۹٬۴۵۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[دستغیب، عبدالحسین]] (نویسنده) | [[دستغیب، سید عبدالحسین]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 102/843 /د5م6 | | کد کنگره =BP 102/843 /د5م6 | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| شابک =978-964-470-940-1 | | شابک =978-964-470-940-1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =14891 | ||
| کتابخوان همراه نور =14891 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| معراج (ابهام زدایی)}} | |||
'''معراج'''، اثر آيتالله [[دستغیب، عبدالحسین|سيد عبدالحسين دستغيب]]، تفسير سوره مبارکه «النجم» مىباشد كه به زبان فارسى و قبل از سال 1361ش، نوشته شده است. | '''معراج'''، اثر آيتالله [[دستغیب، سید عبدالحسین|سيد عبدالحسين دستغيب]]، تفسير سوره مبارکه «النجم» مىباشد كه به زبان فارسى و قبل از سال 1361ش، نوشته شده است. | ||
شخصيت برجسته و اهل تقوى و ورع بودن نویسنده، باعث تأثيرگذارى مطالب عنوانشده و اهميت كتاب گرديده است. | شخصيت برجسته و اهل تقوى و ورع بودن نویسنده، باعث تأثيرگذارى مطالب عنوانشده و اهميت كتاب گرديده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۲: | ||
چون خداوند در آيات اين سوره راجع به معراج صحبت مىفرمايد، پيرامون مسئله معراج، شرحى ذكر و اين پرسش پاسخ داده شده است كه: خدا كه همه جا حاضر است و زمين و آسمان براى او فرقى ندارد، پس رفتن به آسمانها براى چيست؟ | چون خداوند در آيات اين سوره راجع به معراج صحبت مىفرمايد، پيرامون مسئله معراج، شرحى ذكر و اين پرسش پاسخ داده شده است كه: خدا كه همه جا حاضر است و زمين و آسمان براى او فرقى ندارد، پس رفتن به آسمانها براى چيست؟ | ||
پاسخ اين سؤال به نقل از كتاب «[[ | پاسخ اين سؤال به نقل از كتاب «[[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحار الانوار]]»، به نقل از امام هفتم(ع)، چنين آمده است: چون فرشتههاى آن عوالم، آرزوى ديدن رسولالله(ص) را داشته و مشتاق ديدن او بودند، رفت تا اهل آسمانها هم از وجودش لذت ببرند؛ ديگر آنكه او را بردند تا عجايب عالم ملكوت را ببيند و بيايد به اهل دنيا خبر دهد. | ||
از جمله مشاهدات رسولالله(ص) در معراج آن است كه ايشان در آسمان پنجم، صورت نورانى على(ع) را ديد و از جبرئيل سؤال فرمود: مگر ابن عمم قبل از من آمده است؟ جبرئيل عرض كرد: خير، ملائك مشتاق ديدن على(ع) بودند، لذا خداوند ملكى را به شكل على(ع) درآورد تا ملائك هم لذت ببرند. | از جمله مشاهدات رسولالله(ص) در معراج آن است كه ايشان در آسمان پنجم، صورت نورانى على(ع) را ديد و از جبرئيل سؤال فرمود: مگر ابن عمم قبل از من آمده است؟ جبرئيل عرض كرد: خير، ملائك مشتاق ديدن على(ع) بودند، لذا خداوند ملكى را به شكل على(ع) درآورد تا ملائك هم لذت ببرند. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۴: | ||
فصل دوم، تفسير آيات نوزدهم تا چهل و چهارم را در خود جاى داده است. عمده عناوينى كه در اين آيات مورد بحث قرار گرفته، موضوع بتپرستى و لزوم كاستن آرزوها مىباشد. | فصل دوم، تفسير آيات نوزدهم تا چهل و چهارم را در خود جاى داده است. عمده عناوينى كه در اين آيات مورد بحث قرار گرفته، موضوع بتپرستى و لزوم كاستن آرزوها مىباشد. | ||
در اين آيات، نام سه بت دوران جاهليت كه عبارتند از: لات، عزى و منات، آمده است. در تفاسير ذكر شده است كه «لات» اسم بت طايفه ثقيف بوده است. اين بت، به شكل زنى بوده و آن را مىپرستيدند. بعضى تفاسير ديگر گفتهاند كه لات، مجسمه كسى بوده است كه براى كسانى كه به زيارت حج مىآمدند، سويق و روغن را مخلوط كرده و به آنها مىداد و وقتى اين شخص مرد، هيكل او را با سنگ تراشيدند. وجه سوم آن است كه لات، سنگى بوده است كه همين شخص روى آن مىنشسته و حلوا درست مىكرده و مردم شكمپرست هم اين سنگ را پس از مردن او عبادت | در اين آيات، نام سه بت دوران جاهليت كه عبارتند از: لات، عزى و منات، آمده است. در تفاسير ذكر شده است كه «لات» اسم بت طايفه ثقيف بوده است. اين بت، به شكل زنى بوده و آن را مىپرستيدند. بعضى تفاسير ديگر گفتهاند كه لات، مجسمه كسى بوده است كه براى كسانى كه به زيارت حج مىآمدند، سويق و روغن را مخلوط كرده و به آنها مىداد و وقتى اين شخص مرد، هيكل او را با سنگ تراشيدند. وجه سوم آن است كه لات، سنگى بوده است كه همين شخص روى آن مىنشسته و حلوا درست مىكرده و مردم شكمپرست هم اين سنگ را پس از مردن او عبادت میكردند. | ||
در روايتى در اين فصل، خداوند در چند مورد بنده خود را ثنا كرده است: | در روايتى در اين فصل، خداوند در چند مورد بنده خود را ثنا كرده است: | ||
خط ۸۳: | خط ۸۴: | ||
در تفسير و نزول آيه '''«ا فرأيت الذى تولى...»'''، نام «وليد بن مغيره» ذكر شده كه در مكه معظمه، روزها در مجلس پيامبر(ص) آمده و كلمات ايشان را استماع مىكرد و كمكم مايل شد كه دست از بتپرستى بردارد، ناگاه بزرگان قريش از قبيل ابوسفيان و ابوجهل رسيدند و گفتند: رفتهاى دين آبا و اجداد خود را ترك كردهاى؟ با كسى نشستهاى كه با خدايان و بتهاى ما طرف است. وليد گفت: من به او ايمان نياوردهام، ولى علت رفتن من ترس از عاقبت است. نویسنده نيز به دنبال اين گفته، وجوب دفع ضرر محتمل و حماقت وليد را توضيح داده است. | در تفسير و نزول آيه '''«ا فرأيت الذى تولى...»'''، نام «وليد بن مغيره» ذكر شده كه در مكه معظمه، روزها در مجلس پيامبر(ص) آمده و كلمات ايشان را استماع مىكرد و كمكم مايل شد كه دست از بتپرستى بردارد، ناگاه بزرگان قريش از قبيل ابوسفيان و ابوجهل رسيدند و گفتند: رفتهاى دين آبا و اجداد خود را ترك كردهاى؟ با كسى نشستهاى كه با خدايان و بتهاى ما طرف است. وليد گفت: من به او ايمان نياوردهام، ولى علت رفتن من ترس از عاقبت است. نویسنده نيز به دنبال اين گفته، وجوب دفع ضرر محتمل و حماقت وليد را توضيح داده است. | ||
از جمله عناوين اين فصل، عبارتند از: شفاعت، تنها به اذن خدا؛ خردمندى سلطان محمود؛ شفاعت سادات در قيامت؛ عكس العمل اعمال خير و شر؛ فرجام عبرتانگيز اهانت به فقير و مستمند؛ جوان عابد و تدبير زيركانه همسر صالحه او؛ فرجام سياه ابن ابىداوود و على بن اسماعيل؛ نجات يافتن ابونواس به خاطر تواضع؛ قبح تزكيه نفس ( | از جمله عناوين اين فصل، عبارتند از: شفاعت، تنها به اذن خدا؛ خردمندى سلطان محمود؛ شفاعت سادات در قيامت؛ عكس العمل اعمال خير و شر؛ فرجام عبرتانگيز اهانت به فقير و مستمند؛ جوان عابد و تدبير زيركانه همسر صالحه او؛ فرجام سياه ابن ابىداوود و على بن اسماعيل؛ نجات يافتن ابونواس به خاطر تواضع؛ قبح تزكيه نفس (پاک دانستن نفس)؛ شرمندگى سخاوتمند معروف، معن بن زائد از اعرابى؛ متساوى بودن همه مخلوقات نسبت به خالق يكتا و زينت بودن مرگ براى پيروان اهلبيت(ع). | ||
تفسير آيات چهل و پنجم تا چهل و هشتم، در فصل سوم آمده است. بيشترين موضوع مطرحشده در اين آيات، پيرامون تكوين و تشريح انسان و طبقات دهگانه بدن اوست كه عبارتند از: سر، گردن، سينه، جوف (كه محل قلب و كبد است)، شكم، نشستگاه، ركبتين، ران، ساق و پا. | تفسير آيات چهل و پنجم تا چهل و هشتم، در فصل سوم آمده است. بيشترين موضوع مطرحشده در اين آيات، پيرامون تكوين و تشريح انسان و طبقات دهگانه بدن اوست كه عبارتند از: سر، گردن، سينه، جوف (كه محل قلب و كبد است)، شكم، نشستگاه، ركبتين، ران، ساق و پا. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۴: | ||
در آخرين فصل، تفسير آيات چهل و نهم تا آخر آمده است. در اين آيات، موضوع ستارهپرستى و هلاكت اقوام پيشين به خاطر اين مسئله، مطرح شده است. | در آخرين فصل، تفسير آيات چهل و نهم تا آخر آمده است. در اين آيات، موضوع ستارهپرستى و هلاكت اقوام پيشين به خاطر اين مسئله، مطرح شده است. | ||
در آيه چهل و نهم آمده است: «و به درستى كه اوست پروردگار شعرى». در تفسير اين آيه، نویسنده فرموده است: «شعرى»، نام ستارهاى بسيار روشن در آسمان است كه طايفه خزاعه آن را پرستش | در آيه چهل و نهم آمده است: «و به درستى كه اوست پروردگار شعرى». در تفسير اين آيه، نویسنده فرموده است: «شعرى»، نام ستارهاى بسيار روشن در آسمان است كه طايفه خزاعه آن را پرستش میكردند. در علت پرستش اين ستاره، آمده است كه چون ساير ستارگان حركتشان به جهت عرض است، ولى اين ستاره، به جهت طول حركت مىكند، ازاينجهت، آن را عبادت میكردند كه برخلاف افلاك است. در اين آيه شريفه كه فقط نام اين ستاره ذكر شده، اشاره شده است به بطلان كار خزاعه و ديگران كه اين ستاره و ساير ستارگان را پرستش میكردند. | ||
در آياتى در اين فصل، به جريان هلاكت قوم نوح، عاد و ثمود نيز اشاره شده است. | در آياتى در اين فصل، به جريان هلاكت قوم نوح، عاد و ثمود نيز اشاره شده است. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۱۰: | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[معراج]] | |||
[[أعلام النبوة]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |