: دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجّت قوی. سمنانی به واقع شایستهی این بود که بهتر سخن بگوید و مستدل تر ظاهر شود<ref>متن، صص 151-150</ref>. |
ویرایش